گزارش تسنیم از گمنامی جانبازان در شهرک قائمیه اسلامشهر+ فیلم
مجتمع مسکونی 980 واحدی جانبازان شهرستان اسلامشهر این روزها در تیررس بیمهریهایی است که رنج دوران آنها را ندیدهاند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اسلامشهر، روزی هزار بار به آن روزها فکر میکند، روزهایی که فکر میکرد آخرین است و او نیز همچون دیگر همرزمانش شهید میشود، هنوز هم هر روز با صدای خمپاره و موشک از خواب میپرد که یهو درد جا مانده از ترکشها بدنش را میسوزاند و باز هم مثل همیشه دلهرهای به جان بچههایش میافتد، اشک در چشمانش جاری میشود و باز هم مثل همیشه افسوس ماندن میخورد.
اینها گوشهای از روزمرگیهای جانبازان اعصاب و روان است که گاه و بیگاه حملات عصبی همچون صدای خمپارهها آنها را از دنیای واقعی به روزهای خط مقدم میکشاند.
آنها سالهاست با این موضوع دست و پنجه نرم میکنند و هنوز هم فکر میکنند روزهای جنگ است که باید پای دردهای ناشی از ترکشها و عوارض ناشی از شیمیاییها بایستند، هنوز هم بیصدا ایستادهاند تا مبادا فریادشان دستاویز حقوق بشری هر کسی شود اما ما خودیها چه کردیم؟
تا کجا مرهم زخمهای آنها شدیم؟
چند بار با صدای خمپاره و فریاد از خواب بیدار شدیم؟
و امان از تبلیغات و شایعات که بهترین امکانات و بیشترین تسهیلات بانکی برای خانوادههای شهدا و جانبازان است.
وقت زیادی نمیگیرد تا سری به شهرک قائمیه در شهرستان اسلامشهر بزنید، مجتمع مسکونی جانبازان جبهه مقاومت است و ناگفتههای بسیاری در دل خود دارد که وضعیت اسفناک جانبازان بعضاً اعصاب و روان در این محیط بدون کمترین امکانات رفاهی چیزی جز «از سر خود باز کردن» نمیتواند باشد.
مجتمع مسکونی جانبازان محل عبور همیشگیام است و مدتها بود که وضعیت آن ذهنم را مشغول کرده بود که واقعاً چگونه جانبازان را در این مکان اسکان دادهاند؟
و محال بود که با این شرایط مشکلی نداشته باشند؟
تا اینکه چندی پیش تماسی از سوی یکی از خانوادههای جانباز ساکن در این مجتمع برای تهیه گزارش دریافت کردم.
مجتمع 980 واحدی جانبازان در بلوکهای چهار طبقه، 12 و 20 واحدی قریب به 15 سال پیش از سوی مسئولان وقت بنیاد شهید و امور ایثارگران و وزارت مسکن و شهرسازی بدون در نظر گرفتن کمترین سرانههای عمومی و امکانات مورد نیاز احداث شده است و گویی پس از آن که ربان قرمز آن را بریدهاند و کلید به دست ساکنان دادهاند، این مجتمع هیچ مسئولی به خود ندیده است که اگر دیده بود درد پای جانباز قطع نخاعی و نفسهای به شماره افتاده جانباز شیمیایی که هر روز از چهار طبقه ساختمان باید بالا و پایین میرفت خواب آرام شب را از چشمانش میگرفت.
به منزل چند جانباز شیمیایی رفتم و اگر با چشم خودم نمیدیدم محال بود باور کنم در یک سوئیت 42 متری 5 نفر زندگی کنند، فضای کوچک و محقر، عدم وجود کمترین امکانات رفاهی، فرسودگی ساختمان، وجود پلههای نفسگیر، صدای ناهنجار و توقف شبانگاهی اتوبوسهای شهری در کنار ساختمانهای مجتمع، عدم رسیدگی به فضای سبز، نبود آسفالت مناسب و دهها مشکل دیگر تنها گوشهای از مشکلات مجتمع جانبازان است که هزاران نفر در بیرون از آن ندیده بهشتاش میخوانند.
ساکنان از کمترین امکانات رفاهی از قبیل بوستان و فضای فرهنگی و تفریحی، نانوایی و مرکز خرید و غیره بیبهرهاند و تنها مرکز فرهنگی مجتمع نیز که به همّت تعدادی از جانبازان با جمعآوری سوله کارگاه و انبار مصالح ساختمانی به حسینیه تبدیل شده اکنون بیشتر به عنوان محل برگزاری نشستهای بانوان و کلاسهای قرآنی برای خردسالان استفاده میشود.
ساعتهاست پای درد و دل جانبازان و خانوادههایشان نشستهام از مشکلاتشان میگویند اما آن را هم پای مشکلات کشور میگذارند، اینها بیمهریها را نمیبینند چون رنج دوران دیدهاند که اگر هشت سال دوران دفاع مقدس را جانانه نمیجنگیدند من و شمای ایرانی باید زیر چکمههای مزدوران بعثی با خواری و خفت روزگار سپری میکردیم.
در این گزارش گوشههایی از وضعیت اسفناک مجتمع جانبازان اسلامشهر به تصویر کشیده شود تا شاید متولیان امر بیایند و با همّت و تلاش خود بخشی از مشکلات را برطرف کنند.
گزارش از بهاره عشقی صابر
انتهای پیام/ح