ایران، پدیدهای فلسفی است که احکام فلسفی را ظاهر میسازد
ایران، یک پدیدهای فلسفی است که احکام فلسفی را ظاهر میسازد و آنی است که موضعها باید نسبت به آن معلوم شود. به این ترتیب میتوان از ایده ایران سخن گفت.

به گزارش خبرگزاری مهر، گروه تاریخ سیاسی پژوهشکده علوم تاریخی در ادامه سلسله نشستهای مسأله و ایده ایران یک سخنرانی با عنوان «چرا ایران یک ایده است؟» برگزار کرد.
سخنران این جلسه محمدعلی فتح اللهی، رئیس پژوهشکده نظریه پردازی سیاسی و روابط بین الملل است؛ در ادامه بخشی از سخنان وی را میخوانید؛
از ایده ایران سخن گفته میشود، همچنانکه از ایران فرهنگی هم سخن گفته میشود.
آیا ایران یک فرهنگ و ایده است.
چگونه یک جغرافیای خاص میتواند ایده باشد.
سابقه اصطلاح ایده به یونان باستان باز میگردد که به معنای دیدن و مشاهده کردن است.
ایده، حقیقت و جوهری است که در آینده دیده میشود و ظاهر میگردد.
این نیست که بر اساس گذشته ساخته شود؛ بلکه حقیقت گذشته است که ظاهر میشود.
آیندهای است که گذشته و حال را به سمت خود میکشد و آنها را معنی میکند.
افق و آرمانی را برای حرکت و دیدن آن تداعی میکند و انتظار آینده، طلب و اراده را بوجود میآورد.
ایده نوعی موتور تفکر و یک حرکت و تفکری است که به عمل میانجامد و در مورد پدیدههای فلسفی و آرمانهای اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به کار میرود.
ایده عبارت از ایمانی است که در عین عقلانی بودن، انضمامی و فعلی میباشد.
ایده، فضای ذهنی، تاریخی و اجتماعی را شکل میدهد و به نوعی در بستر تاریخ، تولید و بازتولید شده و در هر دورهای متناسب با آن دوره تعیّن خود را پیدا میکند.
پیام دارد و بار معنایی را منتقل میکند.
حرف میزند و بهانهای برای حرف زدن است.
ایده یک امر تاریخی و یک تخیل اجتماعی و تاریخی میباشد.
کلمه ایده در مواردی چون دانشگاه- شهروندی- مشروطیت یا قانون اساسی- آزادی و آزادیهای مدنی - دولت نهادی، مقتدر، رفاه، پاسخگو، قانونی، مدرن و…- عدالت و جنگ عادلانه- پیشرفت- و… به کار رفته است.
اما در مورد کشورها، کشوری جز ایران را سراغ نداریم که به عنوان ایده ذکر شود.
اروپا که به عنوان یک ایده مطرح است؛ کشورهای متعددی را زیر چتر خود در بر میگیرد که در پی نائل شدن به آن میباشند.
از این جهت ایران فرهنگی هم مثل اروپا است که کشورهای زیادی را در این منطقه در بر میگیرد.
اما لفظ ایران که نام کشور مشخصی هست؛ میتواند ایده باشد که باید به آن نائل شد.
در این صورت نسبت کشورهای دیگر با این ایده، چگونه خواهد بود.
لازمه ایده بودن ایران آن است که آن را به عنوان حقیقت و جوهر حال و گذشته در نظر بگیریم که در آینده ظاهر خواهد شد.
آن چیزی که اکنون را هم جهت میدهد به سمت خود میکشد.
درکی فلسفی از آن را اراده بدهیم که قابلیت انضمامی بودن را داشته باشد.
آیا ایران صرفاً مجموعه شهرها و روستاها میباشد.
این مجتمعهای شهری و روستایی چه خصوصیاتی دارند.
مهمترین ویژگی آن است که شهر در ایران، خود سامان، خود بسنده و به تعبیری مکتفی بالذات نیست و خودش نمیتواند نیازهای خود را برطرف کند.
در ارتباط با روستاهای اطراف و حتی در کنار شهرهای دیگر معنی پیدا میکند.
این وضعیت را در قبل از اسلام و پس از آن شاهد هستیم که عمدتاً باید جغرافیای سیاسی و فرهنگی را عامل آن دانست.
همین وضعیت باعث پیدا شدن یک نظام مناسباتی میشود که به تدریج میتوانیم از آن به کشور نام ببریم.
این کشور با شهرها و روستاهایش، کل واحدی را تشکیل میدهد و سامان مییابد.
کشور عبارت از یک نظام مناسباتی که باطن مدینه است؛ نه اینکه صرفاً مجموعه شهرها و روستاها باشد.
ایران در سطح کشور است که میتواند خود سامانی و خود بسندگی را داشته باشد که تقریباً بی نیاز از کشورهای دیگر میباشد.
مثل بعضی از کشورها نیست که در وابستگی به کشورهای دیگر معنی و سامان مییابند.
به این ترتیب هویت مدنی در ایران، در گستره کشور محقق میشود و این امر، نیازمند زمان است و ماهیت تدریجی پیدا میکند و تاریخی بودن را بوجود میآورد.
نظام مناسباتی به خودی خود واقعیّتی ندارد؛ ولی زمانی که مورد توجه و ایمان مردم قرار گیرد واقعیت و حقیقت اجتماعی پیدا میکند و قدرتمند میشود و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
نظام اعتباری وقتی مورد ایمان مردم بگیرد؛ روح و جان پیدا میکند و مسلط میشود.
سلطهی آن هم بسیار قویتر از سلطه افراد بر افراد است و به نوعی فاعلیت تسخیری بر انسانها خواهد داشت.
نظام، مردم نیست بلکه عبارت از ایمان و باور مردم به آن است.
قدرت نظام از ایمان جوامع و آدمها است همه آدمها اگر بی ایمان شوند نظام دیگر وجود ندارد نظام در ایمان خوابیده است.
ایران نظام مناسباتی است و نظام به میزانی که مورد توجه قرار میگیرد، محقق میشود.
همین امر باعث شده است که بکار رفتن لفظ ایران برای این سرزمین تدریجی باشد.
توجه به ایران و درک از آن در طول تاریخ، تحول پیدا میکند.
حتی در دوره پهلوی اول بود که بطور رسمی به همه کشورها اعلام میشود که صرفاً از نام ایران استفاده کنند.
بطور ویژه در قرن هفتم است که لفظ «ایران» در کتابهای تاریخی و اسناد رسمی کاربرد پیدا میکند و ایران زمین، دارای حدود سرزمینی میشود.
برای اولین بار در کتابهای تاریخی اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم است که میتوان از بکارگیری لفظ ایران و ایران زمین، برای حدود سرزمینی ایران سراغ گرفت.
قبل از آن، این لفظ و اسم در کتب و اسناد تاریخی بکار نمیرفت و مملکتها به اسم سلسلهها خوانده میشد.
با رفت و آمد هر سلسلهای، مملکت آن سلسله هم از بین میرفت.
حدود و ثغور مملکتها به تناسب اقتدار سلسلهها تغیر میکرد و هیچ هویت سرزمینی مستقل از سلسلههای حاکم وجود نداشت.
ولی پس از قرن هفتم و با تحقق عرصههای گوناگون هویتی در جامعه و احساس سنگینی که از حضور آن بوجود آمد، نیاز به کاربرد اسم و لفظ ایران جدی شد.
بلوغ سیاسی و اجتماعی و تولد دوباره ای که صورت گرفته بود؛ کاربرد لفظ ایران را ایجاب نمود.
نامگذاری ایران، حالت عادی نداشت، بلکه در یک فرایند تاریخی و متناسب با شرایط مورد توجه قرار گرفته است.
زمانهایی هم مورد بی توجهی بوده است.
تدریجی بودن برقراری ارتباط با یک نام و توجه به آن، ایده بودن آن را نشان میدهد.
توجه به ایران غیر از لفظ ایران است.
آن چیزی که از این توجه تدریجی پشتیبانی میکند؛ عبارت از عمومی بودن روشنفکری و نخبگی در جامعه ایرانی است.
معمولاً نخبگان جدا از مردم، اسمی را انتخاب میکنند و عامه مردم هم خود را با آن میشناسند.
اما در ایران باید روشنفکری و نخبگی عمومی شده پذیرش داشته باشد که اسمی جا بیافتد.
این امر هم لاجرم تدریجی خواهد بود.
مقاومت در مقابل مواردی مثل تغییر تقویم که توسط رژیم پهلوی صورت گرفت، این امر را نشان میدهد.
روشنفکری و قدرت تحلیل سیاسی در همه ساحتهای زندگی ایرانی، عمومی میباشد.
ایران، یک پدیدهای فلسفی است که احکام فلسفی را ظاهر میسازد و آنی است که موضعها باید نسبت به آن معلوم شود.
اختلاف نظرها، مواضع و اجتهاد افراد با بحث از آن روشن میشود.
به این ترتیب میتوان از ایده ایران سخن گفت.
ایران علاوه بر یک نام جغرافیایی، فرهنگ و تخیل هم هست.
فرهنگ و تخیّلی که توانسته است در قالب یک کشور تعیّن یابد.
ایران نشان میدهد که ایده قابل تحقق میباشد.
آرمان با واقعیت در ایران یکی شده است و در عین حال مراتب بالاتر آرمان در پیش رو است.
ایران تحقق پیدا کرده است و حیات اخلاقی دارد.
ایده ایران الهام بخش پیشرفت است که خواست آن در ایران، نهادینه شده است.
انسجام اجتماعی و وفاق ملی را در جامعه به وجود میآورد، بستر مشارکت سیاسی را فراهم میکند و برای مواجهه با حوادث آینده آمادهتر میشود.
ایران عبارت از نظام مناسبات سیاسی و اجتماعی است که در قانون اساسی تعیّن پیدا میکند و ایرانی بودن در برقراری نسبت با قانون اساسی معنی مییابد.
فرایند تحقق آرمان ایران را میتوان در عرصههای مدنیّت حقوقی، مبانی معرفتی و نظام رشد و پیشرفت جستجو کرد.
مقوله مهم دیگر، در گرو آینده بودن ایران است.
حوادثی در گذشته شکل میگیرد تا اینکه این نام در آینده کاربرد داشته باشد.
ایران، ایده است چون بحث از آن بیش از آن که مربوط به گذشته و تاریخ باشد، امروز و بلکه آینده جامعه را مینمایاند.
نشان میدهد که چه حرفی برای گفتن در دنیای کنونی دارد و چه افقی را برای آینده میگشاید و مسائل جامعه معاصر را در افق آینده طرح مینماید.
مطالعات جامعهشناختی و آینده پژوهی در باره ایران، اولویت دارد.
"ایران آینده" ساخته نمیشود؛ بلکه ظاهر میشود.
ایران آینده، ما را بسوی خود میکشد.
این ایده، نباید تبدیل به یک تفکر سیاسی گذشته گرا و انزواجویانه شود.
بلکه باید واقعیتهای عینی جامعه را با چشم اندازهای آینده پیوند دهد.
نه تنها میتوان ایران آینده را در ایده ایران یافت؛ بلکه ایران کنونی هم با همه تکثّراتش میتواند، خود را در آن باز یابد.
البته این ایده بی ارتباط با گذشته نیست و پیوند خود را با گذشته عتیق نمی گسلد.
ایران یک ایمان، تحرک انقلابی و انتظار آینده است.
انتظاری را برآورده نمود و تخیلات و انتظاراتی را سبب شد.
حرکت امام رضا علیه السلام به ایران، این ایمان و جریان انتظار را سبب شد و ایران، با امام رضا علیه السلام شناخته میشود.
ملیت ایرانی یک ساخت ایمانی است که اسلام آن را درست کرده است و ایرانی بودن، مقولهای اسلامی است.
سخن گفتن از ایران آینده، سخن گفتن از امرحاضر است و نیازی به تحمیل گذشته بر ذهن و جان مردمان ندارد.
تفکر گذشته نگر و بی ارتباط با زیست جمعی، برای تحمیل خود، نیازمند طرد و برچسب زنی است.
وقتی سخن از ایران آینده است، به معنای برساختن امری غریب نیست.
بلکه، حرکت به سمت وضع کمال یافته تری نسبت به اکنون است.
"ایران آینده" کمک به فعلیت بخشی به امکانهای انسان ایرانی میباشد.
ایده ایران مورد توجه قرار میگیرد و قرار است که در آینده تحقق پیدا کند.
آن چیزی که قرار است تحقق پیدا کند؛ امکان ایران گرایی برای کشورهای دیگر است.
اینکه ایران، کشوری با مرزهای مشخص است؛ باعث آن نمیشود که کشورهای اطراف نتوانند با ایده ایران ارتباط برقرار کنند و از آن الهام بگیرند.
ایران جایی است که غیر ایرانیها هم در آن احساس راحتی میکنند و میتوانند الگو برداری کنند.
ایران در مرکز حوادث قرار دارد و کشور تحولات است و ملت ایران است که به انقلاب همت میگمارد.
ایران عبارت از همین کشوری است که مسمّی به ایران هست؛ اما کشورهای دیگر هم بدون آنکه بخواهند نامشان را تغییر بدهند؛ میتوانند با ایده ایران ارتباط برقرار کنند.
به این معنی ایران فراتر از مرزهای جغرافیایی است.
ایران را نباید منتزع از واقعیتها و مسائل امروز جهان و منطقه طرح کرد.
نه تنها امکان بسط مناسبات صلح آمیز با کشورهای همسایه در سایه آن وجود دارد، بلکه میتواند مهمترین بنیان برای همین امر باشد.