شعرهای کوتاه غلامحسین سالمی منتشر شد
غلامحسین سالمی از انتشار مجموعه شعر خود با عنوان «۵ مثل قلب» خبر داد.

غلامحسین سالمی از انتشار مجموعه شعر خود با عنوان «۵ مثل قلب» خبر داد.
این شاعر و مترجم با اعلام این خبر به ایسنا گفت: این مجموعه شامل ۱۰۰ شعر کوتاه است که به زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و عربی در ۱۹۶ صفحه و در نشر سرزمین اهورایی منتشر شده است.
او در توضیح بیشتر اظهار کرد: بیشتر شعرهای کوتاهی که در این مجموعه آمده، یادگار سفرهای من است به گوشه و کنار جهان که در یک لحظه کوتاه و با دیدن جایی و یا صحنهای به ذهن من آمده و یادداشت شده است.
برخی از آنها برای نخستین بار است که چاپ میشود.
با توجه به مضمون و هماهنگی شعرها بر آن شدم تا همه را یکجا بیاورم.
البته شعرها خیلی بیشتر از اینهاست اما فقط ۱۰۰ تا را برگزیدم و به خاطر نوشتنشان در کشورهای مختلف، دوستان کار برگردان آنها را به زبانهای دیگر برعهده گرفتهاند.
او افزود: برگــردان بیشــتر شــعرها را بــه آلمانــی، دوســِت شــاعِر از دســت شـدهام، مانایـاد مهـدی اخـوان لنگـرودی انجـام داده کـه درتمـام مـدت انجـام کار، از ویـن تمـاس میگرفـت و همفکـری میکردیـم.
یادش گرامی.
همچنیـن سـپاس ویـژه دارم از دوسـِت شـاعر و مترجـم چیـرهدسـت ســاکن آلمــان، آقــای فرهــاد احمدخــان کــه عــلاوه بــر ترجمــه ۱۵ شـعر، کار نوشـتن مقدمـه را بـه آلمانـی انجـام دادنـد.
برگـردان بـه انگلیسـی را خانـم شـهرزاد فاطمـی و دوسـت مترجـم عزیزم، اسـدالله امرایـی و خـودم انجـام دادیـم.
دوسـت و مترجم خیلی خوب خانم اسـما خواجهزاده کار برگردان بـه عربـی را بر عهـده گرفتند.
خانــم تمــارا اســمعیلی ازاریانــس، دوســت و مترجــِم رســمی زبــان فرانســه برگــردان شــعرها را بــه فرانســوی انجــام دادنــد.
در نمونههای از این مجموعه میخوانیم:
«بسیار سالهاست
که فوجی
با شب کلاه برفیاش بر سر
مغرور
ایستاده
پرواز درناهای عاشق را نظاره میکند»
********
قطعهای که سالمی میگوید برای سنگ مزار خود نوشته است:
«آهای روزگار
از ما گذشت
ولی رسمش این نبود»
********
«یکبار دیگر
خانهتکانی
یکبار دیگر
هفتسین باستانی
در کوچه میپیچد صدای حاجی فیروز
از راه میآید دوباره
عید نوروز
******
«با پهلوی دریده خونآلود
بر خاک افتاده است
ماتادور
و زل زدهاست خیره به او
گاو
و غرق در غرور
سم بر زمین میکوبد»
******
«سیب درشت سرخ رسیده
افتاد از درخت
در خواب بود
نیوتن»
*** **
برای محمد نوری
«خنیاگر بزرگ
رخ در نقاب خاک کشیده
وقت درو رسیده و
مریم در خواب ناز خفته است»
*****
«با غرش مهیب تندر
باران صبحگاهی
چشمانتظار جنگل را
هاشور میزند»
*****
آخرین شعر کتاب:
«بنشین کنار من
بگذار
عطر خوش قهوه
ما را به هرکجا که خواست
ببرد»
******
شب گِردِ من
حصار کشیده است
تاریک و سرد و سرد
بالا بلند!
با آفتابِ دو چشمت
این بیکرانه ظلمتِ شب را
روشن کن!
انتهای پیام