ملاقاتی از جنس معرفت/ امام رئوفی که علامه ذوالفنون را به درجه بالای معرفتی رساند- اخبار مازندران - اخبار استانها تسنیم
گروه استانها ـ امام رئوفی که علامه ذوالفنون را به درجه معرفتی رساند و به گفته ایشان وقتی از خواب بیدار شدند گویا از عرش به فرش تنزل پیدا کردند و این نوعی طی الارض بود و ای کاش از خواب بیدار نمی شدند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از آمل، آن سالی که سفیری از آخرین پیامبر خدا، محمد امین(ص) عازم سرزمینی شد که در آن پادشاهی حکمرانی میکرد و اعتقاد مردمانش بر اهورامزدا، میترا، آب، خاک، هوا و آتش بود، بر این تصور میشد که خورشیدی در این سرزمین طلوع کند و هیچوقت غروبی را با خود برای شهری به نام مشهد نیاورد؟
مشهدی که به نقلی گفته میشود واژهی آن به معنای محل شهود و محل شهادت است و شیعیان معتقدند که امام رضا (ع) پس از شهید شدن به دست مأمون عباسی، در سال 203 هجری قمری در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد.
بعد از آن سناباد نوغان، مشهد الرضا نام گرفت و کم کم علی الخصوص در زمان شاه طهماسب صفوی گسترش پیدا کرد؛ مردم طوس به مشهد مهاجرت کردند و به مرور زمان نام مشهد برای این شهر ماندگار شد.
رضا که به فرموده امام جواد(ع) لقب ایشان از سوی خداوند داده شد و معنی آن در لغتنامه ها خشنود، راضی شدن آمده است و در بین سرزمینهای عالم بشریت در سرزمینی با تمدن چندین هزار ساله به نام ایران مشرف شد.
وصف از امامی که باران رحمت را برای مردم خراسان آورد، ضامن آهویی زیر دست شکارچی شده بود و مهمتر رئوف بودن ایشان، در خامه قلم نمیگنجد به طوری که سالهاست جایگاهی برای آرامش بسیاری از دلهای شکسته و راهگشایی برای دربهای بسته ناامیدها شده است.
و حال همین امام مهربانیها، بخشاینده علم و معرفت جوانی از سرزمینی شد که خود بعد از گرفتن این هدیه وحیانی آرزو کرده بود که کاش از این عرش به فرش تنزل نمییافت.
علامهای از دیار تبرستان، از سرزمین علوی تباران، از دودمان سادات مرعشیان و زادگاه شیخ خلیفه مازندرانی، در 21 بهمن ماه 1307 هجری شمسی در روستای ایرای لاریجان آمل چشم به دنیا گذاشت که نامش را حسن گذاشتند.
حسنی از یک خانواده متدین و اهل یقین که وقتی به سن شش سالگی رسیدند به مکتب خانه، خدمت یک معلم روحانی شرفیاب شدند و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانههای آن زمان را خواندند، تا اینکه در خردسالی همه قرآن را به خوبی یاد گرفتند.
این اشتیاق علم و دانش بر حسن پایانی نبود هیچ بلکه آنقدر شیرین و به مانند شهد عسلی بود که برای افزودن دانشش وارد دوره ابتدایی شدند و مهرماه سال 1323 هجری شمسی مطابق با شوال المکرم سال 1363 هجری قمری در مدرسه روحانی (حوزه علمیه) به کسب دانش پرداختند.
کنجکاوی ایشان در حوزههای مختلف حوزوی بسیار بوده و در این جویای علم نزد اساتید بزرگواری دروس مختلفی را آموختند تا اینکه به عنفوان جوانی اش رسید.
با فراگیری در ادبیات، علوم غریبه، هئیت و طب در جایگاه فیلسوف، متآله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی به عنوان علامه ذوالفنون و دهر ملقب شود.
اما مهمترین اتفاق زندگی حسن در عنفوان جوانیاش بوده که خود روایت کرده بودند:" در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم، و محو در فرا گرفتن صرف و نحو، در سحرخیزى و تهجّد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دلآراى ولى اللّه اعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا- علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثنا- نایل شدم.
در آن لیله مبارکه قبل از آنکه به حضور باهر النور امام- علیه السلام- مشرف شوم مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احبّاء اللّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا- روحى لتربته الفداء، و خاک درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم بدون اینکه سخنى بگویم امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مىدانست فرمود نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را درآوردم و با تمام حرص و ولع که خواستم لبهاى امام را بخورم، از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین على- علیه السلام- فرمود: پیغمبر اکرم (ص) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر درى هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
پس از آن امام- علیه السلام- طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن بترنّم آیم که:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها برکاتم دادند
و چه مبارک سحری که نصیب این عالم ربانی شد و به گفته آیتالله رمضانی خراسانی یکی از شاگردان علامه حسنزاده آملی در مورد ایشان گفت: هر کسی به میزان قابلیتش از اهل بیت(ع) حاجت طلب می کند، برخی مادیات می خواهند، اما برخی از ایشان علم و معرفت طلب می کنند و استاد از این دسته بود.
وی بیان کرد: به نقل خود علامه وقتی از خواب بیدار شدم، گویا از عرش به فرش تنزل پیدا کردم و این نوعی طی الارض از عرش به فرش بود و ای کاش از خواب بیدار نمی شدم.
استاد علوم عقلی و عرفانی حوزه علمیه قم تاکید کرد: امام رضا (ع) به علامه خطاب می کنند، این هایی که می بینی به زیارت من آمده اند، هیچکدام برای خود من نیامده اند، بلکه هر کدام خواسته ای دارند که آن ها را از من طلب می کنند.
رمضانی خراسانی تصریح کرد: به زیارت حضرت رضا(ع) مشرف شدن برای خود حضرت یک امر است، برای خواسته های دنیوی هم امری دیگر است.
آیا شده است ما مشتاق دیدار حضرت بوده باشیم و در محضر ایشان گریه کنیم که از آن حضرت دوریم؟
علامه حسنزاده آملی در سوم مهرماه 1400 در چند قدمی اربعین حسینی در سن 93 سالگی دار فانی را وداع گفتند اما با توجه به زندگینامه ایشان چقدر مردم از دلدادگی علامه با امام رئوف آگاهی دارند و آنچه بر ایشان و امام رضا(ع) گذشت توسط شاگردان ایشان تمرکز شد تا از آن الگو و سرلوحه علوم وحیانی و کسب علم ربانی در بین دروس حوزوی قرار دهند.
علامه دهری که به گفته حجتالاسلام هادی عباسی خراسانی از دیگر شاگردان ایشان نقل میکند که آخرین شبی که در کنار پیکر علامه حسنزاده در اتاق ایشان حضور داشتیم و قرار بود روز بعد تدفین شود نگاهی به کتابهای داخل اتاقشان انداختم، در آن میان کتاب دعایی یافتم که در کنار دعای عشرات توسط علامه علامتگذاری شده بود.
از کم رنگ شدن رنگ ورقههای مفاتیح معلوم بود آنقدر علامه این صفحهها را مرور کرده و خوانده است که رنگش عوض شده است.
اینچنین علامه در شب آخر نیز به شاگردش درس داد.
شاگرد برجسته علامه حسنزاده آملی مطرح کرد: یک بار از جناب علامه حسنزاده پرسیدم آقا جان این معلومات، کرامات، بزرگواریها و سایر داشتههای شما از کجاست؟
ایشان فرمود:« هر چه که دارم از امام رضا(ع) دارم.
از امام رضا(ع) علم و معرفت خواستم و ایشان عطا فرمود.»
انتهای پیام/ش