اما کریس..
خلاصه خبر
اگر همین جمله را پارسال وسط بلواهای دانشگاه تهران و امیرکبیر که زمینش از پاکوبی انقلابیها میلرزید و آسمانش هم پر بود از سروصدای حیدرحیدر اینوریها و فحشهای ناموسی آنوریها به کسی میگفتی، یا با همان مشتی که شعار میداد میکوبید توی سرت، یا همان انگشت وسطی که به جماعت روبهرو حواله میکرد را فرو میکرد توی چشمت.
اینجا چندماه فقط در مجازآباد شلوغ بود وگرنه مردم زندگیشان را میکردند، سفرشان را میرفتند، آخرهفتهها و ایام تعطیل تمام جادههای منتهی به شمال کشور مثل همیشه مسدود میشد و خلاصه زندگی ما با همهی تلخ و شیرینش در جریان بود!
حتی حالا که این کریس آن آدمی که چندسال منیونایتد، رئال و یووه بوده هم نیست.
اینجا چندماه فقط در مجازآباد شلوغ بود وگرنه مردم زندگیشان را میکردند، سفرشان را میرفتند، آخرهفتهها و ایام تعطیل تمام جادههای منتهی به شمال کشور مثل همیشه مسدود میشد و خلاصه زندگی ما با همهی تلخ و شیرینش در جریان بود!
حتی حالا که این کریس آن آدمی که چندسال منیونایتد، رئال و یووه بوده هم نیست.