روایت شاعر افغانستانی از روزهای رحلت امام خمینی (ره)
محمد کاظم کاظمی شاعر مطرح زبان فارسی طی مطلبی خاطرات خود را از روزهای رحلت امام خمینی (ره) بیان کرد.

به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، «محمد کاظم کاظمی» شاعر مطرح زبان فارسی طی مطلبی خاطرات خود را از روزهای رحلت امام خمینی (ره) بیان کرد.
کاظمی نوشت: اولین کنگره شعر حوزههای علمیه سراسر کشور در خرداد 1368 در مشهد برگزار شد، در دانشگاه رضوی، در مجاورت حرم مطهر و با گردانندگی سیدعبدالله حسینی.
علاوه بر شاعران طلبه و روحانی، جمعی شاعر مهمان هم دعوت شده بودند، همچون علی موسوی گرمارودی، علی معلم و...اولین شب کنگره به صورت عادی برگزار شد.
در آن ایام حضرت امام در بیمارستان بستری بودند.
یکی از شعرهایی که آن جلسه خوانده شد، مثنوی علی معلم بود که در آن چند بیتی، دعای طول عمر برای امام داشت:
عمرِ آن پیر شوان باد که شوری دارد
از گُل غیبتیان جام حضوری دارد
عمر آن پیر شوان باد که حق میخواند
از بد نامده، نادیده ورق میخواند
عمر آن پیر شوان باد که دیدارش هست
دم بیدارگر و دیدۀ بیدارش هست...
استاد معلم به این بیتها که رسید، با توجه به وضعیت حضرت امام، شوری در محفل افتاد و صدای احسنت احسنت و آمین از میان جمعیت بلند شد.
جلسه به پایان رسید که مجری جلسه سید عبدالله حسینی خبری اعلام کرد، این که حال حضرت امام به وخامت گراییده و از همه مردم خواستهاند که برای ایشان دعا کنند.
جمعیت حاضر در جلسه با گریه و زاری و اندوه تمام به حرم امام رضا رفتند و تا دیروقت شب به دعا مشغول بودند.
صبح حوالی ساعت هفت بود که رادیو آن خبر ناگوار را اعلام کرد.
من با تأثر تمام به محل اقامت شاعران رفتم تا ببینم که برنامه چیست.
معلوم نبود که کنگره متوقف میشود، یا نه.
در آنجا هر کس در اتاقش در اندوه بود و یا مشغول سرایش شعر.
استاد معلم در یک اتاق، علیرضا قزوه در اتاقی دیگر، مصطفی محدثی، عبدالجبار کاکایی، موسوی گرمارودی، همه.
حسامالدین سراج هم با تأثر مشغول نوحهخوانی بود.
هنوز یکی دو ساعت نگذشته بود که بسیاری از دوستان شعرهایی نوشتند و به من هم حالی دست داد و مثنوی «بنشین زار زار گریه کنیم» را نوشتم که البته هفت هشت بیت بیشتر نبود.
علی معلم مثنوی مفصل و غرایی نوشت:
مفت حیرتسبقان!
سیلی الفت کاری است
رخ مأنوسترین آینهها زنگاری است
مصطفی محدثی این غزل را نوشت:
گدازههای بلا را چگونه بنویسم
غروب روح خدا را چگونه بنویسم
و علیرضا قزوه به گمانم که مثنوی را سرود:
ای جماعت خاک غم بر سر کنید
غربت خورشید را باور کنید
با این وصف، مسئولان کنگره ترجیح دادند که کنگره را تعطیل نکنند و بلکه آن را ویژه رحلت حضرت امام برگزار کنند.
همه چیز برنامه تغییر کرد.
دکور مناسب با رحلت انتخاب شد و نام برنامه «در سوگ آفتاب» گذاشته شد.
جمعیت فراوانی به جلسه آمدند، به طوری که حتی استاد معلم جای نشستن نیافت و بین مردم در روی زمین نشست.
شاعران، شعرهایشان را در جلسه خواندند.
و من هم آن مثنوی را خواندم.
از حوالی بیت دوم و سوم بود که دیگر بغض کردم و گریهام گرفت.
دیگر تمام شعر را با گریه خواندم و جمعیت هم به گریه افتادند.
حال غیر قابل توصیفی بود.
من هیچیک از شعرهایم آن طور با گریه نخواندهام.
و به این ترتیب، اولین سرودههایی که برای رحلت حضرت امام پدید آمد، در همان شب، در یک محفل بزرگ قرائت شد و به نظرم این پدیدهای منحصر به فرد است، چون خیلی کم اتفاق میافتد که هنوز یک شب از درگذشت یک رهبر بزرگ نگذاشته باشد، یک شب شعر باشکوه برای او برگزار شود.
معمولاً برنامههایی از این قبیل چند روز فاصله به کار دارد تا شعرهای لازم سروده شود.
و البته سرایش شعر بعد از آن هم ادامه داشت.
بعضی شاعران در روزهای بعد، شعرهایی پختهتر از آن سرودهها نوشتند و این شعرها به زودی در کتابهایی گرد آمد.
تا جایی که من سراغ دارم، تا کنون ـ گذشته از مرثیههای عاشورایی و مرثیه برای ائمه ـ برای هیچکسی در زبان فارسی این قدر مرثیه سروده نشده است که برای حضرت امام سروده شده است.
/انتهای پیام/