خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 05 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

شهریار از پاسداران شعر و ادب ایران

باشگاه خبرنگاران | فرهنگی و هنری | یکشنبه، 27 شهریور 1401 - 10:46
دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به او اعطا کرد.
شهريار،تبريز،شعر،بهجت،فارسي،ياد،ائله،گُل،بير،حيدربابا،تبريزي

سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است.
پدرش «حاج میرآقا بهجت تبریزی» نام داشت که در تبریز وکیل بود.
شهریار دوران کودکی را در روستا‌های قایش قورشاق و خشگناب بستان‌آباد سپری کرد.
پس از پایان سیکل در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.
پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت.
او در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد.
دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به او اعطا کرد.
شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی تبحر داشته‌است.
اما بیشتر از دیگر گونه‌ها در غزل شهره بود و از جمله غزل‌های معروف او می‌توان به «علی‌ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد.
شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است.
شعر حیدربابای شهریار
حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا/ سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا
‫قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا/ ‫سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه!
‫منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه
‫حیدربابا، کهلیک لروْن اوچاندا/ ‫کوْل دیبینن دوْشان قالخوب قاچاندا
‫باخچالارون چیچکلنوْب آچاندا/ ‫بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله
‫آچیلمیان اوْرکلری شاد ائله
«بهروز ثروتیان» این شعر را به فارسی برگردانده است:
‫حیدربابا چو ابر شَخَد، غُرّد آسمان/ ‫سیلاب‌های تند و خروشان شود روان
‫صف بسته دختران به تماشایش آن زمان/ ‫بر شوکت و تبار تو بادا سلام من
‫گاهی رَوَد مگر به زبان تو نام من
حیدربابا چو کبکِ تو پَرّد ز روی خاک/ خرگوشِ زیر بوته گریزد هراسناک
‫باغت به گُل نشسته و گُل کرده جامه چاک/ ‫ممکن اگر شود ز من خسته یاد کن
‫دل‌های غم گرفته، بدان یاد شاد کن