هنر تقدم غیرزمانی بر فرهنگ دارد/ نگاهی به کتاب «هنر و حقیقت»
داوری اردکانی معتقد است با پژوهش در وجوه ادبی و فنی و اخلاقی و اجتماعی و کلامی و دینی شعر شاعران، هنر کاملاً پوشیده است.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-رضا کریمی: کتاب «هنر و حقیقت» نگاه متفاوتی نسبت به دیگر پژوهشگران هنر دارد.
داوری اردکانی معتقد است با پژوهش در وجوه ادبی و فنی و اخلاقی و اجتماعی و کلامی و دینی شعر شاعران، هنر کاملاً پوشیده است!
نکته مهم این است که در تاریخ نسبتاً طولانی بحث هنر، اختلاف صاحب نظران قابل توجه است.
شاید دو کتاب تحقیقی و فلسفی زیبایی شناسی نبینید که در آن مسأله را به یک نحو مطرح کرده باشند.
چرا این اختلاف دامنه دار است.
پاسخ داوری این است که: ممکن است همه درست گفته باشند و همه شمه ای از حقیقت را یافته باشند.
نکته جالب این است که اهل فلسفه هنر به کتاب «هنر چیست؟» تولستوی بی اعتنا بودند!
او هنر را به زیبایی مربوط نمیداند.
بشر از ابتدا همواره در روی زمین با هنر و آثار هنری به سر برده است.
این حرف ویکو خیلی مهم است که بشر با شعر زبان باز کرده است.
دکتر داوری در این کتاب و در آثار دیگر وقتی درباره هنر سخن میگوید ناخوداگاه وارد بحث شعر و زبان هم میشود.
از اینجاست که ذات هنر شعر است و داوری میگوید: هر هنرمندی را شاعر می دانم.
شعر بودن هنر یعنی هنر حقیقی ابداع است.
ابداع هنری به نحوی انکشاف حقیقت و آشکار شدن حقیقت موجودات است؛ حدود امکانهای دانایی و توانایی انسان در هنر و فلسفه ظاهر میشود.
ارسطو هم به این نظر نزدیک است.
محاکات ارسطویی که در زمانهای اخیر معنای تقلید پیدا کرده است وصف ظاهر و تمثیل ساده چیزها و اعمال نیست.
محاکات غیر از تقلید است بلکه درک صورت حقیقی اشیا است.
منشأ اثر هنری طبع پذیرنده است و شعر منشأ غیبی دارد.
لذا اثر هنری تابع هنرمند نیست بلکه هنرمند تابع اثر هنری است.
اثر هنری را شخص هنرمند پدید نمیآورد بلکه هنر و اثر هنری است که هنرمند را هنرمند میکند.
در زیبایی شناسی انسان خود مبدأ اثر هنری است.
متقدمان نمیتوانستند مثل کانت هنر را حاصل نبوغ بدانند و منشأ هنر را شخص هنرمند و نبوغ او نمیدانستند.
وضع هنر در عالم اسلامی که وحی و نبوت حضور جدی دارد متفاوت است.
نه فقط ادیبان بلکه فیلسوفان (اسلامی) هم نخواسته اند در معنی و حقیقت شعر تحقیق کنند.
فلسفه اسلامی به آن نوع بحثی که افلاطون و ارسطو کرده اند نیازی نداشته است.
فلاسفه اسلامی خطابه و شعر را هم جز منطق قرار داده اند.
علت بی اعتنایی فلسفه اسلامی به هنر احساس بی نیازی از آن است.
این نگاه داوری به هنر نتایجی مهمی در پاسخ به پرسش «هنر چیست؟» دارد:
۱.
با این تعریف، به جای «فرهنگ و هنر» باید بگوییم هنر و فرهنگ.
هنر تقدم غیرزمانی بر فرهنگ دارد و به قوام و دوام آن مدد میرساند.
هنر و فرهنگ مادر و فرزندند.
منتهی در ابن نسبت فرزند هر چند که پیر باید از شیر مادر تغذیه کند.
هنر بتیاد جامعه را میگذارد.
هنر نشان دهنده قوام و سقوط عوالم است.
بر این اساس این پرسش مهم در کتاب مطرح میشود که اگر شاعران نبودند ما که بودیم و چه داشتیم؟
لذا میبینیم که عالم جدید و تمدن فعلی با هنر و فلسفه تأسیس شده است.
نقاشان رنسانس مانند لئوناردو و میکل آنژعهد قرون وسطی را شکستند.
در اینجاست که هنر و عالم با هم ملازمت دارند و برای اینکه فیلم اسلامی و هنر اسلامی به وجود بیاید باید اول عالم اسلامی تأسیس شود.
لذا داوری میگوید: من وقتی فیلمی نگاه میکنم اولیت چیزی که نظرم میرسد این است که عالم بعد از انقلاب یا عالم موجود در غرب در ساختن این فیلم چه اثری داشته است؟
۲.
در دوره جدید ادراک زیبایی عین ادراک هنر تلقی میشود.
هنر زیباست از آن جهت که جلوه جمال حقیقت است.
دقیقتر این بود که استتیک را علم حسیات ترجمه کنیم.
گاهی هم علم استحسان گفته شده است.
شاید ظهور علم استحسان خبر از پشت کردن هنر و در سایه تکنیک قرار گرفتن آن میداد.
تکنولوژی سبب شده هنر از خلوت بیرون بیاید و همه جایی شود.
اما تکنولوژی فرزند هنر است که حالا بانگ بر سر مادر میزند.
اگر نیچه گفت اگر هنر نبود حقیقا ما را خفه میکرد مرادش از حقیقت متدولوژی بود.
۳.
نقد در زیبایی شناسی مطرح میشود اما داوری میگوید من هرگز یک کتاب شعر را به قصد نقادی نخوانده ام.
نقادی با تصرف در عالم مناسبت دارد.
نقد شعر در کشور ما یکسره صوری است.
آیا تا صورت و ماده شعر را از هم جدا نکنیم میتوانیم آن را نقد کنیم؟
گاهی در شعر صورت و ماده چنان در هم آمیخته که معمولاً نمیتوان یک لفظ را تغییر داد.
نقد دریافت کلیت و وحدت اثر هنری است.
در فلسفه جزئی را در کلی میبینیم و در هنر کلی را در جزئی میبینیم.
۴.
در این معنا هنر فقط انکشاف زیباییها نیست بلکه آینه زشتیها هم هست.
شاعران هم فقط از عشق نمیگویند بلکه از زمانه گله و شکایت میکنند.