امنیت این مملکت به راحتی به دست نیامده است/پیام بیسیمچی به حاج قاسم بعد از فتح بوکمال
محمدحسین عابدینی، جانباز و رزمندهای است که از حضورش در دفاع مقدس تا جبهه مقاومت را با ما در میان گذاشته است و راز ماندگاری حاج قاسم را تبیین میکند.

محمدحسین عابدینی، جانباز و رزمندهای است که از حضورش در دفاع مقدس تا جبهه مقاومت را با ما در میان گذاشته است و راز ماندگاری حاج قاسم را تبیین میکند.
خبرگزاری فارس اصفهان، عاطفه علیان؛ «گفتن ندارد، امنیت این مملکت به راحتی به دست نیامده است.
هربار که با خانواده به استانهای غربی میروم یاد روزهایی میافتم که پانزده، شانزده سال بیشتر نداشتم و در گروه ضربت، بیسیمچی بودم و با عملیات چریکی، منطقه کردستان را پاکسازی میکردیم.»
صدای نوحه دستههای عزاداری در گلستان شهدا میپیچد، قرارمان بر سر مزار شهید خرازی است و همراه با همسرش آمده است و ترجیح میدهیم در گوشهای از گلستان شهدا حصیری پهن کنیم و گفتوگو را آغاز کنیم، حرف برای گفتن زیاد است.
حاج محمدحسین عابدینی از معدود جانبازان و رزمندگانی است که هم در دفاع مقدس حماسهسازی کرده و هم در جبهه مقاومت؛ حافظه درخشانی دارد و خاطرات را با جزئیات بیان میکند و من و همسرش هم پای صحبتهایش مینشینیم.
متولد گلپایگان است و هفت ساله بوده که انقلاب پیروز میشود اما شاید باورش سخت باشد که محمدحسین هفت ساله حتی در راهپیماییهای پیش از انقلاب فعال بوده و در پایین کشیدن عکس شاه از شهربانی دست داشته است.
جنگ که آغاز میشود، بیتاب است و درس را رها میکند و با رضایت مادر راهی کردستان میشود و در گروه ضربت میشود بیسیمچی؛ تعریف میکند که سنگینی بیسیم با آنتن هفت تکه بر وزنش اضافه میکرد و از ترس و اضطرابی میگوید که در سفر خانوادگی به آن مناطق، رهایش نمیکند و شاه بیت کلامش همین است.
«امنیت این مملکت به راحتی به دست نیامده است.»
پدری که پسر نوجوان خود را از جبهه بازگرداند
پدر که از اعزام پسر نوجوان خود به جبهه بیتابی میکند به پایگاه مقاومت بسیج گلپایگان مراجعه کرده و درخواست بازگشت فرزند را میدهد.
فرمانده به بهانه مرخصی او را به زادگاهش برمیگرداند و پایان ماموریت را برای او میزند اما محمدحسین، بیقرار جبهه است و به هر ترفندی متوسل میشود تا خود را به جبهه غرب برساند؛ خبر عملیات کربلای ۵ به او میرسد و محمدحسین به همراه یکی از هم ولایتیهایش خود را به جبهه جنوب میرساند.
حاج محمدحسین عابدینی در عملیاتهای مختلف تا چند سال پس از جنگ، در جبهه حضور فعال داشته است.
با انگشت اشاره به مزار شهدایی اشاره میکند که با آنها همرزم بوده است؛ از شهید کشانی میگوید که در عملیات بیتالمقدس ۷ در شلمچه، سقا بود و از شدت تشنگی، شربت شهادت نوشید.
جنگ تمام میشود و حاجآقا عابدینی تصمیم میگیرد به زندگی خود سروسامانی بدهد و دختری محجوب را انتخاب میکند که معلم کودکان ناشنوا است؛ مهربانی از چهره همسر حاجآقا میبارد، حاصل این ازدواج یک پسر و دختر میشود.
پس از بازنشستگیاش از سپاه، فرمان اقتصاد مقاومتی توسط رهبر معظم انقلاب صادر میشود و حاجآقا ترجیح میدهد در مزرعهای به پرورش شترمرغ اقدام کند و حالا دیگر زندگی قهرمان قصه ما به ثباتی رسیده است و تمام هم و غم این زوج خوشبخت، تربیت فرزندانشان میشود و سفر خانوادگی به مناطق جنگی.
روضه حضرت زینبی که حاجآقا را راهی سوریه کرد
زندگی به همین منوال ادامه پیدا میکند تا اینک داعش در سوریه ظهور پیدا میکنند و در سال ۹۴، ایران رسماً حضور خود در سوریه را اعلام میکند؛ یکی از همرزمان حاجآقا عابدینی که از اهالی سمیرم است، از او درخواست میکند که برای اعزام به سوریه همراهش شود.
دهه محرم است و در هیأت «باران» انگورستان ملک، مرثیه «یا زینب» خوانده میشود و حاجآقا منقلب میشود؛ گویی حرم حضرت زینب(س) دست استعانت به سوی او دراز میکند اما اعزام به سوریه به این راحتیها هم نیست.
او چهارماه به هر دری میزند تا اعزام شود؛ شب و روز دیگر برایش معنایی ندارد تا اینکه روز میلاد حضرت زینب (س) از او حاجت میطلبد و شب تولد دخترش پیام میرسد که امشب ساعت دوازده خودت را بگذار سر قرار که عازمیم.
«پس از انجام آزمایش (DNA) رسیدیم به سوریه.
خدا رحمت کند شهید شعبانعلی امیری را؛ فرمانده کل زرهی سوریه.
در اولین مرحله اعزام با او آشنا شدم.
شب رسیدیم به هتل شیشهای کنار فرودگاه و روز بعد آماده شدیم برای عملیات بازگشایی جاده حلب؛ همانجا بود که با سردار نوعی اقدم دیدار داشتم و به دستور ایشان راهی دمشق شدم.
آنجا بود که متوجه شدم که در سوریه نزاع نیابتی قدرتهای جهانی در برابر ایران، برقرار است؛ اما اهمیت سوریه برای کشور ما در راستای منافع ملی و تشیع بود چراکه حرمت حرم به خطر افتاده بود و از سوی دیگر بازگشایی جاده ابریشم میتوانست به نفوذ ایران در منطقه بیانجامد.
از جایگاه سردار سلیمانی میپرسم و برایم نقش حاج قاسم در آزادسازی سوریه را در یک جمله خلاصه میکند.
«او توانست با سازماندهی نیروهای مردمی و بدون امکانات در برابر تجهیزات فوق مدرن دولتهای متخاصم غربی ایستادگی کند.
شرایط را اینگونه مجسم کنید که ۱۰ کیلومتری فرودگاه دمشق در محاصره نیروهای داعش بود و تنها راه ارسال محموله از طریق پرواز هوایی از سمت عراق میسر شده و هواپیماها به صورت چراغ خاموش فرود میآمدند.
شرایط اسفباری بر منطقه حاکم بود و هنر حاج قاسم این بود که در شرایطی که همه دنیا بر علیه ایران صفآرایی کرده بودند توانست شرایط را کاملا تغییر دهد»
حاج آقا سری تکان میدهد و میگوید: اردیبهشت ۹۶، در موصل عملیات پاکسازی نیروهای داعش آغاز شده بود که نخستین حمله به داعش انجام شد و بالغ بر ۵۵ کیلومتر از جاده شهر ضمیر به گذرگاه مرزی التف میرسید.
با اشغال مدار ۵۵ درجه توسط نیروهای آمریکایی حملات ما با ۳ بار بمباران آمریکا همراه شد که در نهایت تصمیم گرفتیم که از کنار این ۵۵ کیلومتر، بیابانها تا مرز عراق پاکسازی شود و در شانزدهم مردادماه ۹۶ با دسیسه آمریکا، پایگاه به فرماندهی شهید حسین پور مورد حمله قرار گرفت و نیروهای داعش شهید حججی را دستگیر کردند.
آزادسازی بوکمال مانند آزادسازی خرمشهر بود
در مراسم چهلمین روز شهید حسینپور، سردار سلیمانی اعلام کردند که تا سه ماه آینده پایان داعش را اعلام میکنم و این سخن در شرایطی بیان شد که ۷۰ درصد سوریه در اختیار داعش بود و با حداقل نیرو و امکانات تحقق این مهم، محال به نظر میرسید.
از دمشق تا بوکمال (مرکز خلافت داعش)،۷۷۰ کیلومتر فاصله داشت که این منطقه هم بیابانخیز بود.
با پاکسازی سرزمین دِیرالزور و المیادین به طرف بوکمال، بیابانها بازگشایی شد و با یاری خداوند زودتر از موعد تعیین شده با فرماندهی حاج قاسم، ابوکمال به تصرف درآمد.
آزادسازی بوکمال مانند آزادسازی خرمشهر بود؛ ما توانستیم با حداقل امکانات مرکز خلافت داعش را احاطه کنیم، درست مانند پیام حاج احمد کاظمی به سردار رشید، بیسیمچی به حاج قاسم پیام داد که ما بر روی ریلهای ابوکمال ایستادهایم و نیروهای داعش از منازلشان پرچم سفید را بالا آوردهاند.
همین جا بود که مرکز خلافت داعش سقوط کرد و حاج قاسم در نامهای پایان خلافت داعش را خدمت حضرت آقا اعلام کردند.
موقع تصرف بوکمال، حاج قاسم اجازه ندادند که ارتش سوریه وارد بوکمال شود چراکه فتح مرکز خلافت داعش با تلاش جبهه مقاومت صورت گرفته بود و این اقدام مانع از خونریزی در منطقه شد و همین جا بود که سردار سلیمانی دستور دادند تا افراد غیرنظامی که عمدتا خانواده داعش بودند در اردوگاهی ساماندهی شوند که آسیب نبینند و حاج قاسم در مکالمهای به فرمانده حزبالله گفتند «مردم را دریابید» و تا مردم در بوکمال ساماندهی نشدند، جنگ در نگرفت و این است راز ماندگاری حاجقاسم.
حالا دیگر وقت غروب شده و دستههای عزاداری یکی پس از دیگری در گلستان شهدا نوحه سرایی و عزاداری میکنند.
به همراه حاج محمدحسین عابدینی و همسر عزیزش بر سر مزار همرزمانش حاضر میشویم و در پایان حاج آقا عابدینی اشاره ای به مزارهای خفته در گلستان شهدا میکند و میگوید: حضور ما در سوریه در راستای دفاع از حرم و حمایت از جبهه مقاومت و امنیت ملی بوده است و گفتن ندارد، امنیت این مملکت به راحتی به دست نیامده است.
انتهای پیام/۶۳۱۲۵