مظهر مقاومت در انفرادی/ ترکیدن حباب حقوق بشر سوئد در پرونده حمیدنوری
3 سال از دستگیری حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدام زندانیان سیاسی مجاهدین خلق و گروههای سیاسی چپ در تابستان سال ۱۳۶۷ میگذرد. در همین رابطه با خانواده حمید نوری به گفتگو پرداخته ایم.

3 سال از دستگیری حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدام زندانیان سیاسی مجاهدین خلق و گروههای سیاسی چپ در تابستان سال ۱۳۶۷ میگذرد.
در همین رابطه با خانواده حمید نوری به گفتگو پرداخته ایم.
گروه جامعه خبرگزاری فارس، بیش از سه سال و 11 روز است که از دستگیری «حمید نوری» توسط دولت سوئد و نگهداری او در سلول بازدداشتی می گذرد.
شاکیان حمید نوری از منافقین ساکن در استرالیا، آمریکا، سوئد و آلبانی و...
هستند.
موضوع اصلی حمید نوری عملیات مرصاد است.
حمید نوری سال 38 به دعوت و اصرار یکی از دوستان خود و برای کمک به او به سوئد رفت، غافل از اینکه این دوست در تلاش برای به دام انداختن حمید نوری بود.
دوست ماجرای حمید نوری پس از به دام انداختم حمید نوری تمام تلاش خود را برای فریب خانواده او و پرونده سازی برای حمید نوری نیز کرد اما موفق نشد.
در این مدت ارتباط خانواده حمید نوری با او محدود بوده و اولین ملاقات خانواده با حمید نوری 25 ماه پس از دستگیری او محیا شد.
نوری طی این سه سال شکنجه های روحی روانی و حتی جسمانی زیادی را متحمل شده است.
تا کنون طی 92 روز جلسات دادگاه ناعادلانه و یک طرفه برای بررسی به اتهامات حمید نوری برگزار شده است که در نهیات حکم حبس ابد برای او صادر شد، اکنون وکلای تسخیری حمید نوری خواستار برگزاری دادگاه تجدید نظر شده اند.
در خصوص چگونگی روند پرونده با خانواده حمید نوری به گفتگو پرداخته ایم که در ادامه مشروح این گفتگو آمده است.
آقای حمید نوری چه زمانی، به چه اتهامی دستگیر شد و به شما چگونه اطلاع داده شد؟
مجید نوری، پسر حمید نوری: 18 آبان ماه 1398 پدرم به دعوت یکی از دوستان خود به سوئد دعوت شد آن دوست بیان کرده بود که برای او گرفتاری پیش آمده و تنها پدر من میتواند کمکش کند.
پس از دو ماه پیگیری و اصرار پدر من سادگی کرد و فریب این فرد پست را خورد.
او خود را فردی بدبخت و بیچاره نشان داد و پیامهای او به پدرم موجود است، او گفته بود قصد خودکشی دارد.
پس از قبول کردن پدرم برای رفتن به سوئد آن فرد پست برای پدرم ویزا گرفت.
حمید نوری با فریب به سوئد رفت
بر اساس قانون سوئد اگر این کشور قصد دارد کسی را بازداشت و یا محاکمه کند باید آن فرد به خواست خود به سوئد رفته باشد، در صورتی که پدر من با فریب و به دعوت آن فرد فریبکار به سوئد رفته بود.
سند این فریب فیلمهایی است که آنها در راستای سهمخواهی منتشر کردند.
پس از دستگیری پدر من در سوئد این افراد هول شده بودند و به دنبال سهمخواهی بودند.
5 نفر از گروه منافقین جدا شده بودند و نفاق دیگری در دل داشتند.آنها عنوان کردند که ما با فریب پدرم (حمید نوری) را به سوئد آوردهایم و به این موضوع اعتراف کردند.
این اعتراف و سهمخواهی از سوی این 5 نفر اعتراض گروههای دیگر را در پی داشت در اعتراض گروههای دیگر عنوان شد که این سهمخواهی پرونده را مخدوش میکند.
در حکم بدوی دادگاه به این نکات دقت نشد و ما در تجدیدنظر مجدداً به این موضوعات تأکید کردهایم.
پدر من با فریب این فرد به سوئد میرود زمانی که از هواپیما پیاده میشود به صورت وحشتناکی توسط چهار پلیس که به او هجوم آوردند دستگیر میشود.
دستگیری وحشیانه حمید نوری
تا کنون برای پیگیری وضعیت پدرم چندین مرتبه به سوئد سفر کردهایم در فرودگاه این کشور تا زمانی که از گیت خارج نشوید هیچ راه فراری وجود ندارد.
پلیس به راحتی میتوانست در گیت پدرم را محترمانه دستگیر کند اما آنها به زنندهترین روش پدرم را دستگیر کردند.
سوئد کشور مدعی دروغین حقوق بشر
سوئد مدعی انساندوستی است.
آنها ادعا میکنند اگر کسی متهم است و میخواهید او را بازداشت کنید باید به بهترین روش بازداشت شود اما در زمان دستگیری پدرم بدترین روش را انتخاب کردند و حتی دستگیری او را به ما اطلاع ندادند.
تا کنون خبر بازداشت پدرم به هیچ عنوان از سوی دولت سوئد به ما اطلاع داده نشده و ما از طریق رادیو و رسانههای بیگانه متوجه دستگیری و بازداشت پدرم توسط دولت سوئد شدیم.
پدرم قرار بود پس از رسیدن به سوئد به ما پیام دهد و به سلامت رسیدن خود به این کشور را به ما اطلاع دهد.
پس از گذشت دو روز بیاطلاعی به وزارت خارجه کشور مراجعه کردیم و به کنسولگر خود در سوئد نامهای را ارسال کردیم.
کنسول ما در سوئد بیان کرد که گویا پلیس برای ایشان درخواست داده است، این گفته از سوی کنسولگر ما وجاهت قانونی ندارد و بر اساس قانون کشور سوئد، باید این موضوع طی 24 یا 48 ساعت توسط دولت سوئد به خانواده ما اطلاع داده میشد.
آنها باید اتهام، وضعیت بازداشتی و مکان بازداشت پدرم را به ما اطلاع میدادند که هیچ یک از این موارد به ما گفته نشد و ما نمیدانستیم که پدرم کجاست.
پس از گذشت چند روز از طریق رادیو و تلویزیون بیگانه متوجه دستگیری پدرم به اتهام دست داشتن در جریان موسوم به اعدامهای سال 67 شدیم.
تا کنون 92 روز دادگاه در هر روز 4 جلسه دادگاه و هر جلسه دادگاه حدود یک ساعت و سی دقیقه برای بررسی پرونده پدرم برگزار شده است، شبکه های معاند این موضوع را به عنوان یک دستاورد مثبت یاد می کنند که برای یک پرونده این تعداد جلسه دادگاه برگزار شده است.
اما واقعیت تصویر عادلانه و منظمی که از سوئد و جلسات دادگاه برای ما به نمایش در می آورند، نیست.
از 500 ساعت دادگاه، 450 ساعت برای منافقین بود
تا کنون حدود 500 ساعت دادگاه برای پدر من برگزار شده است، به صورت نرمال باید بخش عمده ای از این ساعات را پدر من از خود دفاع کرده باشد زیرا ممکن است سوال یک خط باشد اما جواب آن سوال چندین صحفه باشد، اما در خوشبینانه ترین حالت پدر و وکلای او حدود 50 ساعت در جلسه دادگاه حرف زده اند، یعنی حدود یک نهم جلسه دادگاه!
نکته ناراحت کننده این موضوع اینجاست که حتی در این ساعات کم که پدرم اجازه دفاع از خود را داشت نیز به صورت مکرر قاضی صحبت های او را به بهانه ای مختلف قطع می کرد.
به طور مثال یک بار در دادگاه پدرم سازمان مجاهدین را با نامی که در ایران مشهور است «فرقه منافقین» مطرح کرد، بلافاصله قاضی صحبت های پدرم را قطع کرد و گفت اجازه توهین ندارد درصورتی که این عنوانی است از این سازمان در ایران یاد می شود و اصلا توهین نیست.
بی نظمی در برگزاری دادگاه در سوئد
درباره نظم جلسات دادگاه نیز مقرر بود جلسات دادگاه راس ساعت 9 به وقت محلی سوئد برگزار شود، اما یک روز ساعت 10، روز دیگر ساعت9:30 و..
برگزار می شد و یک روز ساعت 10 به اتمام میرسید و روز دیگر ساعت 12 جلسه دادگاه به پایان میرسید، برخی جلسات دادگاه نیز برای سرما خوردگی شاهد اصلا برگزار نمی شد.
نقش رسانه های معاند در دو ماه اخیر همانند نقش آن ها در پرونده پدرم بود
در حوادث اخیر کشور ما شاهد نقش پررنگ رسانهها هستیم.
سه سال پیش خانواده من این نقش پررنگ را در پرونده پدرم شاهد بودند.
هیچ وقت همانند این سه سال نقش رسانه را پررنگ ندیده بودم.
چرا رسانهها در این سه سال اینقدر پررنگ ظاهر شدند؟
با شیوع ویروس کرونا مردم به سمت فضای مجازی میل پیدا کردند با هجوم مردم به این فضا به راحتی عرصه نبرد سهمگینی را ایجاد کرد.
در جریان بازداشت پدرم و دروغهایی که مطرح شد عرصه فضای مجازی و دروغپذیری مردم را سنجیدند.
آنها در این جریان بررسی کرد تا چه میزان میتوان دروغ گفت و تا چه میزان این دروغها باورپذیر است.
در حوادث دو ماه اخیر هجمه عمیقی وجود داشت که طی سه سال گذشته انواع و اقسام دروغها را مطرح کردند.
در جریان پدرم برای ما خیلی عجیب بود که چرا رسانهها دروغ میگویند.
چرا رسانه های ضد ایرانی پدر شما را به عنوان عضو سپاه پاسداران معرفی می کردند؟
مجید نوری: یکی از این دروغها این بود که حمید نوری کارمند سپاه پاسداران است.
آنها به این علت این دروغ را میگفتند که در دهه 60 به نگهبانهای زندان «پاسداربند» میگفتند آنها از این عنوان «پاسدار، سپاه پاسداران» را تولید کردند که هم باورپذیر است و هم اینکه رسانههای معاند با هماهنگی که بین خود ایجاد کرده بودند این دروغها را منتشر میکردند.
این دو موضوع باعث شده بود دروغهای آنها باورپذیر باشد.
هر چه ما میگفتیم پدرم اصلاً پاسدار نبوده و حتی دوران سربازی خود را در ارتش گذرانده و محل خدمت او در دادستانی بوده حرف ما را باور نکردند با این وجود آنها میگفتند که پدر من پاسدار است و حتی او را با لباس پاسداری دیدهاند!
پابند به پای پدرم نبود، رسانه های ضدایرانی دروغ می گفتند
یکی دیگر از دروغهایی که در خصوص پرونده پدر من مطرح کردند این بود که پدر من را با پابند به دادگاه میآوردند.
از خبرنگار این رسانه علت این دروغگویی را می پرسیدیم به او گفتیم مگر جزء تخریب نکته دیگری دارد؟
به نظر میرسد در جریان پرونده پدرم طی سه سال گذشته پذیرش مخاطب و مقابله او را با دروغپراکنی خود تست میکردند که مخاطبین در مقابل این دروغپراکنی چه واکنشی از خود نشان میدهند.
آنها در پرونده پدر من بررسی کردند که افراد حاضر در دادگاه که حدود 50 نفر بودند چه واکنشی در برابر دروغپراکنی رسانهها دارند آیا مخاطب حساسیتی دارد؟
آیا صحت و سقم خبر را بررسی میکند؟
پیام تبریک سال نو رئیس جمهور دردسر شد!
انواع اتهامات را به پدر من زدند، یکی از خنده دار ترین اتهاماتی که در خصوص پدر مطرح کردند این بود که ایشان با سران نظام ارتباط دارند و سند این ادعا پیام تبریک سال نو رئیس جمهور بود!
آن ها با فرهنگ ایرانی آشنایی نداشتند و ما هر چه عنوان کردیم پیام تبریک سال نو از سوی رئیس جمهوری، یک پیام عمومی است و برای تمامی ایرانیان ارسال می شود، باور نکردند.
در این مورد نیز رسانههای ضدایرانی و معاند نقش خود را به خوبی و از نظر ما به بدترین صورت نقش ایفا کردند.
داماد خیالی حمیدنوری در سوئد
یکی دیگر از دروغ هایی که مطرح کردند و توسط رسانه های معاند بازنشر می شد، این بود که پدر من برای پیگیری مسائل مربوط داماد خود به سوئد آمده است، درصورتی که ما تنها یک داماد داریم، آن هم آقا مسعود است.
اما آن ها عنوان می کردند که پدرم یک داماد دیگر دارد و ما از آن بی اطلاع هستیم!
این مدل خبرسازی دروغ در نوع خود بی نظیر بود که در اتفاقات دو ماه اخیر نیز ما شاهد این نوع خبر سازی و دروغ پراکنی توسط رسانه های فارسی زبان ضدایرانی بودیم.
دعوا بر سر دروغ گویی
دروغ پراکنی رسانهها در خصوص پدرم تا جایی ادامه داشت که بین خودشان نیز اختلاف پیش آمد.
کاوه موسوی و ایرج مصداقی دو نفر از افرادی هستند که مدعی هستند آن ها برای پدرم پرونده تشکیل داده اند و باعث دستگیری او شدند.
کاوه موسوی مدعی بود که وکیل، حقوق دان و دکتر است، مشخص شد که نه وکیل و نه دکتر و نه حتی حقوق دان است، او مدعی بود که حساب بانکی پدرم را هک کرده است و صد هزار تومان نیز به حساب پدرم وازیر کرده و پس از این واریز سپاه پاسداران حساب پدرم را مسدود کرده است، در حالی که این واریز صورت نگرفته و اصلا هیچ یک از حساب های پدرم نه هک و نه حتی مسدود شده است، اکنون کارت های بانکی پدرم دست ما است و ما از آن استفاده می کنیم.
این سوال مطرح است که اصلا هک حساب بانکی پدر من چه اهمیتی دارد؟
در روند بررسی پرونده پدرم این موضوع چه جایگاهی دارد؟
چرا باید چنین دروغ هایی را مطرح کنند؟
قانونی که اجرای آن فقط بر عهده ما بود
یکی از تناقضات و فاجعه هایی قضائی که در این دوران شاهد بودیم این بود که قاضی اعلام کرد اگر کسی از دادگاه فیلم برداری کند، 6 ما زندان دارد.
به قاضی اعلام کردیم که bbc فارسی فیلم برداری کرده است، قاضی در پاسخ به ما گفت اصلا این رسانه را نمی شناسد!
فیلم دادگاه که توسط رسانه های معاند گرفته شده بود را به قاضی نشان دادیم، قاضی تنها عنوان کرد که در دادگاه را به روی آنان ببندند، و اگر می خواهیم از آن ها شکایت کنیم برای شکایت از صدای آمریکا باید به آمریکا و برای شکایت از bbc فارسی باید به لندن برویم و از آن ها شکایت کنیم!
هر چند بستن درها به روی این رسانه ها نیز نمایشی بود و این رسانه ها از درهای دیگر مجدد به دادگاه آمدند.
نمایشی از رعایت قانون و روند قضائی که نشان می دهند تنها برای ما لازم الاجرا است و باید رعایت شود، برای خودشان اینگونه نیست.
در زمان برگزاری دادگاه پدرم یکی از خبرنگاران رسانههای ضد ایرانی به شدت مادرم را اذیت میکرد.
چگونه رسانه های فارسی زبان در زمان برگزاری دادگاه شما را اذیت می کردند؟
همسر حمید نوری: در زمان برگزاری دادگاه به هیچ عنوان دوست نداشتم که در تصاویر رسانههای ضدایرانی حضور داشته باشم و تلاش میکردم تا در عکسها و فیلمهای آنها نباشم.
در بخشی از دادگاه پشت پسرم و دامادم راه میرفتم اما آنها دوربین خود را جلوی چهره ما میآوردند.
از این کار آنها اعلام نارضایتی کردم و به آنها گفتم نمیخواهم که از ما فیلم بگیرند و نمیخواهم صورت من در رسانههای شما بازنشر شود.
در پاسخ به من گفت: شما با حجاب هستید چه اشکالی دارد به او گفتم من حتی با حجاب هم نمیخواهم در رسانه شما باشم.
آنها متوجه شده بودند چگونه می توانند ما را اذیت کنند.
مجید نوری: بر اساس قانون سوئد در صورتی که میخواهید در زیر یک سقف از کسی به صورت شخصی فیلم بگیرید باید از او و یا صاحب سقف اجازه بگیرید.
با وجود اینکه فیلمبرداری در دادگاه ممنوع بود اما خبرنگاران رسانههای معاند متوجه چگونه اذیت کردن مادر و خواهر من شده بودند و به صورت مداوم از آنها فیلمبرداری میکردند و از این موضوع ذوقزده بودند.
ما نماز میخواندیم، مینشستیم و یا هر کاری که انجام میدادیم آنها از ما فیلم میگرفتند.
یکبار به یکی از این خبرنگاران گفتم این حق طبیعی یک انسان است که نمیخواهد از او فیلم گرفته شود.
از من پرسید چرا نمیخواهد؟
چرا جنسیتی فکر میکنید؟
چرا عصبانی می شوید؟
در پاسخ به او گفتم مادر من به عنوان یک انسان دوست ندارد از او فیلم بگیرید.
چرا به نظر مادر من احترام نمیگذارید؟
اسم آمریکا ما را به یاد حاج قاسم می اندازد
در روند دادگاه متوجه شدیم که بنای این خبرنگاران اذیت کردن و عصبانی کردن ما است.
در مقابل این رفتار آنها زمانی که سمت ما میآمدند ما نیز عکس حاجقاسم سلیمانی را در دست میگرفتیم.
عکس این شهید بزرگوار آنها را عصبی میکرد.
یکبار به ما گفتند درباره پدرتان صحبت کنید مسعود به آنها پاسخ داد چون شما گفتید از آمریکا هستید ناخودآگاه اسم آمریکا ما را به یاد حاجقاسم میاندازد.
این افراد به دنبال اذیت کردن ما بودند ما نیز با استفاده از واقعیت (عکس حاجقاسم) اعصاب آنها را به هم میریختیم.
در زمانی که آنها از ما فیلمبرداری میکردند ما نیز فیلم میگرفتیم.
او به ما گفت: «شما حق ندارید از من فیلم بگیرید من راضی نیستم»، به او گفتم چرا عصبانی میشوی؟
(دقیقا همان حرفی که چند دقیقه قبل در پاسخ به چرایی فیلم گرفتنش به من زده بود.)
رسانههایی که باید به رسالت خود انجام دهند که این رسالت تهیه خبر درست و منتشر کردن آن است به دادگاه آمده بودند تا خانواده حمید نوری را اذیت کنند.
پس از این جریان فیلمبردار صدای آمریکا از ما عذر خواهی کرد و ارتباط دوستانه ای بین ما و او شکل گرفت، ما نام او را نمی دانستیم و چون چشم های بادمی داشت، دوستانه به او می گفتیم آقای چینی، در یکی از جلسات دادگاه به او گفتیم سلام آقای چینی، رسانه های معاند همین موضوع را به عنوان توهین نژادپرستانه پسر حمید نوری تیتر کردند.
لایحه دزدی در دادگاه سوئد
من معلم هستم، در یکی از دادگاه های بابا، از مدرسه با من تماس گرفتند که هر چه سریع تر باید نمره های دانش آموزان را اعلام کنم زیرا برای تهیه کارنامه لازم داشتند، من به جلسه دادگاه نرفتیم و در کافه دادگاه برگه های امتحانی دانش آموزان را تصحیح می کردم که هر چه سریع تر نمره های دانش آموزان را برای مدرسه ارسال کنم.
آن ها فکر می کردند که من در حال تهیه یک لایحه بسیار قوی هستم، زمان تنفس جلسه دادگاه رسید و برگه های دانش آموزان و وسیله ها و گوشی تلفن همراه من در یک کیسه بود.
دادگاه مجدد شروع شد این کیسه برای چند دقیقه کوتاه در لابی دادگاه جا گذاشتیم، زمانی که بازگشتم که کیسه را بردارم، همه وسائل ما بود الا برگه های امتحانی دانشآموزانم!
آنها به ظن خودشان توانسته بودند لایحه ما را بدزدند.
شکایت شما پیگیری نمی شود
به حفاظت دادگاه مراجعه کریدم و خواستار چک کردن دوربین شدیم که متوجه شویم چه کسی برگه ها را برداشته است، آن ها به ما اعلام کردند که باید به پلیس مراجعه کنیم، پس از یک ماه پلیس به دادگاه نامه ارسال می کند، در زمانی که پلیس هم نامه ارسال کرد ما حق دیدن فیلم را نداریم و...
و در نهایت این توضیحات اعلام کردند که چون ما تابعیت سوئد را نداریم، شکایت ما را پیگیری نخواهند کرد.
تناقض تا کجا؟
این موضوع که یک فرد مظلوم به آن ها مراجعه کرده و ادعا کرده که اموالش به سرقت رفته ، اصلا برایشان اهمیتی نداشت.
اما از آن طرف ماجرا بدون هیچ ادله ای پدر من به درخواست دو خطی یک فردی که با دادستان آشناییت داشت، او را با چنین وضعیتی دستگیر کردند!
موضوع آشناییت با دادستان را کاوه موسوی ادعا کرده است که ایرج مصداقی گفته وکیل آن ها با دادستان دوستی داشته و دو خط نوشته که همین دو خط منجر به دستگیری پدر من شده است.
کاوه موسوی به ایرج مصداقی اعتراض کرد که چرا چنین حرفی زده است، این حرف جرم است.
مسعود نوری، داماد حمید نوری: آقای حمید نوری تاکید داشتند که ساک و وسایل شخصی ایشان را از دادگاه تحویل بگیریم، پس از پیگیری های متعدد این وسایل را گرفتیم و دیدیم که لباس هایی که ایشان در روز دستگیری به تن داشتند کثیف است و روز دستگیری ایشان حالشان بهم خورده.
همچنین در ساک ایشان تناقلات و سوغاتی هایی بود که برای این فرد پست تهیه کرده بودند که ایشان را فریب داده بود.
شاهدسازی و سندسازی منافقین
فردای دستگیری حمیدنوری، این فرد پست با ما تماس گرفت و از بابا می پرسید.
او برای پیگیری وضعیت پدرم از ما درخواست کرد که عکس پدر در دهه 60 را ارسال کنیم.
او هم خود آقای حمید نوری را فریب داد و هم به دنبال فریب دادن ما بود تا پازل های باقی مانده را پر کند.
آن ها می خواستند با عکس های دهه 60 حمید نوری، شاهد سازی کنند.
زیرا طی این سال ها چهره ایشان فرق کرده است.
دادستان سوئد هم دروغ گفت
نه حتی رسانه های بلکه دادستان نیز به ما دروغ گفت.
آقای حمید نوری در یکی از جلسات دادگاه مطرح کرد که چرا حرف شاهدین را قبول می کنید اما از ایران هیچ استعلامی نگرفته اید.
قاضی این موضوع را از دادستان پرسید، دادستان اعلام کرد که با ایران مکاتبه داشته است.
ما این موضوع را از قوه قضائیه و وزارت امور خارجه پیگیری کردیم، اصلا چنین موضوعی صحت نداشته و پیگیری ای صورت نگرفته است.
در حرف محدودیت ها برداشته شد و در عمل تشدید
در آخرین جلسه دادگاه نیز، قاضی اعلام کرد تمامی محدودیت ها در بازداشت آقای حمید نوری برداشته می شود، اما این حرف دقیقا برعکس انجام شد و محدودیتها تشدید شد، اگر در گذشته دو هفته یکبار حمید نوری با خانواده تماس داشت، اکنون یک تماس خیلی کوتاه در حد دو دقیقه.
آن هم پس از 50 روز برقرار می شود.
با ارسال ایمیل این موضوع را از قاضی پیگیر شدیم، او طی پیامی ابراز تاسف کرد و نوشت: من دیگر نمیتوانم کاری برای شما انجام دهم، پرونده حمید نوری بر عهده سازمان زندان ها سوئد است.
شاید در دادگاه و در عرصه دیپلماسی حرف هایی مبنی بر پیگیری وضعیت حمید نوری مطرح شود، اما در واقعیت خانواده شاهد آن نیستند.
شاهدان و شاکیان حمید نوری چه کسانی هستند؟
مسعود نوری، داماد حمید نوری: در طول برگزاری جلسات دادگاه، پشت درهای دادگاه منافقین با پوشیدن لباس های همانند و در دست داشتن پرچم شعار می دادند و به ما توهین می کردند، در تمام این مدت ما از دادگاه در خواست محافظت از ما در برابر این افراد را کرده بودیم اما بی پاسخ ماند.
تا آخرین روزهای دادگاه یک فرد ایرانی ساکن سوئد در چند بنر جنایات و اقدامات منافقین را چاپ کرده بود و با اخذ مجوزات لازم این بنرها را در اطراف محل برگزاری دادگاه نصب کرد.
افرادی که برای شعار دادن و توهین به ما آمده بودند حتی طاقت دیدن بنر جنایت هایی که در ایران انجام داده بودند را نداشتند و به این بنرها و فردی که نصب کرده بود، حمله میکردند، در روز اول 3 نفر، روز دوم هشت نفر و...
از این افراد که حمله میکردند، دستگیر شدند.
پس از این بود که دادگاه برای ما اسکورت در نظر گرفت که تنها ما را از دادگاه تا اولین ایستگاه مترو همراهی کرد!
هدف شاکیان پدرتان چه بود؟
عطیه نوری دختر حمید نوری: منافقین به عنوان شاهد در دادگاه بابا مدام ناله و مظلوم نمایی میکردند اما در جلسات پایانی دادگاه به دنبال غرامت گرفتن بودند و می پرسیدن بر اساس قانون سوئد و یا بر اساس قانون ایران این غرامت و یا همان دیه محاسبه می شود؟
منافقین در سوئد پناهنده اند و مجبور هستند برای باقی ماندن در آن کشور علیه ایران اقدام کنند.
اقدامات آنها باید بیانگر این موضوع باشد که در صورت بازگشت به ایران دچار مشکل میشوند.
از طرف دیگر آنها پناهندههایی هستند که کار نمیکنند و مبلغ کمی از دولت سوئد دریافت میکنند.
و در محلات بدی نیز زندگی میکنند، از همین رو به دنبال اخذ غرامت هستند.
زیرا پولی برای خرج کردن ندارند.
این سه سال بدون حضور پدر چگونه گذشت؟
عطیه نوری دختر حمید نوری: پدرم برادر شهید است، یک سال نخست بازداشت پدرم را به مادربزرگم نگفتیم و در طول این یکسال با توجه به اینکه صدای برادرم و پدرم شبیه است، برادرم با مادربزرگ تماس میگرفت و خود را به عنوان پدرم معرفی می کرد.
اما با طولانی شدن بازدداشت بابا، مجبور شدیم واقعیت را به مادربزرگم بگوییم.
بابا تکیه گاه خانواده بود و نبود ایشان ضربه روحی سختی به همه ما به ویژه سه نوه خانواده وارد کرد زیرا نوه ها کودک بودند و ارتباط خیلی خوبی با پدرم داشتند، در طول این مدت خیلی اذیت شدند و آسیب روحی دیدند.
با این وجود ما به خدا توکل کرده ایم.
روزهای اول که به دادگاه پدر میرفتیم به حضرت زینب توسل میکردم و از ایشان کمک میخواستم.
من تک دختر خانواده با روحیه لطیف و دخترانه هضم جو سنگین و تلخ دادگاه برایم سخت بود.
به ما پیشنهاد کرده بودند که به جلسات دادگاه نرویم و گفته بودند خطرناک است، اما فکر اینکه در چند قدمی پدر باشم و پدرم به تنهایی در دادگاه حاضر شود و در مقابل هجوم الفاظ و حرکات منافقین و...
قرار بگیرد، برایم سخت بود.
اولین دادگاهی که ما حاضر شدیم، خیلی استرس داشتیم.
آنها ما را نمی شناختند اما به علت نوع حجابمان ما را شناختند.
در همان جلسه اول که برای گرفتن وضو به دستشویی رفته بودم، یکی از خانم ها منافق به ما گفت: ما تک تک شما را می کشیم و اجازه نخواهیم داد آب خوش از گلوی شما پایین برود.
اصلا با چنین جوی آشنایی نداشتم و استرس های زیادی را تحمل کردیم.
آن ها به هیچ عنوان نمیخواستند ما در جلسات دادگاه حاضر شویم و در تلاش بودند که هیچ حمایتی از پدرم صورت نگیرد و در تلاش بودند که پدرم را از هر طریقی که میتوانند، بشکنند.
جلسات دادگاه پدرم به صورت یک طرفه برگزار شد و اتهام وارده به پدرم نیز خاص بود، موضوع این اتهامات مربوط به 33 سال پیش بود که در یک کشور دیگری اتفاق افتاده بود.
موضوع آن مربوط به حادثه ای است که همزمان با تولد من بود، پدر من هر چه می گوید که در این روز، فرزند من به دنیا آمده و شاهد دارم، اما دولت سوئد این موضوع را پیگیری نمی کند و هیچ مدرکی برای اثبات حرف پدرم از ما و یا دولت ایران درخواست نکردند.
دولت سوئد برای برگزاری محاکمه پدرم هزینه زیادی کرده است، به طور مثال دو هفته دادگاه را در کشور آلبانی برگزار کرد تا چند شاهد بتوانند علیه پدرم شهادت بدهند.
همچنین قاضی به افرادی که علیه پدرم شهادت می دهند، می گفت هزینه رفت و آمد و این روزی که وقت گذاشتی و شهادت داده ای را اعلام کن تا دولت سوئد آن را بپردازد.
در جلسات اول دادگاه تصور ما این بود که هدف از تشکیل پرونده علیه پدرم خصومت شخصی است اما بعد متوجه شدیم که هر شخص دیگری نیز به جای پدر من بود، این رویه یک طرفه تکرار می شد و هدف برگزاری از این دادگاه ها محکومیت و شکست جمهوری اسلامی ایران در این دادگاه است.
منافقین به دنبال محکوم کردن جمهوری اسلامی ایران در خصوص وقایع سال 67 است تا بتواند از پول های بلوکه ایران با عنوان غرامت، دیه و...
برداشت کند.
مسعود نوری، داماد حمید نوری: یکی دیگر از تبعیض و شکنجه های روحی و روانی که علیه خانواده حمید نوری و خود ایشان صورت گرفت، این بود که ما درخواست کردیم که سه نوه خانواده با ایشان ملاقات داشته باشند، اما تنها به یکی از آن ها اجازه ملاقات دادند!
چرا فقط به یک نوه اجازه ملاقات دادند؟
اگر ملاقات زندانی برای کودکان ممنوع است که باید برای سه نوه ممنوع باشد، اگر ممنوع نیست چرا فقط به یکی از آن ها اجازه داده اند؟
در نهایت ما نوه ها را پشت در دادگاه ها بردیم که لحظه ای یک نفر به دادگاه می رود یا بیرون می آمد، برای یک لحظه پدر بزرگ خود را ببینند.
همسر حمیدنوری: بدترین شکنجه روحی و روانی که به خانواده ما داده اند این بود که امیدوار می کردند و در اوج امیداوری ما را مجدد ناامید میکردند.
به طور مثال دو هفته امکان تماس تلفنی آقای نوری با خانواده فراهم می شد، ما امیدواری می شدیم که دیگر تماس ها برقرار است، اما مجدد دو ماه ما را در بی خبری باقی می گذاشتند.
این شکنجه به معنای واقعی برای آقای نوری و ما است، این بی اطلاعی و بی خبری خیلی سخت است.
پس از 25 ماه از دستگیری آقای نوری اجازه ملاقات به ما دادند، ما درخواست کردیم که نوه ها نیز در این ملاقات حضور داشته باشند، برای دومین ملاقات مجدد این درخواست را عنوان کردیم، با خواهش تنها به یکی از نوه ها اجازه ملاقات دادند!
این یکی از تبعیض ها و شکنجه های روانی بود که در حق این نوه های خردسال ما کردند.
وضعیت اسفناک منافقین در غرب
در آخرین جلسه دادگاه نیز قاضی اعلام کرد تمامی محدودیت ها در بازداشت آقای نوری برداشته میشود، اما رویه کاملا برعکس اجرا شد و محدودیت ها افزایش پیدا کرد.
زمانی که نوه ها را برای دیدن پدربزرگشان در جلوی دادگاه می بردیم، منافقینی که برای شعار دادن به جلوی ساختمان دادگاه آمده بودند، به کودکان بی گناه و معصوم ما رحم نمیکردند و حتی به آن ها نیز فحش و بد و بیراه می گفتند، یکی از حرف هایی که مطرح می کردند اگر بخواهم مودبانه تر بگویم به نوهها میگفتند «بچه دژخیم».
منافقین پناهنده کشورهای غربی همان جنایتکاران دهه 60 هستند که امروز وحشی تر شده اند.
آن ها در وضعیت فلاکت باری زندگی می کنند و مجبور هستند برای ادامه زندگی خود در آن کشورها هر اقدامی علیه جمهوری اسلامی ایران انجام دهند.
منافقین پناهنده در کشورهای غربی به ویژه سوئد پناهنده های سیاسی و اجتماعی هستند که بعضأ مشکلات روحی و روانی زیادی دارند.
ما برگزیده خداوند برای دفاع از انقلاب اسلامی هستیم
مجید نوری: اینکه در دادگاه هیچوقت بازنده نباشیم، همواره برای ما مورد اهمیت است.
در تمام طول برگزاری دادگاه ها مجبور بودیم که در گوش بچه هایمان هندزفری بگذریم که توهین های آن ها را نشنوند اما این سختی را به جان خریدیم که از پربزرگشان به عنوان مظهرمقاومت حمایت کنند.
پدرم به ما گفته اند که خداوند خانواده ما را برای دفاع از انقلاب اسلامی انتخاب کرده است.
طی سه سال گذشته هیچ وقت پدر من گله ای نکرده است و می گوید گله و شکایت اصلا معنا و مفهومی ندارد.
خداوند به ما لطف کرده و منت گذاشته است از بین حدود 30 میلیون خانواده، ما را برای این دفاع مقدس انتخاب کرده است.
ما انتخاب شده ایم پس باید به بهترین نحو از کشورمان دفاع کنیم.
ما رأیت الا جمیلاً
خاله من همسر شهید است، امروز مادرم نیز خود را همسر اسیر می داند.
ما در این مسیر شاکر هستیم.
شاکر حضور در دادگاه برای دفاع حق علیه باطل.
اگر امروز ما تعریف می کنیم چه اتفاقاتی بر ما گذشته است، معرفی ظالم است.
ما ظلم پذیر نیستیم اما مظلوم مقتدر هستیم.
در تمام طول برگزاری جلسات دادگاه سربلند و با لبخند بودیم.
زیرا ما چیزی جز زیبایی نمی دیدیم.
«ما رأیت الا جمیلاً»ما خیلی اذیت نشدیم، آن ها خیلی تلاش کردند که ما را اذیت کنند.
دادستان در پرونده حمید نوری رفتار یک طرفه داشت.
برای شاهدین علیه پدرم، دادگاه را در آلبانی برگزار کرد و برخی افراد از استرالیا و امریکا به صورت برخط در دادگاه حاضر شدند و علیه پدرم شهادت داده اند اما برای هیچ کدام از شاهدینی که ما معرفی کردیم امکان حضور در دادگاه داده نشد.
موضوع اتهامات پدرم در خصوص عملیات مرصاد واقع در مرز ایران و عراق است، دادستان باید به ایران، عراق یا حتی پادگان اشرف می رفت و نظر مردم ایران و عراق درباره فرقه منافقین و اقدامات آن ها جویا می شد.
مدل هدایت پرونده پدرم، مدل انگلیسی است
این موضوعات نشان می دهد که رویه پردازش به پرونده پدرم توسط سازمانی فراتر از سازمان امنیتی سوئد طراحی و اجرا شده است.
تصور ما این است که این اقدامات توسط موساد و یا سرویس های انگلیسی هدایت و برنامه ریزی شده است.
این نوع شکنجههای روانی و روند آرامی که وجود دارد، اینکه می خواهند پدرم را در هم بشکنند، شیوه و مدل انگلیسی است.
آنها در تلاش هستند با استفاده از نوع شکنجه های روانی و...
پدرم را خسته کنند تا پدرم هر چه آن ها می خواند را بگوید تا آزاد شود و یا درخواست پناهندگی بدهد.
در خصوص آخرین وضعیت آقای حمید نوری بفرمایید.
مجید نوری: وکیل سوئدی و تسخیری ما صراحتا به ما گفت که پرونده حمید نوری یک پرونده حقوقی نیست، یک پرونده سیاسی است.
این وکیل خود از سال 2000 تا سال 2006 رئیس دادگستری سوئد بود.
در پرونده پدرم اصلا جنگ حقوقی نیست بلکه جنگ رسانه است، زمانی که در اوج تبلیغات رسانه ای علیه پدرم بود یک فرد ساکن سوئد در حمایت از پدرم کار رسانه ای انجام داد، اقدامات او اثر به سزایی به کاهش فشارهای رسانه ای از سوی معاندین داشت.
پدر من در دادگاه نباخت بلکه در یک جنگ رسانه ای باخت.
اولین بار خبرگزاری فارس خبر دستگیری و برگزاری دادگاه های پدر من را منتشر کرد.
اولین خبر پخش زنده مصاحبه با من در جلوی درب دادگاه بود.
ای حمایت خبرگزاری فارس برای ما اهمیت به سزایی داشت.
در آن پخش زنده تصاویر حضور اتوبوسی منافقین در جلوی ساختنمانی که دادگاه پدرم برگزار می شد و توهین های آن ها به ما، به نمایش گذاشته شد.
در خصوص آخرین وضعیت پرونده پدرم نیز درخواست عزل وکلای تسخیری ما را خیلی دیر پذیرفتند و وکیل بعدی ما را دیر پذیرفتند، این درحالی است که ما تنها 45 روز فرصت درخواست تجدید نظر داشتیم و در نهایت هفته آخر فرصت باقی مانده وکیل جدید ما را پذیرفتند.
با وجود این سنگ اندازی ها درخواست تجدید نظر دادیم، لایحه ما 14 نوامبر به دادگاه ارسال شد.
اکنون برنامه اجرایی دادگاه مشخص شده و از 13 ژانویه جلسات دادگاه تجدید نظر پرونده حمید نوری آغاز و تا 10 ماه (تا سپتامبر 2023) ادامه دارد.
ما امیدوار هستیم رویه غلط دادگاه بدوی ادامه نداشته باشد و رویه در دادگاه تجدید نظر تغییر کند و حقوق یک انسان بر حق به او داده شود.
پایان پیام/