روایت سردار نوعیاقدم از شجاعت مرد میدان/ وقتی حاجقاسم دستور شلیک به هواپیماهای آمریکایی را داد
تا به امروز گفتوگوهایی از زوایای مختلف در خصوص سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی با سردار نوعی اقدم انجام شده، اما اینبار پای صحبت این فرمانده مدافع حرم نشستیم تا از بُعدی دیگر به شخصیت و مکتب حاج قاسم سلیمانی بپردازیم.

تا به امروز گفتوگوهایی از زوایای مختلف در خصوص سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی با سردار نوعی اقدم انجام شده، اما اینبار پای صحبت این فرمانده مدافع حرم نشستیم تا از بُعدی دیگر به شخصیت و مکتب حاج قاسم سلیمانی بپردازیم.
خبرگزاری فارس ـ اردبیل| مهران عقلمند: سالگرد شهادت مرد میدان، سردار حاج قاسم سلیمانی بهانهای شد تا به سراغ یکی از همرزمانش در جبهههای نبرد با دشمنان اسلام برویم.
فردی که خود از رزمندگان نامی و شجاع در هشت سال دفاع مقدس و هم چنین از مدافعان حرم مخلص در رکاب شهید سردار سلیمانی است.
تا به امروز گفتوگوهایی از زوایای مختلف در خصوص سردار سلیمانی با سردار نوعی اقدم انجام شده، اما اینبار پای صحبت این فرمانده مدافع حرم نشستیم تا از بعدی دیگر به شخصیت و مکتب حاج قاسم سلیمانی بپردازیم.
سردار نوعی اقدم در همان ابتدا گفت که؛ بنا دارم در این مصاحبه قطرهای از دریای مکتب حاج قاسم را در چارچوب سه مولفه؛ مکتب حاج قاسم در مدیریت، تربیت و مقاومت بررسی کنم.
سردار نوعی اقدم ادامه داد: اگر به من بگویید که حاج قاسم را در یک کلمه معرفی کنید و یکی از مهمترین ویژگیهای او را بگویید، خدایی بودن حاج قاسم را خواهم گفت.
حاج قاسم قهرمان خدایی بودنش است
حاج قاسم به لحاظ شخصیتی و فردی و فیزیک جسمی یک انسان اعجوبه نیست و او قهرمان خدایی بودنش است.
افراد بسیاری در حوزههای مختلف از جمله هنر، ورزش و ...
به قهرمانی میرسند، اما جنس قهرمانی حاج قاسم بسیار متفاوتتر از این قهرمانیهاست.
قهرمانی حاج قاسم تکمیلترین و عالیترین و تاثیرگذارترین قهرمانی است و علت آن هم این است که او قهرمان خدایی بودنش است که میتواند در تمام زمینهها الگو و اسوه باشد چون از خدایی بودن و اعتماد و باورهایش قهرمانی را کسب کرده است.
قهرمانی حاج قاسم تکمیلترین و عالیترین و تاثیرگذارترین قهرمانی است و علت آن هم این است که او قهرمان خدایی بودنش است.
حاج قاسم در میدان عمل و در مدیریت نشان میداد که اعتقاد راسخی به خداوند و آیه «ان تنصر الله ینصرکم و ...» دارد و پس از آن حرکت میکرد.
شاید بسیاری از ما برای انجام کاری ابتدا محاسبههایی را انجام میدهیم و سپس تصمیم به اجرا یا عدم اجرای آن میگیریم که گاها محاسبههایمان هم اجازه انجام کار را نمیدهند و اما حاج قاسم توکل میکرد و با اعتقاد راسخ و قدرتمندانه حرکت میکرد و همواره هم پاسخ اعتمادش به خداوند را میگرفت و این نمونه از خدایی بودنش بود.
او در مسیر حرکت با مشکلاتی مواجه میشد، اما چون اعتقاد به عنایت الهی و وعده قرآنی و فرمان الهی و این آیه " إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا" داشت، در برابر مشکلات استقامت میکرد، هیچ یک از مشکلات برایش لاینحل نبود چرا که به خدا باور داشت.
حاج قاسم توکل میکرد و با اعتقاد راسخ و قدرتمندانه حرکت میکرد و همواره هم پاسخ اعتمادش به خداوند را میگرفت و این نمونه از خدایی بودنش بود.
رضای پروردگار محور کارهایش بود
حاج قاسم حرکت میدانیاش عقبه داشت، مدیریتش عقبه داشت.
او تکیهگاه الهی داشت و هیچکس جز رضای پروردگار برایش مساله نبود.
امروز آن خدایی که در جبهههای نبرد یاریگر سردار سلیمانی بود و آن خدایی که سرنوشت ما را به پیروزی رسانده و آن خدایی که تا در ۸ سال دفاع مقدس ما را در برابر دشمنان به پیروزی رسانده، همان خدا است و اگر امروز جامعه مدیریتی ما نمیتواند از خدا برای رفع مشکلات مردم استفاده کند، مشکل از خودشان است و خدا که همان خدای ۸ سال دفاع مقدس است و به همین دلیل ما باید به خودمان برگردیم.
سردار نوعی اقدم ادامه میدهد: خدا رحمت کند، شهید باکری را.
مگر میشود شاگرد باکری حرف بزند اما از استادش نقل قولی نداشته باشد.
شهید باکری به ما یاد داده اگر به شرط اخلاص توکل کنی به اراده خداوند متعال حرکت کنی، خدای متعال تمام موانع را از مسیرت برمیدارد و غیر ممکنها را ممکن میکند و من این را به عینه در بحران و بحبوحه و در شرایط سخت مرگ و حیات دیدهام.
حاج قاسم ثابت کرد در تقابل با دشمن و شیطان بزرگ آمریکا، آهن پارهها تعیین کننده نبودند بلکه ارادهها تعیین کننده بودند.
این مصادیق بسیار بزرگی در رفتار، ادبیات، مدیریت نبرد و فرماندهی حاج قاسم است که عقبهاش خدا است و حاج قاسم ثابت کرد در تقابل با دشمن و شیطان بزرگ آمریکا، آهن پارهها تعیین کننده نبودند بلکه ارادهها تعیین کننده بودند.
در تقابل انسان با انسان زمانی که اراده انسان الهی باشد آن زمان میتواند فرد غالب باشد و در این زمان دیگر چیزی تاثیر ندارد و اگر اراده الهی بشود، تمامی مسائل حل میشود.
اهل بیتی بودن حاج قاسم
نکته دوم از ابعاد مکتب این سردار رشید اسلام، اهل بیتی بودن حاج قاسم است.
خدای متعال برای رسیدن به خودش برای انسان مسیر نشان داده و شاخص گذاشته و باید از مسیر تعیین شده خدا استفاده کرد تا به لقای الله رسید.
"ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات".
ما برای رسیدن به خدا مسیر داریم و حاج قاسم از این مسیر به بهترین نحو استفاده میکرد.
او برای رسیدن به خدا برای خودش راه درست نکرده بود و راه اهل بیت(ع) را پیدا کرده بود و روی ریل اهل بیت افتاده بود و عجب مرد بزرگی بود که این راه را پیدا کرده و در مسیرش قرار گرفت.
حاج قاسم، الگویش اهل بیت بود و ادبیاتش، عاشورایی و فرهنگش کربلایی و اسطوره اش امام حسین(ع) و قهرمانش زینب(س) و علمش هیهات من الذله بود.
حاج قاسم، الگویش اهل بیت(ع)، ادبیاتش، عاشورایی و فرهنگش کربلایی و اسطورهاش امام حسین(ع) و قهرمانش زینب(س) و علمش "هیهات من الذله" بود.
به نظر من اگر حاج قاسم در سکوها قهرمان خدایی بودن بود، در میدان نبرد، قهرمان اهل بیتی بودن و تا زمانیکه در میدان نبرد، قهرمان نباشی در سکوی قهرمانی نخواهی ایستاد.
عشق و ارادت خاص حاج قاسم به اهل بیت(ع)
بگذارید یک خاطرهای از عشق و ارادت خالص سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به اهل بیت(ع) برایتان بگویم.
در یکی از عملیاتها در جنگ سوریه قرار بر این بود که از منطقه شرق سوریه به سمت مرز عراق و بوکمال حرکت کنیم و عملیاتهایی را انجام دهیم.
در قرارگاه نشسته بودیم و پس از هماهنگیهای لازم و بررسیهایی که از عملیات کردیم من اولین یگانی بودم که باید عملیات را شروع میکردم.
پیش از شروع عملیات از حاج قاسم پرسیدم که سردار فرمانده این عملیات چه کسی است؟
شمایید یا نیروهای سوری؟
سردار سلیمانی خندید و گفت: ابوحسین، فرمانده کل قوا در سوریه زینب است.
وقتی سردار سلیمانی این جمله را گفت با خود گفتم که این ابر مرد عجب فرماندهی انتخاب کرده است.
چرا که اگر فرمانده کل قوا زینب باشد، داعش به ۵۰ متری حرم میرسد ولی جرات نمیکند وارد حرم شود، اگر فرمانده کل قوا زینب باشد، پیشانی بندها "کلنا عباسک یا زینب" خواهند بود و در نهایت اگر فرمانده کل قوا زینب باشد یک آجر از حرم کم نمیشود.
این مرد بزرگ چنین عشق و علاقه و اعتقاد و اعتماد راسخی به اهل بیت(ع) داشت و رهرو آنها بود.
این ابر مرد هر زمان که برای زیارت حرم میرفت با تمام وجودش خودش را به در حرم میچسباند و صورت را بر زمین میگذاشت و نجوا میکرد.
عشق و ارادت او به اهل بیت(ع) در زمان زیارت حرم دیدنی بود.
اهل بیتی و خدایی بودن سردار دلها باید در جامعه تبیین شود.
باید اهل بیتی بودن و خدایی بودن حاج قاسم برای دانش آموزان، دانشجویان، دانشگاهیان، اساتید، اهل فکر و اندیشه، اهل تربیت، حوزههای علمیه، کسبه، وزرا، مسؤولان و تمام اقشار جامعه تبیین شود و آن موقع میتوان گفت رهرو حاج قاسم هستیم.
سردار دلها با تمام وجودش سرباز ولایت و مقلد و مطیع امام خامنهای بود
حاج قاسم اعتقادمحور از ولایت اطاعت میکرد.
وی با تمام وجودش سرباز ولایت و مقلد و مطیع امام خامنهای بود و با تمام وجودش نشان میداد که مطیع رهبر باید باشد.
به نظرم هرکس حاج قاسم را دوست داشته باشد و در خدایی بودن و اهل بیتی بودن و ولایی بودن همانند او نباشد از عکس او استفاده ابزاری میکند و اعتقادی به او ندارد.
دشمن شناسی حاج قاسم
پس از این موارد میرسیم به دشمن شناسی این ابر مرد، حاج قاسم در تمام ابعاد و زمینهها و در تمام جغرافیا در مقیاس جهانی، منطقهای و ملی از حیث سلیقههای سیاسی در مقیاس ملی و از حیث مسائل، موضعگیریهای قدرتی و در خط مقدم، دشمنشناس بود.
حاج قاسم، موضعگیری جهانی، منطقهای و رفتار میدانیاش بر علیه دشمن معلوم بود و در یک کلمه حاج قاسم بهراحتی تشخیص میداد که امروز خاکریز امام حسین(ع) کجاست و خاکریز یزید کدام است.
وی هم از امام زمانش اطلاع داشت و هم یزید زمانش را میشناخت.
حاج قاسم بهراحتی تشخیص میداد که امروز خاکریز امام حسین(ع) کجاست و خاکریز یزید کدام است.
از مولفههای مقاومتی سردار حاج قاسم سلیمانی، میتوان به دشمنشناسی خط مقدمش اشاره کرد؛ دشمن مقابل را میشناخت و شخصیت و ادبیات جنگ و شیوه و تاکتیکهای او را میدانست و همواره قبل از عملیات از من میپرسید که میخواهی چگونه به نبرد با دشمن بروی؟
اگر دشمنت عملیاتی دیگر انجام دهد چه طرح و برنامهای برای مقابله با او داری؟
حاج قاسم آنچنان در دشمن شناسی خط مقدم متبحر بود که پیشبینیهایش از عملیاتهای دشمن صد درصد اتفاق میافتاد و ما را وارد میدان نشده در مراحل مختلف آماده میکرد و به همین دلیل پیش از هر عملیاتی برای اتفاقات محتمل که حاج قاسم میگفت نیرویی را در نظر میگرفتیم و تاکتیکهای مختلف را در عملیاتهای خود داشتیم.
سردار حاج قاسم سلیمانی خط و ربطهای سیاسی را به خوبی میدانست و بلد بود.
او به خوبی موضعگیری سیاسی حاکمیتها، دولت و افراد و اشخاص برعلیه نظام و مقاومت و جهان اسلام را میدانست و متوجه بود که کدام موضعگیری سیاسی مقدمه کدام درگیری محتمل آینده است.
این موضوع وی را فردی شاخص کرده بود.
وحدت بخشی سردار حاج قاسم سلیمانی
حال پس از تمامی این موارد نیاز بود که حاج قاسم نیروهایش را برای رویارویی با دشمن آماده کند.
دشمنی که شناخت بسیاری خوبی از آنها داشت.
در این مرحله به انسجام و وحدتبخشی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی میرسیم و این ویژگی یکی دیگر از مولفههای مهم سردار سلیمانی بود.
سردار، وحدتبخشی در فرهنگ، مذاهب، ادبیات، وحدتبخشی در ملیتها، زبانها و گویشها را به خوبی انجام میداد، بهطوریکه نیروهای او از مذاهب مختلف شیعه، سنی، مسیحی، علوی، اسماعیلی و در مجموع از همه اقشار تشکیل مییافت و همه اینها در خط مقدم، سرباز حاج قاسم بودند.
او توانسته بود همه را دور هم جمع کند.
او از تمام توانمندیهای افراد مختلف استفاده میکرد.
اکنون ما در جامعه مدیریت و اداره مملکت این وحدت را نیازمندیم و متاسفانه همه در این مورد با مشکل مواجهیم.
سوال من این است که آن انسجام حاج قاسم دقیقا کجای جامعه ما قرار دارد؟
برای اینکه بتوانیم بر مشکلات غلبه کنیم نیازمند این ویژگی مهم حاج قاسم سلیمانی در تمام ابعاد جامعه هستیم.
تفکر راهبردی حاج قاسم در پیشبرد امور
حاج قاسم در تمام کارها فوق استراتژیک مینگریست، استراتژیک طرحریزی و تاکتیکی عمل میکرد و تمام تصمیمگیریهایش برای رسیدن به فوق استراتژیک بود.
اگر ما تفکر راهبردی و مدیریت راهبردی او را به صورت پازل و قطعههایی در بیاوریم و این پازلها را کنار هم بچینیم، میبینیم که امروز یک کاری میکند که تقویت کننده یک کاری بعد از چندین سال و یا جلوگیری از توطئهای بعد از چندین سال است و این موضوع نشان از تفکر راهبردی حاج قاسم دارد.
او قدرتمندانه فکر میکرد و قدرتمندانه طرحریزی و عمل میکرد.
در ادبیات جنگ و مدیریت، همواره برنامهریزیمان و تدبیرمان طوری میشود که بتوانیم در دراز مدت، در میان مدت و کوتاه مدت همه اتفاقات از طرف دشمن را پیشبینی کنیم و برایش برنامه داشته باشیم.
این در تفکر حاج قاسم بود.
نفی بروکراسی در مدیریت از دیگر ویژگیهای مهم و از مولفههای مدیریتی حاج قاسم بود.
جهادی و انقلابی عمل کردن، بینظم و بیحساب عمل کردن نیست، بلکه سریع عمل کردن است.
اما حاج قاسم، منظم و جدی و قاطع بود و به هیچ بروکراسی اداری اعتقادی نداشت.
انقلابی و حماسی و در زمان و مکان خودش عمل میکرد.
امروزه یکی از مشکلاتمان در سیستم مدیریتی این است که برخیها کار بدون محاسبه را به نام حرکت بسیجی و جهادی میزنند، اما بسیجی عمل کردن به سرعت، به قدرت، قاطعیت، واقعیت و به منطق عملکردن است.
حاج قاسم، منظم، جدی و قاطع بود.
به هیچ بروکراسی اداری اعتقادی نداشت و انقلابی و حماسی، در زمان و مکان خودش عمل میکرد.
برای اینکه بتوانیم در مکتب حاج قاسم قرار گیریم باید بروکراسی اداری که مفقود کننده، سد کننده و محدود کننده است را بهطور کامل کنار بگذاریم.
خدمتگزاری به مردم؛ حاج قاسم خود را نوکر مردم میدانست
یکی دیگر از مولفههای مدیریتی حاج قاسم خدمترسانی به مردم بود.
او عاشق مردم بود در هر کارش میخواست برای مردم اتفاقات خوبی بیافتد و به معنای واقعی، خود را نوکر مردم میدانست، همه مردم را دوست داشت و مردم را میزان میدانست.
نکته بعد توجه به خانواده شهداست؛ حاج قاسم، خود را مدیون و مرهون خانوده شهدا و ایثارهای خانواده شهدا میدانست.
یکی از مصادیق عمل انقلابی احیای ارزشها، احیای ایثارگریها، شهامتها و شجاعتها در لابهلای ورق به ورق سیستم اداری ما است و باید این اتفاق بیفتد.
شجاعت حاج قاسم
پس از مولفههای مدیریتی حاج قاسم به بخش دیگری یعنی مدیریت نظامی و مدیریت تربیتی این سردار شهید میرسیم.
یکی از موارد مهم، نترس و شجاع بودن حاج قاسم بود.
بحث این است که انسان به چه مقامی باید برسد تا نترسد.
من خودم ترس را به دو قسمت تقسیم کرده ام؛ ترس بدخیم و ترس خوش خیم.
ترس بدخیم برای افراد ضعیف و زبون و بی خود و بدبخت است و این افراد میترسند و فرار و عقبنشینی میکنند و اراده خود را از دست میدهند، متزلزل و تسلیم میشوند و اما در مقابل آن آدمهایی که میترسند ولی تدبیر میکنند و تغییر تاکتیک میدهند و مقاومت را عوض میکنند، کار روانی میکنند و بر ترس غلبه میکنند و با این فرمولها میتوان نترسید.
به سمت هواپیماهای آمریکایی شلیک کن
در یکی از عملیاتها هواپیماهای آمریکایی بالای سر ما پرواز میکردند و هر چه داشتیم زده بودند، حاج قاسم در این حین با من تماس گرفت و گفت که هواپیماهای آمریکایی بالای سر تو هستند و با هر چه در دستت داری به سمتشان شلیک کن هر چند که میدانی به آنها نمیرسد اما بگذار آنها ببیند که تو میخواهی با آنها بجنگی و فکر نکنند که قایم میشوی.
این از نترس بودن حاج قاسم نشات گرفته بود.
این چه عالمی است؟
نترسی و شجاعت سردار حاج قاسم سلیمانی باید واکاوی شود و باید الگوهای تاریخیاش پیدا شود و عقبهاش در نترسی کشف و به مردم معرفی شود.
نترسی و شجاعت حاج قاسم باید واکاوی و برای مردم معرفی شود.
خاطرهای دیگر برایتان از زمان جنگ در سوریه میگویم: در یکی از عملیاتها مجددا هواپیماهای آمریکایی بالای سر ما آمدند و تمام تجهیزاتمان را بمباران کردند.
دیگر چیزی برایمان نمانده بود، نیروها مانده بودند که چه کنیم.
وقتی چنین فضایی را دیدم اولین کاری که انجام دادم، شوخی و خنده زیر آتش هواپیماها بود.
این کار برای روحیه دادن به نیروها بود.
اگر در آن لحظه این کار را انجام نمیدادم روحیه نیروها از بین میرفت.
روح باکری ناظر عملیات بود
میتوان گفت آن شوخی و خنده در واقع مانند رقصی به سمت گودال قتلگاه بود و من در آن لحظه با شوخی و خنده و کف زدن به لحاظ روانی ترس را از بچهها گرفتم.
پس از آن ۷ کیلومتر با پای پیاده رفتیم و به هدف رسیدیم و در آن لحظه بود که کمر اسرائیل شکست.
فردای آن روز حاج قاسم آمد و گفت: ابوحسین خدا رحمت کند شهید باکری را، خبر داری روح باکری اینجا ناظر عملیات بوده و مجدد گفت: ابوحسین فرمانده جنگ با آمریکا شدی تبریک میگویم.
علاوه بر آن یکی از مولفههای توان فیزیکی هر یگان نظامی قبول خطر فرماندهی است و این در تمام جنگها وجود دارد.
حاج قاسم در قبول خطر، تمام فرمولها را به هم زد و هر فرماندهی قبول خطر کند گام کوتاه برمیدارد و احتیاط میکند و حاج قاسم قبول خطر میکرد و گام بلند برمیداشت.
گام بلند حاج قاسم تمام محاسبات و پیشبینیهای حین عملیات ما را در ذهن دشمن به هم ریخته بود و ما غافلگیری در غافلگیری انجام میدادیم و به لحاظ شرایط نیروهای عمل کننده، غافلگیری اطلاعاتی وجود نداشت و غافلگیری در عملیاتی، غافلگیری در گام بلند، در دورزدن و ایجاد جبهه جدید در جبهه که جزو قبول خطر خاص حاج قاسم بود.
نکته بعدی، جهان شمولی حاج قاسم بود، وی فقط اهل کرمان و ایران و اسلام نیست.
او اهل همه دنیا است و نفس و اثر و مدیریت او در کل دنیا برای منافع دشمنانش خطر است.
انسانهای آزادیخواه، استکبارستیز و ظلمستیز و مدافعان حق و حقانیت در هر مقام و فرهنگ و مذهب و ادبیات و زبانی، حاج قاسم را ستایش و اطاعت میکردند.
نکته آخر تربیت او بود، در پیروی از حاج قاسم، صحبت و نصیحت و وصیتم به پدران، اساتید، معلمین، به مسؤولان جامعه و افرادی که نقش تربیتی و اصلاح و آموزش دارند توصیه میکنم در مقام تربیت در مقدمات از در دین، علم و انضباط وارد نشوید، بلکه از در اخلاق و ادب وارد شوید.
حاج قاسم فرماندهی اخلاقمدار و ادب محور بود؛ قبل از سوریه فکر میکردم فرمانده تمام عیار هستم، بعد از سوریه دیدم نه فرق دارد.
در سطح بین المللی تنها فرماندهی با اخلاق محوری کارساز است.
گفتگویمان با سردار رحیم نوعی اقدم به اتمام رسید.
عجب مصاحبهای بود و چه نکات شیرین و ناب در این گفتوگو بیان شد.
ابعاد جدیدی از زندگی سردار سلیمانی برایمان روشن شد و چه خوب بود که این موضوعات را از زبان یار و یاور و همرزم سردار سلیمانی شنیدیم.
انتهای پیام/3463/ی