خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 22 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

روایت «وحید یامین‌پور» از همشهری‌اش در یک کتاب

مشرق | فرهنگی و هنری، بین‌الملل | چهارشنبه، 10 بهمن 1397 - 07:47
وحید یامین‌پور؛ هم‌شهری شیخ مرتضی انصاری، زندگی و زمانه او را در کتاب جدیدش؛ «نخل و نارنج» روایت می‌کند.
مرتضي،كتاب،اندروني،خنديد،دويد،پريد،دستش،حياط

به گزارش مشرق، وحید یامین‌پور؛ هم‌شهری شیخ مرتضی انصاری، زندگی و زمانه او را در کتاب جدیدش؛ «نخل و نارنج» روایت می‌کند.
در برشی از این کتاب می خوانیم:
رگبار باران پاییزی به در و دیوار می‌خورد.
غرّش رعد صدای مهیبی داشت و وقتی با سپیدی برق می‌آمیخت، مهیب‌تر می‌شد.
ابرها آن‌قدر پایین بودند که مرتضی فکر کرد اگر به پشت بام برود، می‌تواند دستش را در آن‌ها فرو کند.
پسرک بی‌اعتنا به این‌که سرتاپا خیس شده، در کوچه می‌دوید.
به درِ خانه که رسید، با هر دو مشت به لنگه‌های چوبی در کوبید.
خب… امان بده پسر!
آمدم.
مادر چادرشبی روی سرش انداخت تا از شلاق دانه‌های درشت باران در امان بماند.
در را باز کرد و خودش دوید به‌سمت اندرونی.
مرتضی عرض حیاط را از دهلیز تا لب پلهٔ شاه‌نشین دوید.
از روی چاله‌ای که میان آجرفرش‌های کف حیاط پر از آب شده بود، پرید.
ایستاد و انگار که چیزی از دستش در رفته باشد، برگشت و جفت‌پا پرید وسط چالهٔ آب.
کودکانه خندید و به‌سوی اندرونی برگشت.
مرتضی!
این خل‌بازی‌ها چیست؟
این‌قدر عذابم نده.
اگر سینه‌پهلو کنی، چه خاکی سرم بریزم؟
مرتضی ریز خندید و تندتند لباسش را از تنش درآورد، مچاله کرد و جلوی مادر گذاشت.
این کتاب در ماه جاری از انتشارات کتاب جمکران منتشر خواهد شد.