بوشهر غرق در شادی پس از پیروزی تیم ملی/ غروب جمعهای که دلگیر نبود!+فیلم
صدای ممتد بوقها همنوا با صدای «ایران ایران» شده بود و این سرودی هماهنگ را در غروب جمعه بوشهر خلق کرده بود؛ خیابانهای بوشهر زیر پایکوبی پیر و جوان بود و خانوادهها در شور پیروزی در میدان رئیسعلی غلغله به پا کرده بودند.

صدای ممتد بوقها همنوا با صدای «ایران ایران» شده بود و این سرودی هماهنگ را در غروب جمعه بوشهر خلق کرده بود؛ خیابانهای بوشهر زیر پایکوبی پیر و جوان بود و خانوادهها در شور پیروزی در میدان رئیسعلی غلغله به پا کرده بودند.
خبرگزاری فارس - بوشهر، فاطمه مظفری پور: قلبها تند تند به سینه میکوبید، هربار که توپها به تیرک دروازه میخورد، صدای وای گفتنهای ممتد در خانه میپیچید، اوضاع طوری بود که انگار تیرک دروازه کاراییش بیشتر از دروازهبان شده بود و این هربار تپش قلبها را تند و تندتر میکرد.
نیمه نخست بازی با تمام فراز و نشیبهایش حالا دیگر به پایان رسیده بود و نتیجه صفر بر صفر، همه اهل خانه را نگران کرده بود، بعد از نیمه نخست که فرصت شد تا نگاهی به روی زمین بیاندازم، پوست تخمههای آفتابگردان را دیدم که همه جا ریخته بود بجز ظرفی که قرار بود پوست تخمهها را در آن بریزیم، غوغا و شوری که از نتیجه بازی در وجودمان آفریده شده بود انگار همه چیز را متوقف کرده بود و تمام توجه همه ما را به یک جعبه متحرک مستطیلی انداخته بود.
چشم انتظاریها نتیجه داد
اما بالاخره چشم دوختنهایمان به قاب تلویزیون ناامیدمان نکرد و روزبه چشمی اولین گل را به دروازه ولز وارد کرد!
وقتی چشممان به نتیجه یک بر صفر به نفع ایران خورد انگار دنیا را در دست داشتیم، صدای هلهله و شور تمام خانه را پر کرد، هیچ کس دیگر سرجایش ننشسته بود و آغوش خانواده برای تبریک به یکدیگر باز شده بود.
هنوز از شور گل اول به زمین ننشسته بودیم که صدای فریاد از سر ذوق گزارشگر بازی، چشممان را به صفحه تلویزیون خشک کرد؛ رامین رضاییان، گل دوم را هم برای ایران به ثمر رساند، دیگر انگار هیچ چیز قابل درک نبود، تنها اشک بود که روی گونههایمان از سر ذوق سرازیر میشد و انگار قرار بند آمدن هم نداشت.
به وقت تقسیم شادیهایمان
تا تمام شدن بازی، دیگر کسی رو زمین ننشست، هرکس به روش خودش خانه را از سر شوق روی سر گذاشته بود و بازی با نتیجه ۲ بر صفر به پایان رسید، اما شور پیروزی به این راحتیها که قابل اتمام نبود، باید شادیمان را با مردممان سهیم میشدیم.
میدان رئیسعلی دلواری بوشهر تنها چند دقیقه کوتاه بعد از اتمام بازی در ولوله شادی فرو افتاده بود، کاروان جشن شادی توسط مردم در حمایت از تیم ملی فوتبال ایران، تماشایی شده بود!
این پیروزی اصلا پیر و جوان نمیشناخت، گوشه گوشه میدان و خیابانهای اطراف مملو از جمعیتی بود که برای ابراز عشق به وطنشان، دم غروب، راهی خیابان شده بودند.
غروب جمعهای که دلگیر نبود!
غروبهای همیشه دلگیر جمعه، اینبار نظارهگر شور و شعفی بود که غم نمیشناخت، صدای بوقهای ممتد، شهر را به ستوه آورده بود، نوای «ایران ایران» از زبان خانوادهها به زمین نمیافتد و نام ایران، سرودی هماهنگ در غروب این جمعه بوشهر شده بود.
هیچکس به تنهایی راهی این خیابان شلوغ نشده بود و هرکس دست در دست خانوادهاش به دل شهر زده بود، مادری که کودکش را بغل گرفته بود و پشت سر همسرش ترک موتور نشسته بود، پدری که دختر نوجوانش با عکس حاج قاسم سوار موتور بود و خودروهایی که از پنجره آن پرچم ایران بیرون زده بود و گاهی هم سر و کله چند دختر و پسر دهه نودی!
اینها صحنههایی بود که وحدت مردمم را در دلم آبیاری میکرد.
عشق به وطن پیر و جوان نمیشناسد
پرچم سه رنگ ایران اسلامی در دست نوجوان دهه نودی و پیرمرد ۷۰ ساله به رقص درآمده بود و در آسمان آزاد جنوب میچرخید، برخیها هم آهنگهای حماسی ایران را روی خودروی خود انداخته بودند و صدایش را به انتها رسانده بودند، این جشن قرار بود تخم کینهها را از دل شهرمان بیرون کند و بار دیگر دیارمان را همچون قبل پر از شور و شعف کند.
خورشید رو به غروب بود اما این پیروزی شور انگیز که به دست جوانان تیم ملی فوتبال سرزمینمان رقم خورده بود، چنان به دل هموطنانم نشسته بود که تصمیمی برای پایان دادن به این جشن و شادی نداشتند و بسیاری هم همچون من در گوشهای بیننده صحنههای شادی هموطنان خود بودند و قند در دلشان آب میشد.
به گزارش فارس، پیروزی اقتدار آفرین جوانان تیم ملی، حماسهای خلق کرد که همه مردم را وسط خیابانها کشید و بذر دشمنیهای چندین ساله شبکههای معاند را در دریای حماسه آفرین خود غرق کرد؛ اکنون شهر زیر صدای شادی مردمم نهفته است، مردمی که به نظام و ایرانشان افتخار میکنند و قلبهایشان از پیروزی نماینده خود در جام جهانی به یکدیگر پیوند خورده است.
پایان پیام/