انقلاب اسلامی و اکثریت بودن مردم در جبهه حق- اخبار سیاسی تسنیم
"انقلاب اسلامی خواص جبهه حق را در موضع اکثریت قرار داده است و این جابجایی استثنایی یک دلیل مهم دارد. دلیل آن بالا رفتن قدرت آگاهی، فهمیدگی و تشخیص مردم در دوران جمهوری اسلامی است."

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم _ جعفر علیاننژادی: یادداشت پیش رو، حول این فرضیه نوشته میشود که میگوید، مردم در اکثریتند به این دلیل که انقلاب زنده است.
البته به بیان فیلسوفان مکتب خردگرای انتقادی، فرضیهای، فرضیه است که ابطال پذیر باشد؛ در این یادداشت قصد داریم این جمله حقیقی را از پشت عینک ابطال پذیری مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم.
البته تصور ابطال پذیری این فرضیه، در طول چهل و چهار سال گذشته هیچ گاه دور از نظر مخالفین نبوده است.
گمان آنها از ابتدا این بود که این فرضیه قابل باطل شدن است، و به زعم آنها، گذشت زمان درستی ادعایشان را اثبات خواهد کرد.
از این رو هر حادثهای که رخ میدهد و هر جرقهای که زده میشود، گویا کورسوی امیدی را در آنان میگشاید.
حتی در میانه تندباد حوادث، ابایی از این ندارند که منطق و استدلال را کنار گذاشته تا چندصبایی، با این خیال خوش، سر کنند.
اما من میخواهم بگویم، هر چه بیشتر از تاریخ وقوع انقلاب اسلامی میگذرد، فرآیندهای مردمی در حال حداکثریتر شدن است.
این یک ادعای صرف روی کاغذ نیست، موضوعی است که به طرق مختلف خود را نشان داده و اثبات میکند.
در این میان، از انرژی تندبادحوادث نیز، نیرو گرفته و چه بسا بر مقاومت جسم و جانش نیز افزوده باشد.
انقلاب، مردم را به صحنه آورد، همانطور که مردم، انقلاب را صحنه آرایی کردند.
جریانات ابطالگرای منطق انقلاب، نقطه کانونی تلاش خود را برای ابطال فرضیه انقلاب مردمی یا مردم انقلابی، روی دوش اقلیت پرسروصدای ضد مردمی سوار میکردند.
منطق یارگیری از ریزش خواص، شاه بیت تلاش آنان، برای از اکثریت انداختن مردم بود.
در مقابل هر ریزش پرسروصدایی، رویش ها از کیفیتی حداکثری برخودار بود، به طوری که گاهی سرعت جذب جمعیت انقلابی از سرعت حفظ انقلابی های سابق بیشتر میشد.
اگر ریزشی هم بود، از میان انقلابیون سابق بود؛ همین مساله نشان میداد، چرا انقلابی ماندن، سخت تر از انقلابی شدن است.
اما، این حوادث چونان تلنگری به خیل جمعیت انقلابی بود که مردمی ماندن انقلاب را به آنان گوشزد میکرد.
اینکه سروصدای بلند اقلیتی بسیار کم شمار را، تنها ابراز وجود این اقیانوس بی پایان، پاسخ میدهد.
این موضوع نشان میداد چرا، حادثه در دوران چهل و چند ساله انقلاب اسلامی، انرژی مردمی انقلاب را دوچندان میکرد.
درعین حال انقلابی ماندن هم به این راحتیها نبوده، چیزی که اکنون تبدیل به امری طبیعی شده، تقریبا در همه دوره های پیش از انقلاب در ایران، استثنایی و غیرطبیعی بوده است.
اما سر این انقلابی ماندن و به تعبیری بهتر، مردمی ماندن نظام اسلامی چیست؟
بگذارید برای پاسخ به این سوال، قدری از اندیشه رهبر انقلاب وام بگیریم.
برداشت نگارنده این است که سرِ انقلابی ماندن مردم، در تغییر ماهیتی است که یک استثنای تاریخی را به قاعده ای بی نظیر و الگو مند تبدیل کرد.
اما آن استثناء چه بود؟
در انقلاب اسلامی خواص اهل حق در موضع اکثریت قرار گرفت، در مقابل جمعیت عوام و خواص اهل باطل در موضع اقلیت واقع شدند.
این جمله پایه استدلالی نگارنده در طرح ادعای تیتر این یادداشت است یعنی همان که گفته شد، مردم در اکثریتند چون انقلاب زنده است.
در طول تاریخ اسلام و ایران، خواص اهل حق همواره درموضع اقلیت و در بسیاری موارد تحت ظلم و ستم بودند.
اگر بخواهیم مساله را روشن تر سازیم، باید ابتدا فرق میان خواص وعوام و سپس فرق میان خواص جبهه حق و جبهه باطل را روشن سازیم و در آخر مشخص کنیم، در میان خواص اهل حق، انقلابی ماندن به چه معناست.
طبیعتا در میان خواص اهل حق هم، عده ای دچار ریزش می شوند و در آزمون سخت انقلابی ماندن، ناموفق بودهاند.
در هر جامعهای، مردم به دو قسم تقسیم میشوند: یک قسم کسانی هستند که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار میکنند.
قسم دیگر کسانی هستند که نمی خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است.
قسم اول فارغ از خوب یا بد بودن خواص نامیده می شوند، قسم دیگر عوام نام دارند.
به طور کلی عوام تابع جو، مقلد و دنباله رو هستند.
در مقابل جمعیت خواص چه در جبهه حق و چه در جبهه باطل، همواره بر اساس تشخیص و تصمیم خود عمل می کنند.
تطبیق معنای خواص جبهه حق و باطل بامصداق آن در دوران انقلاب اسلامی، یک استثنایی تاریخی را رقم زده است.
انقلاب اسلامی خواص جبهه حق را در موضع اکثریت قرار داده است و این جابجایی استثنایی یک دلیل مهم دارد.
دلیل آن بالا رفتن قدرت آگاهی، فهمیدگی و تشخیص مردم در دوران جمهوری اسلامی است.
اگر بخواهیم در اینجا از عبارت "خدمات متقابل مردم وانقلاب" استفاده کنیم، باید بگوییم انقلاب جریان آگاهی و فهم و تشخیص را به سوی جمعیت های مردمی روان کرد، مردم نیز با فهم، تشخیص وآگاهی خود نگذاشتند، مانع و خللی در این جریان سیال و روان، ایجاد شود.
البته چنین مانع زدایی هایی نیز، آسان نبوده، تجارب تلخ گذشته، ملت را آبدیدهتر، آگاهی شان را بیشتر و قدرت فهم و تحلیلشان را بالاتر برده است.
حوادث تلخ و آزمونهای دشوار، مردم انقلابی را مقاومتر میکند و چه بسا انرژی ضدانقلابی آن حادثه را تبدیل به نیرویی انقلابی میکنند.
یادگیری از حوادث به مردم آموخته، انقلابی ماندن در گرو حداکثری کردن جمعیت های در میدان است.
این یک الگوی غیرقابل مهار و کنترل است که جریانات مخالف را خلع سلاح کرده است.
جای تاسف و تاثر است که به ضدانقلاب بگوییم، هر حادثهای بیشتر به مردم می آموزد که ضدانقلاب، ضد مردم است.
مردم تنها وقتی دراکثریتند که انقلاب زنده باشد.
انقلابی ماندن مردم در گرو حداکثری بودن جمعیت خواص جبهه حق در جمهوری اسلامی است.
تا زمانی که خواص اهل حق در جامعهای درموضوع اکثریت باشند، مردم انقلابی میمانند.
در اینجا منطق ریزشها و رویش های انقلاب اسلامی معنا پیدا می کند.
یعنی خواص جبهه حق نیز خود به دو دسته تقسیم میشوند، دستهای که در حوادث هم از شجاعت فهم و هم از شجاعت عمل برخوردارند، دستهای که ممکن است دارای شجاعت فهم باشند، اما در عمل، دچار ترس و سکوت ومماشات میشوند و چه بسا همین بی عملی، مقدمه بدعملی آنان و واردن شدنشان به جرگه خواص اهل باطل شود.
خواص اهل باطل، حق را میفهمند، اما تصمیم لجوجانه و باطل میگیرند.
عوام بدون تحلیل نیز اسیر جو روانی پرسروصدای این عده شده و از آنان متابعت میکنند اما شجاعت در عمل به عنوان نقطه تمایز اصلی، به چه معناست؟
اینکه در لحظه حادثه، فرد حاضر باشد از متاع دنیا یعنی ثروت، شهرت، شأن و آبرو عبور کند.
در حادثه اخیر، عدهای از خواص نشان دادند، هم از فهم و تحلیل حقیقی مردم عقبترند، هم با وجود فرو نشستن سریع غبار فتنه و فهم حقیقت ماجرا، جرات دست شستن از متاع شهرت را نداشتند.
مردم در مقابل چه آنانکه معترض بودند و چه آنان که شیوه اعتراض خیابانی را درست نمیدانستند، بلافاصله به آگاهی و عمل انقلابی رسیدند.
معترضینی که صف خود را از آشوبگران جدا کردند، شجاعت فهم به خرج دادند، یعنی همزمان هم پشت به فتنه کردند، هم رو به آگاهی انقلابی.
خیل مردمی هم که در اجتماعات نماز جمعه و امت رسولالله(ص) شرکت کردند، آگاهی انقلابی پایدار خود را به عمل انقلابی تبدیل کردند.
جریان ابطال گر منطق انقلاب اما همچنان در حالت اقلی و کم شدن.
این حادثه هم نشان داد، مردم دراکثریتند، چون انقلاب زنده است.
انتهای پیام/