دهمین پدرانه...
روزهای تلخ اغتشاش گذشت؛ اما باید سالها نوشت و نوشت. یکی اش پدرانه های رهبری... .

به گزارش مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:
عفو رهبری خبرساز بود؛ آنهم بلافاصله بعد از عکسهای دلنشین جشن تکلیف با فرشته های کوچک و پاک.
ایندو را باید با هم دید.
هردو پدرانه است.
هم خندههای صمیمانه و هم گذشت آموزنده.
محبت پدر برای همه فرزندان است و البته جلوتر از اخمش.
چه بسا اخمش نیز از سر محبت است و همه اش نیز از ابتدا تا انتهای دستگیری.
اشتباه نشود؛ رفتار پدرانه را نباید تنها به عفو و گذشت دید.
از روز اول اغتشاشات چنین است، همه اش از همین جنس است.
یکم: روز اول بها ندادند و هیچ نگفتند.
عبور کردند و چشم پوشیدند.
خطایی بود که نباید برجسته می شد.
خلاصه اولین پدرانه بی اعتنایی به خطای فرزند بود.
دوم: از سخنرانی دوم به بعد انگشت را سمت خناسان و شیاطین اصلی بردند.
حتی به بداخلاقی چهره ها نیز توجه نکردند.
تاکید کردند این جماعت نیز با مردم اند و انقلاب.
دومین پدرانه شان بی اعتنایی به اختلافهای داخلی و انگشت اشاره به بیرون از خانه بود.
سوم: تلاش کردند تحلیل فرزندان را نسبت به وقایع اصلاح کنند.
اصرار داشتند که این اغتشاشات ثمره پیشرفت شماست نه ضعفها.
نخواستند تلخیهای آن ایام باعث شود، واقعیتها دیده نشود و اعتماد به نفس ملی لطمه ببیند.
سومین پدرانه تصویر و ترسیم قدرت ملی بود؛ نشاندادن حرکت و پیشرفت در زیر آتش کین ها.
چهارم: تصریح داشتند به سطح بندی خطاها.
مدام هم تکرار کردند؛ «نکند همه را با یک چوب قضاوت کنید.» اینکه بین جاهل و غافل و مجرم تفاوت است.
بین هیجانزده و دشمن فاصله است.
چهارمین پدرانه تفکیک میان خطاها بود.
پنجم: اجازه رفتار تحکم آمیز به نظمیه و امنیه ندادند.
سیاست «کشته دهیم اما نکشیم» برای چنین مرشدانهای بود.
گویی میدانستند این اغتشاشات ثمره جهل مجازی است و راهش خونریختن نیست.
پنجمین پدرانه این بود که هزینه دهیم، اما فرصت دهیم تا آگاهی رشد کند و دیگران بههوش شوند.
ششم: مانع ظاهرگرایی شدند.
فرمودند چه بسا دختران شلحجابی که دلشان با انقلاب و اسلام است: «همینها مشت محکم بر دهان دشمن زدند.»
ششمین پدرانه عبور از ظاهر و دیدن باطن فرزندانش بود.
هفتم: انقلابی ها را دعوت به خویشتنداری کردند.
اینکه صبوری بهخرج دهید و اجازه ندهید از سر خشم و ناراحتی گرفتار قانون شکنی شوید.
هفتمین پدرانه دعوت به صبر انقلابی بود.
هشتم: دیگری صداقت در اوج اغتشاش بود.
وقتی از خودیها خطا دیدند، بلافاصله واکنش نشان دادند و دلجویی کردند.
ماجرای اعزام سفرای شفقت به زاهدان از این جهت، الگو بود.
هشتمین پدرانه درس حریت و صداقت در پذیرش خطا بود؛ آنهم خطای دیگران.
نهم: خونخواهی برای فرزندان مظلومش بود؛ لاله های پرپری که به نام انقلاب و اسلام جاودانه شدند تا بیرق «آرمان» بالا بماند.
از روحالله تا دانیال و حسین و ...
را به آغوش کشیدند و سر مزارشان سلام دادند تا نام شان ثبت بر تاریخ شود.
نهمین پدرانه خونخواهی از سر غیرت مقابل شیاطین بود.
و دهم عفو...
گذشتند چون احساس کردند تلنگری بس است؛ چون غرض نهایی، دستگیری است نه مچگیری.
هدایت است نه صرفا مجازات.
فرماندهی کل قوا اول معلم است و راهبر.
واپسین پدرانه، انتقال محبت به فرزندان خطا کار بود تا بدانند دوستدار و دلسوز نهایی آنها اسلام است و انقلاب.
روزهای تلخ اغتشاش گذشت؛ اما باید سالها نوشت و نوشت.
یکی اش پدرانه های رهبری...
.