زندگی در قفسهای استیجاری؛ بلایی که «کارگزاران» برسر مردم ایران آوردند
سیاستگذاری غلط تیم اقتصادی حزب کارگزارن سازندگی در طول دهه های اخیر در بخش مسکن باعث شده است تا خانههای ایرانیان هر ساله کوچکتر شده و دوره زمانی آن هم طولانی و تقریبا دستنبافتنی شود.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، اقتصاد سیاسی زمین و مسکن در ایران در 3 دهه اخیر، دو نقش متغیر مستقل و متغیر وابسته را همزمان بازی کرده است.
از یک طرف سیاستهای پولی و اقتصاد کلان بر مساله زمین و مسکن اثر داشته و ازسوی دیگر، سیاستگذاری مسکن بر اقتصاد کلان اثرگذار شده است.
از منظرهای ریختشناسی شهری و هویتی؛ و همچنین میزان رفاه ناشی از دسترسی به فضای مناسب زندگی، هم عملکرد کلان کشور در بخش مسکن ناگوار بوده است.
بهترین جا برای حبس پول و بهرهمندی از "کالای کمیاب شده زمین" در 30 سال گذشته؛ خرید زمین و آپارتمان بوده است و برندگان اصلی کسانی هستند که در بورس بازی زمین و مسکن کردهاند.
ترجیعبند و راهحل پرتکرار و مصرانه در سیاستگذاری مسکن در سه دهه اخیر این است که ایران به دلیل جمعیت زیاد و مساحت کم!
ناگزیر از روی آوردن به خانههای کوچک و انتخاب زندگی مبتنی بر آپارتماننشینی است.
اما آیا زندگی مدرن در جوامعی که با افزایش جمعیت و صنعتیشدن مواجه هستند ایجاب میکند که در خانههایی کوچکتر زندگی کنیم؟
آیا صرف ظهور مدرنیته؛ خانههایی کوچک تر میطلبد، و یا اینکه راهکارهای دیگری هم وجود دارد؟
و سوال نزدیکتر به موضوع؛ پاسخ بومی و ویژه ایران به این سوالات چیست و چه باید کرد؟
در ایران امروز که خرید خانه به معمایی لاینحل تبدیل شده؛ اکثر مردم به زندگی در خانههای کوچک (آپارتمانهای کوچک) رضایت دادهاند و خانه؛ معنای خود را از محل آرامش به سرپناه تغییر داده است.
همین که سرپناهی داشته باشیم تا ما را از باد و باران مصون بدارد کافی است.
آپارتمانها هر ساله کوچک و کوچکتر میشوند و سازندگان این قفسهای انسانی، با دادن پسوند زیبای "نقلی" به آپارتمانهای 50 متری، با عملیات روانی تلاش میکنند از سختی زندگی در این دیوارهای نزدیک به هم کاسته و مردم را با گفتار، آرام و البته مشتاق به خرید کنند.
البته شاید نیازی هم به تبلیغ و گفتاردرمانی نباشد، زیرا مردم چارهای جز خریدن این قفسهای کوچک ندارند.
بر نوع و مساحت خانه (آپارتمان) در کشورها و مناطق مختلف در یک کشور؛ متغیرهای زیادی اثرگذار است که امکان مقایسه را پیچیده و مستوجب توجه جامعنگرانه میکند.
به همین دلیل در این نوشته تلاش شده است ضمن ارائه شاخصهای یکسان، از تکبعدینگری و سادهانگاری پرهیز شود.
شاخصهایی مانند:
مساحت کشورها
آب و هوا
جمعیت
تولید ناخالص داخلی
فناوری
فرهنگ و رسوم زندگی
شیوه تامین مالی
سیاستگذاری دولتی
بر وضعیت زمین و مسکن موثر هستند که در نهایت ریخت و ماهیت شهرها و روستاها و بالاتر از آنها سبک زندگی جوامع را شکل میدهند.
ارتباط دو سویه سختافزار زندگی و فرهنگ؛ مسالهای اثبات شده است که هم در جامعهشناسی نوین و هم در آیات قرآن و روایات دینی بدان پرداخته شده است.
مسکن در ایران
متوسط قیمت مسکن در کلانشهر تهران در نخستین روزهای سال 1398 یازده میلیون تومان است.
یعنی یک کارگر ساده با حداقل دریافتی برای خرید یک واحد 50 متری با متوسط قیمت در تهران باید 30 سال پسانداز مطلق داشته باشد.
در دنیای واقع برای کسی که 1 میلیون و 517 هزار تومان دستمزد میگیرد اساسا پساندازی وجود ندارد و همه درآمد خرج حداقلهای زندگی میشود.
یعنی کارگران با دریافتی حداقلی هرگز نمیتوانند صاحب خانه شوند.
برای کارمندی که ماهانه 3 میلیون تومان درآمد دارد، با پسانداز نیمی از درآمد، میتوان پس از 30 سال آپارتمانی 50 متری خریداری کرد.
معنای ساده این اعداد و ارقام این است که؛ مسکن در ایران هر روز دست نایافتنیتر میشود؛ که به ظاهر بحثی اقتصادی است، اما غیر از تبعیت از متغیرهای اقتصادی از منطق سختافزاری شیوه ساخت و ساز مسکن و نوع نگاه به مساله زمین هم تاثیر میپذیرد.
مولفههای جمعیت و مساحت در تحلیل بازار مسکن ایران؛ به دلایلی که گفته خواهد شد؛ اثرگذار نیستند زیرا مساحت کافی و جمعیت اندک ایران مشکلات سختافزاری را از اساس بیمعنی کرده است.
از نظر نسبت وسعت به جمعیت، ایران شباهت زیادی به کشور آمریکا دارد.
به هر ایرانی تقریبا 22 هزارم کیلومتر مربع بهطور سرانه میرسد، اما برای مردم آمریکا این نسبت 28 هزارم کیلومتر مربع است، که نزدیک به هم هستند.
هر دو کشور سرزمینهایی شامل جنگل و مناطق پرباران تا بیابانهای سوزان دارند.
با این حال نگاه سیاستگذارانه در بخش مسکن در دو کشور؛ عکس یکدیگر بوده و نتایجی متضاد به بار آورده است.
آمریکاییها نسبت به 100 سال پیش با اینکه جمعیت کشورشان 3.5 برابر شده، اما شاهد روند فزاینده سرانه مسکونی بودهاند و در خانههایی بزرگتر زندگی میکنند.
بهطوریکه خانههای آنها 74 درصد از 100 سال پیش بزرگتر است.
در آمریکا در 100 سال گذشته سیاست اصلی بر تمرکز بر خانههای ویلایی شخصی و بزرگتر شدن بناها بوده است.
اما در ایران از دهه 1370 ( بنابر ایده عباس آخوندی و تیم اقتصادی حزب کارگزاران سازندگی) سیاست اصلی بر حذف خانههای شخصی و حرکت به سمت آپارتماننشینی؛ با تاکید بر آپارتمانهای کوچک؛ بوده است.
عبدالله جاسبی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 از سیاست خود مبنی بر ساخت آپارتمانهای کوچک 75 متری، و عباس آخوندی در سال 1393 از آپارتمانهای 38 متری سخن گفت.
مبنای این اصرار شدید بر کوچکسازی فضای زندگی ایرانیان در دولتهایی که مدیران کارگزارانی آنرا اداره کردهاند 3 محور اساسی است، شامل:
حفظ محیط زیست هزینه پایین امنیت و ساخت عدم وجود زمین کافی
بررسی کارشناسانه این 3 گزاره نشان میدهد که بنایی بر موهومات و تصورات غلط استوار شده و رفاه ملت ایران بازیچه سیاستهای شبهکارشناسی شده و آسیبهای جبرانناپذیر دیده است.
حفظ محیط زیست
کشیدن کمربند سبز دور شهرها در دولت اول سازندگی با ادعای حفظ محیط زیست از تبعات منغی گسترش افقی شهرها؛ اجرایی شد و سیاست رسمی بر مرتفعسازی بهجای گسترش افقی شهرها قرار گرفت.
نتیجه این سیاست؛ کمیاب شدن تدریجی زمین و بهطبع، افزایش قیمت و تبدیل شدن آن به یک کالای سرمایهای(مهمترین کالای سرمایه ای) بود.
تبدیل شدن زمین به کالای اصلی سرمایهای باعث شد تا مزیتهای اقتصادی جابهجا شده و تولید و خلاقیت به حاشیه رانده شود.
بهگونهای که بورسبازی در زمین و مسکن به شکلگیری طبقه جدیدی از اشراف بیهنر انجامید که بر فرهنگ عمومی هم آثار بدی گذاشتهاند.
متنفذین سیاسی هم با استفاده از رانت توان زمینخواری؛ اشرافیت برتری ایجاد کردهاند که به چالشی برای جامعه ایرانی تبدیل شده است.
محیط زیست در ایران عموما با محیط زیستی که گسترش شهرها در آن مستلزم قطع درختان و تخریب باشد؛ فرق دارد.
ایران به دلیل طبیعت کوهستانی و نیمهبیابانی آن، گسترش شهرها به بهبود محیط زیست منجر میشود.
زیرا، مردم حیاطهای شخصی خود را با درختکاری احیا میکنند، که در حالت عادی بدون پوشش درختی است.
البته مسائل حاشیهای شهرنشینی مانند فاضلاب و ...
هم به جمعیت بستگی دارد و گسترش افقی شهرها باعث تشدید آن نمیشود، و به سیاستگذاری و برنامهریزی دولتها مربوط میشود که کار عادی دولتها است که باید به نحو احسن انجام دهند.
بنابراین ادعای تخریب محیط زیست با گسترش افقی شهرها که تفاوتی در حد چند کیلومتر در مساحت شهرهای ایران ایجاد میکند نادرست است.
هزینه پایین امنیت و ساخت
بهنظر میرسد که برای مسئولان کشور؛ مسئله "هزینه" در آپارتمانسازی و امنیت اجتماعی به درستی فهم نشده است.
در سختافزار ساخت، آپارتمانسازی به دلیل لزوم هزینههای زیاد در پی و اسکلت بنا، هزینهها بیشتر است.
اما در شهرهای با گسترش افقی نیاز به خیابانسازی بیشتری وجود دارد، که البته برای همیشه و یک بار انجام میشود.
و هزینه متوسط ثابت در شهرها به سمت صفر میل میکند.
یعنی هزینه ساخت کمتر و هزینه اولیه خیابانکشی بیشتر است.
در موضوع هزینه امنیت به هیچ وجه برآورد روشنی انجام نشده است، اما هزینههای اجتماعی ناشی از تنشهای ناشی از زندگی در آپارتمان، مراجعه به محاکم قضائی، نیاز به ایجاد پارک با حواشی منفی فرهنگی و سایر هزینههای اجتماعی نادیده گرفته شده است و برای تحلیل مساله امنیت اجتماعی تنها بر کمتر بودن میزان سرقت در آپارتمانها تاکید شده است.
اگرچه همین مورد هم محل تردید است و درباره آن کار مطالعاتی نشده است.
عدم وجود زمین کافی
این مساله با استناد به آمار و ارقام و مقایسهای که با ایالات متحده آمریکا بهعنوان مرکز نظام سرمایهداری جهانی انجام شد، رد گردید و نشان داده شد که در آمریکا با شرایط مشابه ایران 95 درصد مردم در خانههای شخصی زندگی میکنند.
و در 30 سال گذشته 30 متر به فضای زندگی آمریکاییها اضافه شده است.
ضمن اینکه غیر از چهار ایالت نیویورک، واشینگتن دی سی، میامی و سان فرانسیسکو، سایر ایالتها شاهد رشد فضای زندگی بودهاند.
از این چهار ایالت هم دو ایالت نیویورک و واشینگتن دی سی مراکز تجاری و سیاسی هستند و شرایط ویژه دارند.
بررسی آمار واحدهای مسکونی بر مبنای سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1395 نشان میدهد که 65.6 درصد از کل واحدهای مسکونی کشور را واحدهای با مساحت 100 مترمربع و یا کمتر تشکیل میدهد؛ این رقم در سال 1390 64.6 متر بود؛ که 9.3 درصد را واحدهای 50 مترمربع و کمتر و 56.3 درصد را واحدهای مسکونی بین 50 تا 100 متر تشکیل میدهد، که مشابه کشور ژاپن است که به شدت با مشکل زمین اندک و جمعیت زیاد روبرو است.
یعنی ایرانیها در واحدهای مسکونی بسیار کوچکی زندگی میکنند که در 10 سال گذشته کوچکتر هم شده است.
آمار متوسط محل زندگی در انگلستان 76 متر مربع و در کانادا 182 متر مربع است.
در چین 60 متر مربع است که البته آمار مربوط به حاشیه شهرها است که در 15 سال گذشته دو برابر شده و افزایش جدی در میزان مساحت داشته است.
اما میانگین مساحت واحدها در کشور 1 میلیارد و 300 میلیونی چین 46 متر مربع است.
در کشور ژاپن متوسط متراژ خانههای شخصی 120 متر است که این عدد در آپارتمانهای واقع در بلوکهای ساختمانی؛ 60 تا 90 متر مربع است.
این آمار برای کشور آمریکا 250 متر است.
یعنی کشور متراکم و کم مساحت ژاین هم آمار بهتری از ایران دارد.
روند تغییرات متراژ محل زندگی از مصادیق اصلی سومدیریت و بدفهمی مسائل اقتصادی است که تبعات سنگین اقتصادی و فرهنگی به بار آورده است.
جمعیت اندک ایران با مساحتی زیاد اسیر بورسبازی زمین و مسکن و نشستن فرمولهای مالی به جای سهلالوصول کردن دسترسی به زمین شده است که نتیجه آن دست نیافتنی شدن مسکن و بلعیدن بخش اصلی درآمد خانوارها بوده است.
عطا بهرامی
انتهای پیام/