پرستاری که حکم داروی آرام بخش برای کودکان بخش «ICU» را دارد
باشگاه خبرنگاران
|
یادداشت
|
چهارشنبه، 19 دی 1397 - 18:35
قصد داریم پرستاری را به شما معرفی کنیم که کودکان آرامش غیر قابل وصفی از او میگیرند.

خلاصه خبر
دهانش به لولهای باز است، اول لوله میرسد به دستگاه و آخرش به معده.
«خاله سورمهای» لبانش به لبخندی باز میشود همزمان چشمانش هم جمع میشود، میشود یک خط.
خاله سورمهای، «صدیقه داودی» است، همان پرستار مهربان آیسییو بیمارستان محک که سالهاست از این بیماران کوچک مراقبت میکند و دستان مهرورزش را روی سر بیمویشان میکشد و دهانش به قشنگترین واژهها باز میشود، این بار بالای سر بیمار کوچک مبتلا به سرطان خون است.
تا ١٠سال پیشهزار جور درد و مریضی و هزار جور درد بیدرمان دیده.
چقدر کار کردن در این بخشها برای پرستاران سخت است؟
خیلی سخت.
برای همه این «خیلی سخت» تنها دو کلمه است، برای ما اما چیز دیگری است.
این خیلی سخت است.
حالا نزدیک به ١٠سال است که برای این کودکان پرستاری میکند: «من به کارهای سخت در بیمارستان عادت دارم، اما اینجا موضوع متفاوت است، بیماران ما کم سن هستند و مبتلا به یک بیماری آزاردهنده.
خبر بد، خبر تمام شدن زندگی کودکشان است و چقدر سخت است گفتن و شنیدن این خبر: «من سعی میکنم از وقتی که کودک وارد آیسییو میشود به پدر و مادرش وضع را توضیح دهم، بهتر است واقعبین باشند، اما درنهایت باز هم وقتی کودک با وجود تلاشهای ما، به دلیل وخیم بودن حال، از دست میرود دیگر چارهای نیست جز پذیرش واقعیت.» واقعیت سخت است، حتی برای خود خاله سورمهای که حالا چند سالی است با بیماری دخترش دست و پنجه نرم میکند، دخترش دانشجوی پزشکی است و تومور سرطانی دارد.
وقتی دختر خودتان مبتلا به سرطان شد، وضع فرق کرد؟
خیلی سخت بود، اما هر اتفاقی اولش سخت است، فرق من با آدمهای عادی این بود که همیشه با این بیماران سروکار دارم و خبرهای خوبی به پدر و مادرها نمیدهم، اولش گفتم چرا من؟
اتفاق خوبی که بعدش افتاد این بود که دیگر میتوانستم ارتباط واقعیتری با خانواده بیماران داشته باشم و آنها دیگر تصور نمیکردند که من خودم درد نکشیدهام
کودکان وقتی پیش ما میآیند، خیلی ناآرام هستند و در ابتدا با ما ارتباط برقرار نمیکنند، ما سعی میکنیم به آنها نزدیک شویم.» او میگوید: «وقتی با کودک بیمار ارتباط برقرار میشود، دیگر کمتر به داروی آرامبخش نیاز دارد، ممکن است گاهی چندین روز دستگاههای تنفسی به او وصل باشد و ناچار داروی آرامبخش تزریق کنیم، اما وقتی با او ارتباط برقرار میشود و حرف میزنیم، کمی آرام میشود و دیگر دارو نمیزنیم.» تحمل شرایط بخش مراقبتهای ویژه برای کودکان بیمار، سخت است، از آن دستگاهها و از آن اتاق میترسند: «ما باید برای تحمل شرایط سخت به این کودکان کمک کنیم، ممکن است کودکی عفونت ریه کرده باشد و نفس کشیدن برایش زجرآور باشد.»
«خاله سورمهای» لبانش به لبخندی باز میشود همزمان چشمانش هم جمع میشود، میشود یک خط.
خاله سورمهای، «صدیقه داودی» است، همان پرستار مهربان آیسییو بیمارستان محک که سالهاست از این بیماران کوچک مراقبت میکند و دستان مهرورزش را روی سر بیمویشان میکشد و دهانش به قشنگترین واژهها باز میشود، این بار بالای سر بیمار کوچک مبتلا به سرطان خون است.
تا ١٠سال پیشهزار جور درد و مریضی و هزار جور درد بیدرمان دیده.
چقدر کار کردن در این بخشها برای پرستاران سخت است؟
خیلی سخت.
برای همه این «خیلی سخت» تنها دو کلمه است، برای ما اما چیز دیگری است.
این خیلی سخت است.
حالا نزدیک به ١٠سال است که برای این کودکان پرستاری میکند: «من به کارهای سخت در بیمارستان عادت دارم، اما اینجا موضوع متفاوت است، بیماران ما کم سن هستند و مبتلا به یک بیماری آزاردهنده.
خبر بد، خبر تمام شدن زندگی کودکشان است و چقدر سخت است گفتن و شنیدن این خبر: «من سعی میکنم از وقتی که کودک وارد آیسییو میشود به پدر و مادرش وضع را توضیح دهم، بهتر است واقعبین باشند، اما درنهایت باز هم وقتی کودک با وجود تلاشهای ما، به دلیل وخیم بودن حال، از دست میرود دیگر چارهای نیست جز پذیرش واقعیت.» واقعیت سخت است، حتی برای خود خاله سورمهای که حالا چند سالی است با بیماری دخترش دست و پنجه نرم میکند، دخترش دانشجوی پزشکی است و تومور سرطانی دارد.
وقتی دختر خودتان مبتلا به سرطان شد، وضع فرق کرد؟
خیلی سخت بود، اما هر اتفاقی اولش سخت است، فرق من با آدمهای عادی این بود که همیشه با این بیماران سروکار دارم و خبرهای خوبی به پدر و مادرها نمیدهم، اولش گفتم چرا من؟
اتفاق خوبی که بعدش افتاد این بود که دیگر میتوانستم ارتباط واقعیتری با خانواده بیماران داشته باشم و آنها دیگر تصور نمیکردند که من خودم درد نکشیدهام
کودکان وقتی پیش ما میآیند، خیلی ناآرام هستند و در ابتدا با ما ارتباط برقرار نمیکنند، ما سعی میکنیم به آنها نزدیک شویم.» او میگوید: «وقتی با کودک بیمار ارتباط برقرار میشود، دیگر کمتر به داروی آرامبخش نیاز دارد، ممکن است گاهی چندین روز دستگاههای تنفسی به او وصل باشد و ناچار داروی آرامبخش تزریق کنیم، اما وقتی با او ارتباط برقرار میشود و حرف میزنیم، کمی آرام میشود و دیگر دارو نمیزنیم.» تحمل شرایط بخش مراقبتهای ویژه برای کودکان بیمار، سخت است، از آن دستگاهها و از آن اتاق میترسند: «ما باید برای تحمل شرایط سخت به این کودکان کمک کنیم، ممکن است کودکی عفونت ریه کرده باشد و نفس کشیدن برایش زجرآور باشد.»