انتقاد چاووشی به حضور پسر سروش در دانشگاه شریف و فعالیت ضداسلامی یک تشکل
یک استاد دانشگاه صنعتی شریف با انتشار نامهای به رئیس این دانشگاه نسبت به مسائلی مانند فعالیتهای ضداسلامی یکی از تشکلها در سالهای 87-88، برخورد بد مسئولان دانشگاه با مهدی گلشنی و دعوت از پسر عبدالکریم سروش به دانشگاه انتقاد کرد.

یک استاد دانشگاه صنعتی شریف با انتشار نامهای به رئیس این دانشگاه نسبت به مسائلی مانند فعالیتهای ضداسلامی یکی از تشکلها در سالهای 87-88، برخورد بد مسئولان دانشگاه با مهدی گلشنی و دعوت از پسر عبدالکریم سروش به دانشگاه انتقاد کرد.
انتقاد چاووشی به حضور پسر سروش در دانشگاه شریف و فعالیت ضداسلامی یک تشکل
به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشگاهی خبرگزاری فارس، جعفر آقایانی چاوشی استاد دانشگاه صنعتی شریف و متخصص تاریخ و فلسفه اخیرا با انتشار نامهای به فتوحی رئیس این دانشگاه ضمن بیان انتقاداتی نسبت به مسائلی مانند فعالیتهای ضداسلامی یکی از تشکلها در سال 87-88، برخورد بد مسئولان دانشگاه با مهدی گلشنی و دعوت پسر عبدالکریم سروش به دانشگاه نوشت: در زمان ریاست جنابعالی نیز جناب آقای دکتر فتوحی با کمال شگفتی مشاهده می کنیم که پسر عبدالکریم سروش به دانشگاه دعوت می شود و همان حرفهای سروش را در قالب دیگری ارائه می دهد.
در نامه این استاد دانشگاه که امروز روز آخر کاری اش در دانشگاه شریف را تجربه میکند، آمده است:
« جناب آقای دکتر فتوحی
ریاست محترم دانشگاه صنعتی شریف
سلام مرا بپذیرید.
مطالعه نقشه استراتژی دانشگاه صنعتی شریف که اخیراً به دست من رسیده است، مرا بر آن داشت تا نکاتی را در رابطه با آن به عرض جنابعالی برسانم.
این نقشه برای کسی که از بیرون به دانشگاه نگاه می کند، بسیار جذّاب جلوه می نماید،امّا برای استادان دلسوزی که سالها را در آن به خدمت گذرانده اند هیچگونه تازگی ندارد.
به تعبیر دیگر این نقشه چکیده همان روندی است که از سالها قبل در دانشگاه جریان دارد.
قطعاً جنابعالی هم در پی ایجاد یک انقلاب اداری در دانشگاه نیستید و راهی را می روید که رؤسای پیشین رفته اند.
بنا بر این من می توانم با نگاهی به گذشته دانشگاه به بعضی از تناقضات حرف با عمل آن اشاره کنم.
همانگونه که در نقشه نیز بدان تصریح گردیده مأموریت اصلی دانشگاه در مشارکت مؤثر در توسعه پایدار در جامعه از طریق آموزش و تربیت متخصصان و رهبران صنعتی و اقتصادی کشور است.
با این همه در طول بیش از 30 سال که از انقلاب مقدس اسلامی می گذرد، شاهد هیچگونه معجزه علمی و یا صنعتی در این دانشگاه نبوده ایم.
مگر نه این است که کشور هم اکنون با مشکلات عدیده ای از قبیل پدیده ریز گردها و غیره مواجه است که هر ساله جان صدها هموطن ما را می گیرند.
دانشگاه شریف که بزرگترین دانشگاه صنعتی کشور است، برای این معضل اجتماعی چه راه حلی پیدا کرده است؟
مگر نه این است که دریاچه های ارومیه، هامون و رودخانه های زاینده رود و کارون ودیگر رودخانه های ایران رو به خشک شدن می روند؛ کدام پایان نامه و یا طرح پژوهشی دانشگاه توانسته به این مسائل حیاتی پاسخ دهد و راه نجاتی برای کشور بیابد؟
اگر بناست که دانشگاه چشم خود را در مقابل دردهای جامعه ببندد پس تربیت متخصصان چه سودی خواهد داشت؟!
آنچه که در باره امور رفاهی و خدمات دانشجوئی در این نقشه آمده بازهم مطلب تازه ای را مطرح نمی کند؛ زیرا دانشگاه صنعتی شریف اصولاً دانشجو محور و تأمین کننده رفاه حال دانشجویان است.
امّا سؤالی که مطرح می شود، این است که این همه مخارج و هزینه های هنگفت برای دانشجویان تا کنون چه نتیجه ای جز تحویل انبوهی از فارغ التحصیلان بیکار و یا فرار مغزها، نصیب کشور کرده است؟
مگر نه این است که دانشگاه شریف تبدیل به سکوی پرتاب بیش از 90 درصد مغزهای فراری کشور گردیده است- مغزهای فراری که اینک در کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا یعنی دشمن شماره یک ایران به کار مشغولند.
جنابعالی ممکن است مانند بعضی از سیاستمداران بر این باور باشید که این مغزها پس از اتمام تحصیلاتشان به کشور باز میگردند؛ ولی آمارها، همه شواهد و قرائن از اقامت دائمی آنها حکایت می کنند و تا کنون هم تنها 3 در صد از این مغزهای فراری به کشور بازگشته اند که این زنگ خطری را برای پیشرفت ایران به صدا در می آورد.
آری درصد بالایی از دانشجویان شریف در تلاشند تا نمره عالی بگیرند و بعد به برکت تسهیلات دانشگاه، از کشور خارج شوند.
سؤال اساسی این است که چرا دانشگاه با درآمدهای سرشاری که دارد، نمی تواند همان کاری را انجام دهد که کشورهای میزبان دانشجویان ایرانی می کنند!
این نشانههای پیشرفت دانشگاه ها، احترام به استادان پیشکسوت و دلسوز و بهره گیری از تجربیات و دانش آنان است؛ متاسفانه دانشگاه شریف در این زمینۀ نیز کارنامه درخشانی ندارد که نمونه آن رفتاری است که با آقای دکتر سیاوش شهشهانی شده است.
از این مورد خاص هم که بگذریم، بر کسی پوشیده نیست که جناب آقای دکتر مهدی گلشنی از قدیمی ترین و پرکارترین اساتید این دانشگاه است؛ این چهره ماندگار نه تنها افتخاری برای دانشگاه، بلکه از مفاخر کشور است که با کارهایش در زمینه های علم، دین و فلسفۀ در خارج از ایران هم از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار است.
در مقابل آن همه تلاش طاقت فرسا برای دانشگاه، این استاد ممتاز چه پاداشی از همکاران شما جز خون دل و رنج و عذاب دریافت کرده است؟
چندین سال است که گروه فلسفه علم را در دانشگاه راه اندازی نمودند تا دانشجویان را از یک بعدی بودن و در نهایت بی هویتی نجات دهد و آنان را به موازات تعلیم علوم دقیقه با علوم انسانی نیز آشنا سازد، این گروه گرچه الهام بخش برای تأسیس گروه های مشابه در دانشگاههای دیگر گردیده، ولی در خود دانشگاه شریف با بی مهری و سنگ اندازی بسیار مواجه شده است و به همین دلیل تلاش مستمر ایشان در تبدیل گروه فلسفه علم به دانشکده تا کنون به ثمر نرسیده است.
در نقشه استراتژی همچنین از افزایش سطح پایبندی دانشجویان به اصول مذهبی، فرهنگی و اخلاق حرفه ای بحث به میان آمده است!
دانشجویان شریف، اکثراً مذهبی و پایبند به دین هستند و این دین باوری را مرهون دانشگاه نیستند؛ چرا که در همین دانشگاه تشکلهای دانشجویی بوده و هستند که اهداف کاملاً ضداسلامی را دنبال میکنند بدون آنکه با عکسالعمل مناسبی از سوی دانشگاه مواجه شوند.
برای اینکه مطالب خود را مستند کنم، به سالهای 87-88 بر میگردیم.
در این سالها انجمن اسلامی دانشجویان، فعالیت شدید ضد اسلامی خود را با نمایش فیلم، کتاب خوانی و ایراد سخنرانی دنبال میکرد.
یکی از کتاب هائی که از سوی این انجمن روخوانی و تبلیغ می شد، ترجمه فارسی کتاب «جنس دوم» نوشته سیمون دوبووار نویسنده ملحد فرانسوی و مروّج بی عفتی بود.
این اثر به هنگام انتشارش حتی از سوی دولت وقت آمریکا کتاب ضاله محسوب شد و از ورود آن به آمریکا جلوگیری به عمل آمد.
اکنون سؤال این است که چنین کتاب مبتذلی که عفت عمومی را نشانه گرفته است، چرا باید اجازه تبلیغ در دانشگاه شریف را داشته باشد؟
جناب دکتر فتوحی شما که اکنون از افزایش سطح دانشجویان به اصول مذهبی دم می زنید، در آن زمان کجا بودید؟
اگر در دانشگاه بودید چرا در مقابل چنین ترویج بی عفتی سکوت کردید؟
از شما و همکارانتان توقعی نداریم زیرا شما آنچنان به مباحث مهندسی و فنّی خود را مشغول ومتمرکز کرده اید که دیگر مجالی به پرداختن به این مسائل را ندارید و امّا نماینده وقت ولی فقیه هم یعنی آقای مرتضوی هم شناختی از این کتاب نداشت.
و همین آقای مرتضوی، از عبدالکریم سروش که مواضع ضد قرآنی اش در آن زمانها آشکار گردیده بود، برای سخنرانی به دانشگاه دعوت می کرد.
در آن زمان من در نشریه صدف، مقاله ای در باره کتاب «جنس دوم» نوشتم و پرده از این توطئه ها برداشتم.
امّا در زمان ریاست جنابعالی نیز جناب آقای دکتر فتوحی با کمال شگفتی مشاهده میکنیم که پسر عبدالکریم سروش به دانشگاه دعوت می شود و همان حرفهای سروش را در قالب دیگری ارائه میدهد.
بنا براین هیچگونه تحولی نه از نظر فکری و نه از نظر دینی در دانشگاه ما صورت نگرفته است.»
انتهای پیام/