روایت رهبر انقلاب از مجاهدی که در همه جا یک خط را تعقیب میکرد
۳۱ خرداد ۱۳۶۰، پایان مجاهدتهای دکتر مصطفی چمران با شهادت در منطقهی دهلاویهی خوزستان رقم میخورد. جهاد او در خوزستان، دنبالهی جهاد در کردستان و جهاد دیگری در لبنان بود. راهی که با ترک سطوح بالای تح

به گزارش مشرق، ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، پایان مجاهدتهای دکتر مصطفی چمران با شهادت در منطقهی دهلاویهی خوزستان رقم میخورد.
جهاد او در خوزستان، دنبالهی جهاد در کردستان و جهاد دیگری در لبنان بود.
راهی که با ترک سطوح بالای تحصیلی در آمریکا و جدایی از خانواده انتخاب شده بود.
اما چه انگیزهها و ویژگیهایی باعث انتخاب این مسیر در زندگی او شده بود؟
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در این متن، نظر رهبر انقلاب در مورد انگیزهها و ویژگیهای شهید مصطفی چمران را بررسی میکند.
۱
شهید چمران یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوشاستعداد بود.
در آن دانشگاهی که در کشور ایالات متحدهی آمریکا مشغول درسهای سطوح عالی بوده ایشان یکی از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب میشده.
یک دانشمند تمامعیار بود.
[۴]
۲
سطح ایمان عاشقانهی این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آیندهی دنیائیِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موسای صدر در لبنان و مشغول فعالیتهای جهادی شد؛ آن هم در برههای که لبنان یکی از تلخترین و خطرناکترین دورانهای حیات خودش را میگذرانید.
ما اینجا در سال ۵۷ میشنیدیم خبرهای لبنان را.
خیابانهای بیروت سنگربندی شده بود، تحریک صهیونیستها بود، یک عده هم از داخل لبنان کمک میکردند، یک وضعیت عجیب و گریهآوری در آنجا حاکم بود.
رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت.
بعد معلوم شد که نگاه سیاسی و فهم سیاسی و آن چراغ مهشکنِ دوران فتنه را هم دارد.
فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مهشکن لازم است که همان بصیرت است.
آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا.
از اول انقلاب هم در عرصههای حساس حضور داشت.
[۴]
۳
رفت کردستان و در جنگهایی که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ انسان باانصافی بود.
لابد قضیهی پاوه را شماها میدانید که در پاوه بر روی بلندیها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ بعد از قضیهی پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسهای که ما بودیم به نخستوزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطهی عاطفیای وجود داشت.
مرحوم چمران توی آن جلسه اینجوری گفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آنقدر مؤثر بود که به صورت برقآسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه برای ما همهی آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیهی خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقهی محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون.
آنجا نخستوزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همهی این را به امام مستند میکنی!؟
یعنی هیچ ملاحظه نمیکرد؛ منصف بود.
بااینکه میدانست که این حرف گلهمندی ایجاد خواهد کرد، اما گفت.
[۴]
۴
اگر انسان اسم افرادی را بیاورد که در شورای عالی دفاع آن روز عضو بودند، شما برادرانْ امروز تعجّب می کنید ...
می دیدیم لایحه ای آورده اند، مصوّبه ای را میخواهند از شورای عالی دفاع بگذرانند که بر اساس آن، اسم مستشاری سابق امریکا در ایران فلان اسم شود.
چند اسم پیشنهاد کردند که شورای عالی دفاع ایران رسماً تصویب کند که اسم مستشاری این است.
یعنی در حقیقت، وجود مستشاری را امضا کنند.
ما آن جا فهمیدیم که مستشارها هنوز در ایرانند.
گفتیم: «این آقایان این جا چه می کنند؟
اوّل اصل وجودشان را ثابت کنید تا بعد به اسمشان برسیم!» مرحوم چمرانِ عزیز هم در آن جلسه بود.
او هم کمک کرد و تصویب کردیم که اینها باید هر چه زودتر از ایران بروند.
[۳]