نویسندگان نتوانستند طبق واقعیتهای جنگ عراق با ایران، جهان نویی در رمانها بیافرینند
به نظر میرسد تلاش نویسندگان در تقلید از آثار برجسته ادبیات جنگ در جهان منجر به آثار زیبا و سرگرم کننده در ایران نشده است. در واقع نویسندگان نتوانستند براساس واقعیتهای جنگ عراق با ایران، جهان نویی را در رمانها بیافرینند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مهدی کاموس نویسنده، پژوهشگر و داور کنگرههای ادبی همزمان با روزهای حماسهساز آزادی خرمشهر یادداشتی با عنوان «گمشدههای ادبیات دفاع مقدس در مرزهای امر فرهنگی و امر مقدس» را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است، که میخوانید:
مسئله ادبیات دفاع مقدس، گمشدههای فاصله میان وضع موجود و وضع مطلوب است.
برخلاف وضع مطلوب که در مرزهای ادبیات جنگ، دفاع مقدس و مقاومت جابجا میشود و میلغزد، وضع موجود شاخصهای روشنتری دارد که کمیّت و کیفیّت آن در شمارگان، نوبتهای چاپ، برگزیدههای جشنوارهها، نقدها و مانند آنها محاسبه میشوند.
با بررسی وضع موجود، به نظر میرسد گمشدههای ادبیات برخاسته از جنگ عراق با ایران، به طور ویژه «رمان» را میتوان در مراحل پیشینی «جنگ» یا «دفاع مقدس» و در فلسفه ادبیات و فلسفه رمان جستجو کرد.
*گمشده اول: انسان ایرانی
فلسفه ادبیات و رمان در فلسفه «اصل روایت» آنها نهفته است که بنا دارد انسان غوطهور در روایتهای خُرد تا کلان زندگیروزمره را سوار کشتی خیال و زبان مجاز کند تا او را به ساحل هر چند موقت کشف و شناخت برساند.
در ابتدا، شاخصهای این نوع ساختارمندسازی تجربیات انسان از طریق زبان ادبی و روایت داستانی، به رابطه ادبیات و رمان با «انسان» مربوط است.
رمان بر خلاف سیر تاریخی خود از افسانه، اسطوره، تاریخ و زندگینامه در غرب؛ محصول تکریم انسان در برابر سنت، کلیسا، اشراف و دربار است.
به همین دلیل یکی از فلسفههای اصلی رمان، کرامت بخشیدن به جایگاه انسان و انسانیّت و تقدیم جایگاه خداگونگی به انسان است.
از اینرو در رمان، دانای کل متعهد به انسان است.
در ادبیات و رمان برخاسته از جنگ عراق با ایران، گمشده اول؛ رابطه این ادبیات با «انسان ایرانی» در قالب «انسان انقلاباسلامی» یا با یک توسعه نظری «انسان زیسته در دوران انقلاباسلامی» است.
در واقع، زمانیکه ادبیات جنگ به ادبیات دفاع مقدس تغییر عنوان یافت، نکته اصلی تفاوت دیدگاه در تعریف انسان ایرانی بود.
در جریان اصلی، ادبیات رسمی و غالب؛ انسان ایرانی بعد از انقلاب، به «انسان انقلاب اسلامی» و پس از آن به «انسان دفاع مقدس» تبدیل شد و اکنون این باز تعریف در مرزهای «انسان تمدن نوین اسلامی» حرکت میکند.
حال، باید بررسی کرد ادبیات و رمان برخاسته از جنگ عراق با ایران، چه انسانی را به رسمیّت میشناسد و کدام انسان را تکریم میکند؟
انسان انقلاب اسلامی و انسان دفاع مقدس در رمانهای ایرانی کجا و چگونه تجلّی یافتهاند؟
در اساس، آیا تلقی موجود از فلسفه ادبیات و رمان، ظرفیت و زمینه لازم برای نمایش انسان انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و اکنون انسان تمدن نوین اسلامی را دارد؟
در اینجا، نکته مهم نبود شاخصهای روشن از انسان انقلاباسلامی و نظام موضوعات و مسائل انسان زیسته در دوران انقلاباسلامی است.
با گذشت چهار دهه، نویسندگان با انباشتی از دادهها و تحلیلهای پژوهشی در دسترس درباره انسان انقلاب اسلامی روبرو نیستند و واقعیت اینست که نویسنده بر اساس داشتهها و دانشش مینویسد و فقدان مطالعاتفرهنگی، انسانشناسی و جامعهشناسی در این زمینه، نویسندگان را به سوی تجربههای معدود و محدود شخصی، خاطرات و نقل قولهای اعتبار سنجی نشده و از همه مهمتر کلیشههای انسان انقلابی، انسان جنگی، انسان حماسی، انسان ایثارگر، انسان ایدئولوژیک و انسان دینی هدایت میکند.
نکته دیگر نظام ارزیابی این نوع ادبیات است که عمدتاً در دو قطبی نقد شخصیت، سوابق نویسنده و نیّت خوانی از اثر آن و از سوی دیگر، نقد فرمالیستی و ساختارگرایی گرفتار مانده است.
عموماً در حوزه رمان و داستان برخاسته از جنگ عراق با ایران، شخصیت و نسبت پدیدآورنده با اسلام، انقلاب و دوران جنگ مورد توجه و نقد قرار گرفتهاند یا از سوی دیگر، میزان موفقیت نویسنده در شخصیت پردازی، گسترش پیرنگ، فضاسازی، زبان و ساختار منسجم بررسی شدهاند و امتیاز گرفتهاند.
نظامهای نقد مضمونی و نقد فرمالیستی؛ عملاً به بررسی ظرفیت تجلی یا ظهور انسان ایرانی منجر نشده است.
به نظر میرسد این نظامهای ارزیابی ناقص و برخاسته از عدم توجه و شناخت فلسفه ادبیات و رمان ؛ تاکنون نتوانسته است اولین گمشده این نوع ادبیات در رابطه رمان با «انسان ایرانی» را بیابد.
*گمشده دوم: امر قدسی
فلسفه دیگر ادبیات و رمان در فلسفه «اصل زیبایی» یا «شکل روایتی» و ارتباط آن با «اصل لذتبخشی» است.
از منظر ادبیات داستانی، جنگ رویارویی دو قطب مثبت و منفی، قهرمان و ضد قهرمان، مهاجم و مدافع و یاریگر و البته وجود اصل تضاد و کشمکش برای آفرینش رمان است.
جنگها دارای قهرمان، تضاد، حوادث شگفت، شروع و پایان و از سوی دیگر رفتار حماسی، عواطف گروتسک و عموماً پایانهای تراژیکاند.
از اینرو، عناصر جنگ در منظر رماننویسان و مردم به عنوان مقولاتی سرگرمکننده، احساسی، پرکشش و یک روایت داستانی قوی تلقی میشوند اما نکته اصلی، لذتبخشی و سرگرم کنندگی است.
به نظر میرسد تلاش نویسندگان در تقلید از آثار برجسته ادبیات جنگ در جهان منجر به آثار زیبا و سرگرم کننده در ایران نشده است.
در واقع نویسندگان نتوانستند براساس واقعیتهای جنگ عراق با ایران، جهان نویی را در رمانها بیافرینند که برساخته دنیای واقعی ذهن نویسنده و خوانندگان باشد نه برساخته واقعیت در روایتهای رسمی و ایدئولوژیک و کمتر نویسندهای داشتیم که بتواند شبیه همینگوی، سلین، کافکا، داستایوفسکی یا مارکز دنیای جدیدی بیافریند که در آن زندگی نویی را در سایه زندگی روزمره خود و در ارتباط با انسان ایرانی تجربه کنیم.
هر چند تلاشهای دهه هفتاد به اینسو در تولید آثار ادبی عاشقانه و کمیک موفقیت نسبی داشتهاند اما همچنان رابطه «اصل زیبایی» و «اصل لذتبخشی» گمشده این نوع ادبیات است.
از تلاش برای رمانهای عاشقانه دفاع مقدس میتوان به «اشکانه» ابراهیم حسن بیگی و در رمانهای طنز به آثار داود امیریان پرداخت.
از سوی دیگر نویسندگان ادبیات و رمان برخاسته از جنگ عراق با ایران، در لذت بخشی و زیبایی برخاسته از «اصل معنویت» و امور معنوی که از شاخصهای کمنظیر رزمندگان ایرانی و انسان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بوده، موفق نبودهاند.
ریشه این مسئله را باید در شناخت و توجه به «امر قدسی» در این نوع ادبیات و رمان دانست.
امر قدسی به منزله اعتباردهی به دنیای ماورا، غیبی، نیرویی برتر از عالم طبیعی در هالهای از بهت، جلال، خوف و رجا؛ هسته اصلی معنویت است.
امر قدسی دینی، در تجربههای دینی و قداست زمانها، مکانها، انسانها و مراسم تجلّی مییابند.
اعتقاد به امرقدسیدینی از ممیّزههای اصلی انسان دفاع مقدس است.
هرچند که انسان انقلاب اسلامی از میان دنیای مشوش لیبرالیسم، سوسیالیسم و ناسیونالیسم؛ از دهه چهل متأثر از نظریه فقه سیاسی امام خمینی (ره)، از لذتهای عیش و نوش دوران پهلوی و وعده و وعیدهای رفاه، آسایش و تمّدن بزرگ در برابر لذتهای معنوی ظلمستیزی، عدالت، برابری، تعاون و ایثار؛ برگرفته از گفتمان حکومت علوی، حماسه حسینی و انتظار مهدوی، دست کشید اما انسان دفاع مقدس توانست با ایثار و شهادت به امرقدسی دینی در سطح عمومی عینیت بخشد؛ به گونهای که جنگ عراق با ایران به مقابله کفر و اسلام، جبههها به ارض کربلا، شبهای عملیات به شبهای قدر اعتلا و قداست یافتند و هماکنون مزار شهدا و خاک شلمچه زیارت میشوند.
تجلی امر قدسی دینی در جبههها و رزمندگان به دلیل عدم شناخت و درک عمیق «امر قدسی» در قالب کلیشههای کرامات، معجزات و تشرّفات بر گرفته از تاریخ بیان شدند و از اصل زیبایی و شکل روایتی خلّاق دور ماندند یا بهطور کلی نفی شدند.
از یکسو، این عدم شناخت باعث کلیشهسازی شد و تا جایی پیش رفت که در بسیاری از رمانها، تضادّ میان نیروهای رزمندگان و متجاوزین در سطح خوبها و بدها و الزاماً با توصیف حماسه، رشادت و ایثار خوبها روایت شد و آن ظرفیت روایی، اصل زیبایی و لذتبخشی در ادبیات جنگ به طور کلی از میان رفت.
از سوی دیگر، نویسندگان با سابقهای که با سه دهه تأخیر فازی به مهمترین جنگ تاریخ ایران، واکنش ادبی نشان دادند امر قدسی را نادیده گرفتند.
از نمونههای اخیر میتوان به «طریق بسمل شدن» محمود دولت آبادی پرداخت.
در واقع، ادبیات و رمان جنگ نتوانست فضای خلوت انسان دفاع مقدس با خود و خدای خود در جبههها، تقابل او با لذت شهرنشینی، لذت زهدگرایی و ترک خانه، خانواده و شهوات مشروع در برابر دنیا گرایی، لذت ظلم ستیزی و دفاع، لذت جهاد برای رضای خدا، آرزوی شهادت برای لقاالله و لذت اتصال کوتاه انسان دفاع مقدس بین ناسوت و لاهوت را روایت داستانی کند.
علی مؤذنی از انگشت شمار نویسندگانی است که موفق به روایت زیباشناسانه امر قدسی در ادبیات و رمان دفاع مقدس شده است.
از آنجا که علی مؤذنی دغدغه شکل روایت و زبان دارد، روایت داستانی از امر قدسی در آثارش همچون «نه آبی نه خاکی»، «قاصدک»، «ظهور» یا «ملاقات در شب آفتابی» دیده میشود.
البته در آثار دینی او مانند «احضاریه»، «دوازدهم» یا «ارتباط ایرانی» هم این گمشده یافت میشود.
*گمشده سوم: تاریخ اجتماعی
فلسفه دیگر رمان بیان و تبیین «تاریخ اجتماعی» ملتهاست.
رمان در نمایی کلی و در شورشی علیه ادبیات شاهان، اشراف و دربار و اقلیت مسلط، واکنش عامه مردم به ساختارهای جامعه مانند خانواده، دین، دولت و سیاست در تحولات اجتماعی را بازنمایی میکند.
به طور مشخص رمانهای واقعگرا، روایتگر تاریخ اجتماعی جوامعاند و مطالعات طولی آنها روند تغییرات اجتماعی ملت را در طول زمان نشان میدهد.
از اینرو، در مطالعات فرهنگی، سالهاست برای شناخت ملل و جوامع به هنر و ادبیات و خصوصاً رمان آن کشور رجوع میشود.
هنگامی که در کشور ما جنگ عراق با ایران رخ داد، طبیعی بود که رمان و ادبیات نسبت به آن واکنش نشان دهد و رمانها تأثیر جنگ بر رابطه مردم با یکدیگر، مردم با حکومت و دین، نهادها با یکدیگر را بیان و تبیین کنند.
اما در رمانهای با موضوع جنگ، تأثیر جنگ بر زندگی روزمره، زندگی خانگی، سبک زندگی و کیفیت زندگی انسان ایرانی را به روشنی نمیبینیم.
گمشده ادبیات و رمان برخاسته از جنگ عراق با ایران، «تاریخ اجتماعی انسان ایرانی معاصر» شامل تغییرات زندگی کودکان، زنان و سالمندان زیسته در دوران جنگ، رزمندگان، جانبازان، آزادگان، مهاجرین جنگی، خانوادههای شهدا، شهرهای جنگی، آداب و رسوم مردم و غیره در زمان وقوع جنگ و پس از آن تاکنون است.
در رمانهای احمد دهقان معمولا زندگی روزمره و سبک زندگی رزمندگان را میبینیم.
از آنجا که احمد دهقان تجربههای شخصی از جنگ عراق با ایران و دغدغههای مردم شناسی دارد، در آثار او مانند «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» و « بچههای کارون» به روشنی سبک زندگی و زندگی روزمره رزمندگان وتاثیر جنگ بر زندگی آنها دیده میشود.
* گمشده چهارم: امر فرهنگی
اما مهمترین فلسفه رمان، تولید و ساخت «امر فرهنگی» است.
رمان با وادار کردن مخاطب به اندیشیدن در بستر «فرم» و «زبان»، «معناآفرینی» و «انگارهسازی» و در واقع تولید معنا و ایجاد «امر فرهنگی» میکند.
رمان تلاش میکند تاریخ اجتماعی ملتها و مسائل کلان انسان و زندگی را در «بازنمایی برساختی» به امری فرهنگی مبدل سازد.
ادبیات و رمان، جنگ را از یک مقوله سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی تبدیل به امری فرهنگی میکند که مهمترین کارکرد و البته اساسیترین فلسفه رمان است.
چنانکه در دُن آرام شولولوخف، جنگ و صلح تولستوی، دل سگ ناباکوف، بینوایان ویکتورهوگو، آمریکایی هوارد فاست، خوشههای خشم جان اشتاین بک، ریشهّهای الکس هیلی، بیشتر آثار بالزاک و دهها رمان مطرح دیگر؛ تاریخ اجتماعی ملتها را در دورانهای مختلف میبینیم و با آنها عاطفی میشویم و همذاتپنداری میکنیم بیآنکه با آنها ارتباط و رابطهای تاریخی یا جغرافیایی داشته باشیم.
همچنین در آثاری مانند سرخ و سیاه استاندال، کوه جادو توماس مان، بیگانه آلبر کامو، تهوع سارتر، سفر به انتهای شب فردیناند سلین، سلاخخانه شماره ۵ ونهگات و غیره ویژگیهای انسانمعاصرغربی و کلان مسائلی مانند عشق، خیانت، نا امیدی، جنگ و غیره با انگارههایی ماندگار در ذهن و روان به امری فرهنگی مبدل میشوند.
امر فرهنگی، انگارهها و معناهایی ماندگار در زندگیاند، که با کمترین تضادّ فکری، با آنها عاطفی میشویم و آنرا جزئی از زندگی روزمره خود میدانیم.
در اینجا مسئله رمان برخاسته از جنگ عراق با ایران، «بازنمایی» ضعفها، قوتها، پیروزیها، شکستها، فرصتها و تهدیدهای انسان زیسته در دوران انقلاب اسلامی در بستر زندگی در جنگ هشت ساله و تبعات آن است.
انواع بازنماییهای بازتابی، تعمدی و برساختی در این ادبیات و رمان، مرزهای واقعگرایی، آرمانگرایی و حتی ادبیات انقلابی و غیر انقلابی، جنگ و ضدّ جنگ، جنگ و دفاع مقدس را ترسیم میکنند.
اما گمشده این نوع ادبیات و رمان است تبدیل وقایع جنگ به امر فرهنگی است.
تاکنون به جنگ بیشتر به عنوان امری دینی، سیاسی و نظامی پرداخته شده است.
در تعزیه خونینترین، و غم انگیزترین صحنه تاریخ اسلام را که شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش باشد، تبدیل میشود به یک امر فرهنگی.
هنر تعزیه اینست که امری دینی، سیاسی، تلخ وخونین را تبدیل به امر فرهنگی کرده است و هرساله مردم در تماشایی مشارکتی، بازنمایی برساختی دیگری از آن واقعه و حماسه جاوید را انجام میدهند و این بازنمایی در سراسر زندگیشان معنا میآفریند و نقش بازی میکند.
مردم همانند زندگی روزمره خود، با تماشای تعزیه احساس غرور و حماسه، مظلومیت، بغض و گریه، تولّی و تبرّی و دعا و حتی نذر میکنند.
مشابه این اتفاق در رمان دفاع مقدس دیده نمیشود.
رمانی که صحنههای تلخ و خونین جنگ را تبدیل به امر فرهنگی کند نداریم.
کمتر رمانی داریم که بدون تضادّ فکری با آن عاطفی شویم.
این مسئله به توان نویسنده در به کارگیری فرم، زبان، شناخت امر قدسی و توجه به تاریخ اجتماعی مردم و برقراری ارتباط با مقوله اصلی وابسته است.
گمشده اینجا، چرایی و چگونگی مقاومت مردم ایران در دوران جنگ است.
چرا و چگونه مردمی که قبل از انقلاب اسلامی و بعد از پایان جنگ و در حال حاضر به سمت رفاه هر چه بیشتر میل دارند و حرکت میکنند، در آن هشت سال از رزمندگان خط مقدّم و جبههها تا مردم پشت جبهه مقاومت کردند و یک وجب از خاک را از دست ندادند.
چگونه پارادایم حماسه کربلا و عاشورا تبدیل به پارادایم دوران دفاع مقدس شد؟
و این پاردایم با چه تحولات و تغییراتی در مدافعان حرم امروزی دیده میشود؟
به نظر میرسد امروز بازنمایی ادبیات و رمان دفاع مقدس تغییر کرده است و از بازنمایی حماسهگون، تبلیغی و تهییجی دهه ۶۰ فاصله گرفته و بیشتر بر سیاست حفظ ارزشها و انتقال آنها از دهه ۷۰ به اینسو، متمرکز است و البته در دهه ۹۰ رویکرد منتقدانه هم شدت یافته است اما در کم اعتباری و کم نفوذی رسانههای گروهی رسمی، انگارهها و معناها درباره جنگ و انسان دفاع مقدس در ارتباطات میان فردی و شبکههای اجتماعی برساخته و تفسیر میشود و جای رمانها به عنوان اسناد فرهنگی خالیاست.
انتهای پیام/