قدمت دیرینه رتوریک در فلسفه/ واکاوی دانش زبان و سیاست با رتوریک
یک زبان شناس گفت: رتوریک قدمتی دیرینه در فلسفه و آموزه های فلسفی در زمینه علم زبان نطق و حتی سیاست دارد. رتوریک، دریچه ای دیرینه است که از طریق آن می توان به واکاوی دانش زبان و سیاست پرداخت.

به گزارش خبرنگار مهر، در گفتگو با تینا چهارسوقیامین، دکتری زبانشناسی و مدرس دانشگاه و نویسنده کتاب «رتوریک سیاسی در ایران: سازوکارهای اقناع در مجلس شورای اسلامی» به بررسی زبانشناسی و اهمیت این علم و کتاب رتوریک سیاسی پرداختیم که در ادامه از نظر شما میگذرد؛
*زبانشناسی چندان برای مخاطب مفهوم نیست، در ابتدا تعریف اجمالی از زبانشناسی ارائه دهید و رابطه آن را با فلسفه زبان و علوم شناختی بفرمائید؟
زبانشناسی ابتدا در جامعه علمی ما از دوره دکتری وارد شد و بعد ارشد، الآن اندک دانشگاههایی هستند که لیسانسِ زبانشناسی دارند، یک دوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز هم لیسانس زبانشناسی داشت و چون متقاضی نداشت آن را برداشت.
دانش آموزان دبیرستانی که اطلاعات این رشته را ندارد و مشاورش هم در مورد این رشته به او نگفته است از کجا میخواهد این رشته را انتخاب کند و وارد دانشگاه شود؟
باید اطلاعاتش وجود داشته باشد تا به این رشته علاقهمند شود تا وارد این رشته شود، دانش آموزان تنها تصوری که از زباندارند دستور زبان سخت فارسی و تاریخ ادبیات فارسی و قدری زبان انگلیسی ناکارآمد دوره راهنمایی و دبیرستان است و نه بیشتر.
اینگونه افرادی که در دوران کارشناسی مترجمی زبانهای مختلف، ادبیات / آموزش زبان انگلیسی و یا ادبیات زبان فارسی خواندند، برای تحصیلاتِ تکمیلی یا باید آموزش زبانTeaching، translationمترجمی زبان، ادبیات زبان مربوطه و یا زبانشناسی(لینگوستیک) ادامه دهند.
درواقع دانشجویانی که میخواهند زبان دیگری بخوانند با این گزینهها مواجه میشوند، حالا برحسب مطالعهای که میکنند انتخابشان را انجام میدهند.
لیسانس من مترجمی زبان انگلیسی بود و درواقع سال دوم با این شتر گاو پلنگ مواجه بودم و با خودم میگفتم: من که در حال حاضر دارم آموزشگاه تدریس میکنم، دارم آزاد ترجمه میکنم، چه علمی به من اضافه میشود؟
Teaching و translation بهاندازهٔ کافی خودش مکاتبِ زیبایی دارد، ولی من دنبال یکچیز جدیدتری بودم و هدفم را به همتِ یکی از اساتید دوران لیسانسم در زبانشناسی دیدم، درصورتیکه همه نهی میکردند و میگفتند هیچوقت هیئتعلمی نمیشوی، اصلاً این رشتهها را دوست ندارند، Teaching بخوان Teaching خیلی خوب است و جذب میکنند و واقعاً من علاقه نداشتم.
زبانشناسی در ایران زیرشاخه ندارد، یعنی دانشجویان باید کاملاً Core Linguisticsرا بخوانند یعنی برای ارشد و دکتری آن علوم اصلی زبانشناسی که شامل آواشناسی و واجشناسی، واژهشناسی، نحو یا دستورو معنیشناسی زبان را بخوانند.
زبان شناسی یعنی دانش مطالعه علمی زبان در تمامی ساحتهای آن
زبان شناسی یعنی دانش مطالعه علمی زبان در تمامی ساحتهای آن.
یعنی در یک نگاه لایهای به زبان، پلهپله با لایههای تشکیلدهنده زبان از Universalهایی (جهانیهایی را) را درباره آواها و ترکیب واجها در سطح اول و سپس تشکیل واژه و سپس ترتیب واژگان کنار یکدیگر وارد بخش نحو یا Syntax میشوند که درواقع ساختارِ دستوری جملات و گشتارها به چه صورت باید باشد و بعدازآن میآیند برحسب معنیها روی بخش سینتکس تأکید میکنند و … یعنی درواقع با یک نگاه ساختگرایانه لایه لایه زبان را میخوانید.
وقتی وارد بخش سینتکس میشویم درمییابیم که معنیشناسی خیلی نفوذ و گستره زیادی دارد، معنیشناسی میتواند قرابت زیادی با علم منطق داشته باشد، یعنی روابط صدق و کذب جملهها را داشته باشد و اصلاً ما میآییم یکسری جملات را ازلحاظ صدق و کذب با روابطِ ریاضی گونه بررسی میکنیم تا بتوانیم به صدق گزاره یا کارِ گفتاری برسیم و برای خودش واقعاً علم منطقِ معنیشناسی یکفصل بسیار جذاب و مهیجی است برای افرادی که به فلسفه زبان بسیار علاقه دارند یا بحث مکاتب زبانشناسی و علم ردهشناسی یا همان تایپولوژی زبان هم میتواند بسیار مهیج باشد ولی وقتی یک پله از این حلقه اولیه زبانشناسی بیرون میگذارید و نگاه میکنید میبینید که ما میتوانیم با همه اینها یک پل بینا رشتهای داشته باشیم.
*در زمینه بینارشتهای زبانشناسی و علوم دیگر چه کارهایی در کشور صورت گرفته است؟
ما اساتید برجستهای داریم که بین زبانشناسی و حقوق پل زدند و زبانشناسی حقوقی را در ایران متولی شدند مانند جناب دکتر فردوس آقاگل زاده و جناب دکتر سید علی اصغر سلطانی که گامهای مهمی در زمینه تحلیل گفتمان انتقادی برداشتند.
پل بین زبانشناسی و عصبشناسی و بررسی کارکردهای مغزی و عصبی در زبان که حتی دستاوردهای نوین آن برای گفتار درمانی نیز کارکرد مهمی دارد.
در بحث پل بین زبانشناسی و علوم کامپیوتر، افرادی که حتی میتوانند وارد رشته زبانشناسی رایانشی شوند، که در حال حاضر دانشگاه شریف این رشته را دارد زبانشناسی رایانشی، یعنی برنامهنویسیهای زبانی، برای تحویل پیکرهبندیهای زبانی و از طریق رایانه بسیار قوی در این زمینه فعالیت دارد.
پل بین زبانشناسی و روانشناسی، ما در جوامع غربی در دادگاهها، در هیئتهای ژوری یا در مراکز پلیس غیر از اینکه حضورِ روانشناس در بطن پلیس خیلی الزامی است، حضورِ زبانشناس هم خیلی الزامی است، برای اینکه نوع کلام و تحلیل محتوا و گفتمان فرد خاطی را انجام دهد که این فرد ازنظر ویژگیهای روانی دارد کاری انجام میدهد.
ازنظر سازوکارهای گفتمان واژهها چطور؟
این چقدر صدق دارد؟
چقدر کذب دارد و چقدر واقعاً این فرد دروغ میگوید یا راست میگوید؟
ما در ایران این بحث را نداریم یعنی اصلاً این بحث وارد دستگاههای نظارتی و پلیس و اجرایی نشده است که واقعاً نمیدانم علتش چیست.
آیا همتی نشده؟
آیا معرفی نشده؟
جزء اولویتهایشان نیست؟
درصورتیکه خیلی لازم است.
ما پایاننامههای بسیاری داریم که راجع به این قضیه کارشده که گفتمان مثلاً نیروی انتظامی در مواجه با افراد چطور است؟
گفتمان کارمندان دولتی یک بخش خاص در مواجه با اربابرجوع به چه صورت است؟
یعنی زبانشناسی اجتماعی دارای زیرشاخههای بسیار زیادی است و بحث نوینترش هم پل بین زبانشناسی و سیاست میتواند باشد، چون وقتی صحبت از تحلیل گفتمان میکنیم، عرض کردم گفتمان را بهمثابه این میبینیم که همهچیز مانند متن است و قابل بررسی است، فیلم، سینما، رسانه، تلویزیون، رسانه، موسیقی، روابط اجتماعی شهروندی، درباره حقوق شهروندی بیانیه نوشته میشود، مقام رهبری بیانیه میدهند، ریاست جمهوری پشت میز خطابه صحبت میکند، همه اینها قابل تحلیل است، یعنی تحلیلِ فرم و محتوایی که در شاخصههای تحلیل گفتمان انتقادی میگنجد و میشود بیان شود.
یعنی حساب کنید یک مادر رشته که برحسبِ علاقه افراد و برحسبِ interestشان میتوانند وارد آن قضیه شوند، جا دارد، من عرض کردم زمان ارشد زبانشناسی اجتماعی کارکردم از دیدگاه اینکه واقعاً بدانم تفاوت گفتارهای مرد وزنها به چه صورت است و دیدگاه جنسیت و نسبتش با جامعه شناسی و روان شناسی زبان چیست.
دوران دکتری بیشتر وارد تحلیل گفتمان شدم هرچند که زبانشناسی اجتماعی هم خودش به تحلیل گفتمان به عنوان یک ابزار تحلیلی و تفسیری متن نیاز مبرم دارد.
جدیتر به تحلیل گفتمان انتقادی نگاه کردم، در واقع چنین مادر رشتهای با این کارکرد وسیع که می تواند مسئله سازی کند و راه حل برای واکاوی مسائل ارائه دهد بسیار هم مظلوم واقعشده است.
*چه ارتباطی بین رتوریک و فلسفه زبان وجود دارد؟
در واقع مطالعه فلسفه زبان یکی از بایدهای این رشته است، یعنی لازمه افرادی که زبانشناسی میخوانند این است که فلسفه زبان را بدانند، اسطورهها و فلاسفه مختلفی داریم که از زبان از اینکه از ابتدا از کجا آمده؟
آیا منشأ الهی داشته است؟
چه شد که ابتدا زبان به وجود آمده است؟
خط چه مراحل تدوینی را داشته است؟
تطورات خط به چه صورت بوده است؟
همه اینها ذیل فلسفه زبان است.
چطور شد زبان به عصر حاضر رسید و چطور زبان ابزاری برای آموزش قرار گرفت؟
ابزاری برای ترجمه، ابزاری برای پژوهش قرار گرفت؟
اینها همگی ذیل فلسفه و مکاتب زبانشناسی تعریف میشود.
توریک قدمتی دیرینه در فلسفه و آموزه های فلسفی در زمینه علم زبان، نطق و حتی سیاست دارد، رتوریک دریچه ای دیرینه است که از طریق آن می توان به واکاوی دانش زبان و سیاست پرداخت
اما رتوریک یکفصلی جدا و با قدمت است که خود به تنهایی یکی از ستونهای فلسفه در معنای عام را تشکیل می دهد.
رتوریک قدمتی دیرینه در فلسفه و آموزه های فلسفی در زمینه علم زبان، نطق و حتی سیاست دارد.
رتوریک دریچه ای دیرینه است که از طریق آن می توان به واکاوی دانش زبان و سیاست پرداخت.
*چه تجربه ای از برگزاری کارگاه ها و… در این زمینه دارید؟
به همت مؤسسه علمی پژوهشی و رسانه ای مسیر و همکاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب برای توانمندسازی بخش بانوان یک دوره کارگاههایی را تعریف کردیم.
۶ سرفصل مختلف داشت یکی از آن سرفصلها سواد ارتباطی و زبان بدن بود.(در واقع جایگاه رتوریک در مباحث سواد ارتباطی) بدون اغراق میگویم همه میگفتند این کارها بهمراتب از همهٔ بخشهای دیگر بهتر بود و همه میگفتند کاش بخش مدیریتِ زمان و مدیریت بودجه را نداشتیم، این بخش را طولانیتر میداشتیم تا بتوانیم از آن استفاده کنیم.
متقاضیان که همگی از کارکنان عالی رتبه دانشگاه مربوطه بودند میگفتند تازه فهمیدیم چطور پشتِ صندلیام بنشینم.
خیلی ساده است کافی است قدری نگاه ما انتقادی شود دیگر نسبت به همهچیز حساس میشویم.
این حساسیتها میتواند روابطِ ما را از پا دربیاورد، ما را افراد منزوی کند، بترسیم از اینکه ارتباط بگیریم، بترسیم از اینکه صحبت کنیم یا میتواند ما را افراد دقیقتری کند و اعتمادبهنفس ما را بالاتر ببرد و نگاهی دقیق تر و تیزبین تر به مسائل داشته باشیم، افراد در برابر آموزش خیلی مقاومت میکنند.
یکزمانی من خودم اینطور بودم با افرادِ مختلف که صحبت میکردم به خاطر وجودِ سفسطهها میزان باورم تحت تأثیر قرارگرفته بود و خیلی اذیت میشدم، میگفتم طرف مقابلم علناً دروغ میگوید، چرا آدم باید باور کند؟
ولی بعد احساس کردم یک ابزار متداولی در دست همه است و نباید خیلی ناراحت شد باید سعی کرد گوشزد کرد.
شاید با این کار از نظر او فرد بدی شوم اشکال ندارد حداقل به یک نفر یاد دادم.
انسان باید با این قضیه قدری سازشکارانهتر برخورد کند.
امیدوارم صحبتهای ما انعکاس مثبتی پیدا کند و این انعکاس مثبت، اثر داشته باشد.
همچنین کارگاههای بسیاری در سطح عمومی برای متقاضیان عمومی جهت ارتقای قدرت رتوریک و سخنوری در تعاملات روزمره برگزار نمودیم.
*آیا خاستگاه رتوریک مانند بیشتر علوم امروزی به یونان برمیگردد؟
میتوانم به ضرس قاطع مطمئن باشم و بگویم که یونان از دولتشهری و حکمرانی ایران باستان وام گرفته است، از تمدنِ ایرانی، فلاسفه سهگانه یونانی از حکمرانی باستانی ایرانی الهامات فراوانی گرفتند و آنرا به حکمت خود تغییر نام و کاربری دادند، ما فقط فرهنگ رسمی رسالهنویسی نداشتیم که اینها را بنویسند، اگر رسالهای هم از بابش نوشته شد در آتشهای دوران اسکندر سوخت.
ما مکتوب از آن نداشتیم که به آن پرداخته نشد وگرنه می توان علم یونانی را وام گرفته از علم ایرانی بدانیم.
بدون اغراق بپذیریم که کتابهای بسیاری با منابع معتبری داریم که خاستگاه فلاسفه و حکمت غرب را برخاسته از نگاهِ تمدن ساز ایرانی میدانند.
می توان علم یونانی را وام گرفته از علم ایرانی بدانیم.
بدون اغراق بپذیریم که کتابهای بسیاری با منابع معتبری داریم که خاستگاه فلاسفه و حکمت غرب را برخاسته از نگاهِ تمدن ساز ایرانی میدانند
چه شده که آنها آنقدر قوی عمل کردند و توانستند به نام خودشان کلیدواژه را ثبت کنند و من الآن بنا بر همین اقتضا در کتابم می گویم پدرِ رتوریک ارسطو است، چون هنوز ردهپایی از رتوریک در معنای امروزی را در نسخ باستانی ایرانی پیدا نکردم؛ کاری که شاید برای آینده از اهدفم باشد، البته نقش اساتیدی چون سقراط یا افلاطون به رتوریک و حتی عملکرد خاص سوفسطائیان در رتوریک و نقش فلاسفه بعد از ارسطو همچون سیسرو در تطور رتوریک، قابل چشمپوشی نیست.
برای برگزاری کارگاههای رتوریک سیاسی در مقیاس پارلمانی ابتدا به مرکز پژوهشهای مجلس مراجعه کردیم و سنجیدیم که بهترین راهحل این است که بهصورت کارگاهی آموزش انجام شود، جلسات هماندیشی خارج از وظیفه نمایندگی برای آنها بگذاریم تا ارتقاء پیدا کند، گفتند نه!
چون ما نمیتوانیم ازنظر مالی این کار را حمایت کنیم پس سازوکار اجرایی شدن آن را هم نمیتوانیم هماهنگ کنیم!
طرد شدن همچنان وجود داشت، دوست داشتند در سازوکار قدرتی که با گفتمان حال حاضرشان دارند پافشاری کنند و نسبت به هر آن چیزی که آن را فیلتر و یا غربال میکند مقاومت میکردند.
*برای نوشتن رساله کارهای مختلفی در مورد نطق های نمایندگان انجام دادید، چه تجاربی در این زمینه دارید؟
تذکرات نمایندگان را میبینیم که با سفسطه همراه شده است، البته ممکن است دانشِ فلسفی داشته باشد و یا ممکن است نداشته باشد و …، چرا باید این فرد از فیلترهای مختلف بگذرد روی این کرسی بنشیند، از سه دقیقه وقت خود استفاده کند و تذکری بدهد که پر از سفسطه است؟!
این اتفاق بعد از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی افتاده است، بالاخره باید یکجا درست شود، ما اگر میگوییم گامِ دوم انقلاب باید محکمتر، صحیحتر و در مسیر درستتر و با تکیهبر آرمانهای واقعی باشد، باید اصلاح کنیم، ما توانایی کار حزبی نداریم و برای انجام کار حزبی آموزش ندیده ایم، بپذیریم که ما افراد تعاونگری نیستیم.
حزبها فقط برای برچسبهای سیاسی و حاشیهرانیهای ما هستند، افراد به خاطر فهرستی که قرار است در آن بماند و فهرستی قرار است از آن خارج شود، رأی و کلامش را میفروشد!
چطور چنین چیزی ممکن است؟!
چطور این بیانات را قبول میکنند؟!
غیرت سازیهای گفتمانی را به صحن کشاندیم.
ما وقتی از انشقاق گفتمان انقلاب میگوییم تصورمان این است که خانه ملت انشقاق گفتمانی نداشته باشد و به بقای ملت کمک کند ولی دقیقاً آنجا بیشتر هیزم در این آتش میریزد و این انشقاقها را تشدید و تعقیب میکند و افراد بهجای اینکه به استدلالها پاسخ دهند دارند به مجادلههای کلامی پاسخ میدهند.
در بخشهایی از کتاب بهصورت شفاف نوشتیم لازم نیست بخش زیادی از وقت خود را صرف مقدمه کنید.
مقدمه توسط سخنرانان قبل بهتفصیل تکرار شده است، شما از چند دقیقه وقتیکه دارید استفاده کنید.
حتی به عنوان یک راهکار به مرکز پژوهش های مجلس گفتیم دفتری راهاندازی کنیم نمایندگان بیایند نطق سنجی انجام گیرد، یک مکان کاملاً امنیتی باشد، نطقهایشان سنجیده شود، نیازی نیست چند دقیقه مقدمه بگوئید، التزامِتان را برسانید کفایت میکند، التزامِ شما به آن چند دقیقهٔ بعدی میرسد که چقدر به مردم پایبند هستید؟
ولی میبینیم در گفتمانشان اینها عاری است.
در فصول ۴، ۵ و ۶ کتاب بهتفصیل درباره این موضوعات صحبت کردیم.
*اخیراً دارند تفکر انتقادی و فلسفه برای کودکان را در مدارس آموزش میدهند، نظر شما درباره فلسفه برای کودکان چیست؟
چقدر این کارها میتواند سازنده باشد؟
آیا این کار تنها در مدرسه کافی است؟
ما آموزشوپرورش، تعلیم و تربیت داریم ولی پرورشِ واقعی و تربیت واقعی از بنیانِ خانواده است،.همه را نمیتوانیم در چارچوب مدرسه در نظر بگیریم، در خانواده چقدر کودک و نوجوان را با نگاه انتقادی با نگاهی که هر چیزی را باور نکند، هر بیانی را باور نکند، هر تصویری را نخواند، چقدر یاد گرفتیم که برای سرگرم کردن کودکانمان به آنها گوشی موبایل ندهیم؟
ما حتی زبانِ بدنِ ساده ارتباط را نمیدانیم، ما در بحث رتوریکِ سیاسی میگوییم فردی که پشت میز خطابه قرار گرفته حتی چطور بایستد، ما نماینده قهاری در صحبت کردن داریم که خیلی رزومهٔ بالایی در مجلس دارد حالا به خاطر ویژگیِ ظاهری که دارند و نوع کلامِ دادگونه و فریادگونه که دارند پشت میز خطابه اصلاً محو است، ما به مرکز پژوهشهای مجلس گفتیم اجازه بدهید ما به ایشان بگوییم شما پشت میز خطابه چطور بایستید که صحن زیر قدرت شما باشد، نه شما مقهور آن باشید، فرورفته باشید یا برعکس نماینده که تمام مدت پشت میز خطابه بهاصطلاح لَمداده صحبت میکند، خانمها از منظرِ داشتن حجاب ایدئال پشت میز خطابه همیشه معذوریتهایی دارند، برای آنها شرایطی فراهم کنیم که این اتفاق برای آنها نیفتد.
در دورههای رتوریکِ عمومی که موازی نگارش کتاب برگزار میکردیم افرادی که از جانبِ شرکتی خاصی آمده بودند یا کارمند بودند در حدی که میخواستند ارتقاء بگیرند و میخواستند بهتر شوند، حتی این ظرفیت وجود داشت یک جلسه تمام بر فرآیندی کار میکردیم که آقایان و خانمها در محیط کاری چگونه بنشینند، چطور برخیزند و چطور باهم دست بدهند.
در روابط دیپلماتیک که این امور بسیار مهمتر میشود.
چطور بنشینند؟
چطور بلند شوند و چه طور قدم بردارند؟
اینکه بخواهیم حتی گزارش ارائه بدهند چهکاری انجام دهند که مخاطب بداند این گزارش درست است، یعنی زمانی که در جمع کارمندی حرف میزنیم رتوریک را در آن بحث در مورد خوانش قرار میدهیم اینیکی از قابلیتهای خوب رتوریک است که اینقدر میتواند منعطف شود.
درواقع این انعطاف در ذات اوست چون زبان است و زبان، ابزارِ همه گفتمانهایی است که ما داریم، حتی اگر مخاطب ما سادهترین شغل را داشته باشد به بیانِ اقناعکننده و صادقانه درستی نیاز دارد تا بتواند یعنی همهٔ این نگاهها میتواند علمی باشد، میتواند با آموزش انجام شود، اما متأسفانه به دنبال آموزش، مطالعه و خواندن کم میرویم.
*بهطور اجمالی چگونه میتوان استدلال درست از نادرست را تشخیص داد؟
برای استدلال خیلی عامیانه صغری کبری میکنیم و نتیجه میگیریم، یعنی یک فرضِ اولیه، یک فرض دوم و یک نتیجهگیری.
اگر در هر کدام از این ارکان استدلال دستخوش تغییر شود یا از حد نُرمش خارج شود، شکل دیگری غیر از فرم نرمال منطقی به خودش بگیرد ما دچار لغزش و سفسطه شدیم.
درواقع تعریفی برای سفسطه وجود دارد، سفسطه استدلالی است که بهظاهر درست است ولی درواقع درست نیست، یعنی دچار لغزش دریکی از ارکان آن شدیم.
بعضی مواقع افراد عامدانه و با علم، طوری صغری کبری میچینند که به آن نتیجهای که میخواهند برسند یعنی خودشان این ارکان را جابهجا میکنند اما گاهی افراد ندانسته این کار را میکنند، این عدم آگاهی در بسیاری از گفتمانها اذیت کننده است، چون سفسطه را متوجه میشوید.