حضور بسیجیان در دفاع مقدس تکلیفمدارانه بود/تاکید شهید بخشینیا بر استمرار راه شهدا
برادر شهید ناصر بخشینیا گفت: جوانان بسیجی دوران دفاع مقدس برای حضور در جبهه عالمانه و محققانه از امام خمینی(ره) اطاعت میکردند و اینگونه نبود که با احساسات شعار زده و جو زده شوند و یا با پرچم، بدرقه و شعار تصمیم به مبارزه بگیرند.

برادر شهید ناصر بخشینیا گفت: جوانان بسیجی دوران دفاع مقدس برای حضور در جبهه عالمانه و محققانه از امام خمینی(ره) اطاعت میکردند و اینگونه نبود که با احساسات شعار زده و جو زده شوند و یا با پرچم، بدرقه و شعار تصمیم به مبارزه بگیرند.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، «این هشت سال، مظهری از برترین صفاتی است که یک جامعه میتواند به آنها ببالد و از جوانان خودش انتظار داشته باشد.
یعنی دفاع مقدس مظهر حماسه است، مظهر معنویت و دینداری است، مظهر آرمانخواهی است، مظهر ایثار و از خودگذشتگی است، مظهر ایستادگی و پایداری و مقاومت است، مظهر تدبیر و حکمت است».
بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب که شهریور سال 88 در زمینه اهمیت دفاع مقدس ایراد فرمودند.
بر این اساس دفاع مقدس را میتوانیم آزمونی بزرگ بدانیم که صدها تجربه، کشف و شهود در فضای روزمره رقم زد.
احیای خودباوری مردمی و گسستگی از بند اسارتها از جمله دستاوردهای دفاع مقدس است تا در مسیر عزت و عظمت دین، جامعه خود را شکوفا کنند.
به منظور آشنایی بیشتر با دستاوردهای دفاع مقدس با محسن بخشی نیا، برادر شهید بخشی نیا که سابقه حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل را دارد به گفتوگو پرداختیم.
فارس: ابتدا خودتان را معرفی کنید؟
چند سال دارید و متولد چه سالی هستید زمانی که برای نخستین بار راهی جبهه شدید چند سال داشتید؟
محسن بخشی نیا متولد ۹ فروردین ۱۳۴۵ و ۵۵ ساله.
۱۶ سال داشتم که برای نخستین بار سال ۶۱ به عنوان امدادگر در عملیات محرم شرکت کردم.
فارس: در کدام عملیات شرکت کردهاید؟
اگر تجربه اول رزمندگان در گردان های رزمی بود به گردانهای رزم می رفتند و اگر واحدهای پیشتیبانی بودند باید تلاش می کردند توانایی خود را اثبات کنند تا در گردانهای رزمی فعالیت داشته باشند.
اولین بار امداد گر و بسیجی و دومین بار ابتدای فروردین ۶۱ پاسدار شدم؛ دوره تخصصی مخابرات و بی سیم چی را گذراندم و بلافاصله در لشکر ۱۷ واحد مخابرات به کار گیری شدم.
در دوران دفاع مقدس تجربه شرکت در عملیات محرم سال ۶۱، بدر زمستان سال ۶۳ و والفجر ۸ زمستان سال ۶۴ را داشتم.
در رشته حقوق تحصیل کردم و از ۲۵ سال پیش به عنوان راوی دفاع مقدس خدمت جوانان و بسیجیان و آحاد مردم بودهام و با بازنشستگی به عنوان فعال فضای مجازی و در ستاد کنگره شهدا در زمینه ترویج، تولید، انتشار موضوعات مربوط به شهدا و ایثارگری و از خودگذشتگی فعالیت دارم.
فارس: چه انگیزه ای شما را راهی جبهه های نبرد کرد؟
حضرت امام سال ۴۱ و ۴۲ فرمودند که سربازان من به دنیا نیامدند و در درون گهوارهها هستند.
نوجوانان دهه ۶۰ در فضای تکلیف گرایی از امام به وظیفه خود عمل می کردند و اینگونه نبود که کورکورانه و با احساسات شعار زده و جو زده شوند و با پرچم، بدرقه و شعار راهی جبهه شوند.
جوانان آن دوران عالمانه و محققانه از امام خمینی(ره) اطاعت میکردند.
انگیزههای آنها در وصیت نامه هاشان منعکس و به عنوان پیام به نسلهای بعدی منتقل شده است.
این انگیزه ای بود که سبب شد رزمندگان تیر، ترکش، بمباران، مجروحیت و اسارت و شهادت را به جان بخرند.
رزمندگان به طور عمده انگیزه دفاع داشتند.
افراد با توجه به نوع درآمد و توانمندی در فضای کمک به جبهه وارد میشدند و جوانان را اعزام میکردند و اموال را میدادند.
مهمترین انگیزه همه مردم اطاعت از امام جامعه بود و پیش از آن یک سری آمادگی روحی، معنوی، اعتقادی و انگیزشی برای خود داشتند.
در مسجد محل ارتباط با علما و افراد صالح و رزمندگان داشتند.
باید در نظر داشت تربیت پدر و مادر و لقمههای حلال اثر وضعی می گذارد و نوجوان و جوان در عرصه اجتماع حضور پیدا می کند و نمود خودش را به نمایش میگذارد.
اکثر جوانان دهه ۶۰ تاثیرگذار بودند.
رزمندگان جبهههای نبرد حق علیه باطل، نخستین نه را به شیطان گفتند.
شیطان همیشه بوده ولی جوانان دهه ۶۰ پیش از آنکه به جبهه بروند مقدماتی برای شهادت خود فراهم میکردند که از جمله آنها دفاع از انقلاب، دین، اطاعت از امام و خنثی کردن توطئههای دشمنان خارجی بود که برای کشور طرحریزی کرده بودند و با هدایت امام در جبهه حاضر میشدند.
فارس: تا چه حد به پیروزی ایمان داشتید؟
خط سیر شهدای شاخص مانند جواد دل آذر، برقعی، صادقی، زین الدین، بنیادی و حیدریان پیش از انقلاب شروع شد.
رزمندگان به عنوان مبارز انقلابی پیش از جبهه خودسازی کرده بودند که تنها مبارز و بسیجی نبودند بلکه اکثریت آنها معلمان و الگوهایی در محله و خانواده بودند و وصیت نامه هایشان گواه این امر است.
امام خمینی(ره) فرمودند شما به وظیفه خود عمل کنید و منتظر نتیجه نباشید.
هر کسی وظیفه خود را به موقع و سریع انجام دهد که پیروزی دست خداست.
در عرصههای مختلف اثبات شده که هر زمان مسئولان و مردم دین خدا را یاری کردند و نیت خدایی داشتند نتیجه گرفتند و دشمن و شیطان عقب نشینی و اخلاق رشد کرد.
خدا به وعده هایش عمل می کند و میگوید اگر به فکر من بودید شما را یاری می کنم و اگر به دیگران متکی شدید و امید به وعدههای تو خالی دشمن داشتید شکستها و تلخیها را تجربه کردیم و شیرینیها حاصل از توکل و توسل به خدا است.
اسلام حکم دفاع دارد و ما در دفاع از انقلاب، میهن، کشور، حرم، ناموس، کیان خانواده، فرهنگ و سیاست خارجی، دیپلماسی ایرانی و بومی مدافع هستیم و برابر تهاجم منفی دشمن دفاع میکنیم و اگر دشمن وارد حریم در هر حوزه ای شد وظیفه آحاد ملت است که دشمن را اخراج کند.
ظرف ۶ ماه پس از اینکه بنی صدر از کشور اخراج شد پیروزیها شروع شد و توکلها معنا پیدا کرد و ظرف ۶ ماه دشمن از خاک ایران اخراج شد.
در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگ نیز دفاع از اعتقادات، فرهنگ، عفاف و حجاب صورت گرفت.
فارس: یکی از خاطرات ایام دفاع مقدس خود را بیان کنید؟
اگر با چشم عاقلانهتر در آن فضا نگاه میکردیم لحظه به لحظه خاطره برای نسلهای بعد داشت.
عملیات به عملیات و شخصیت به شخصیت و مقر به مقر هر سال و هر روز خاطره است.
من بیسیم چی مخابرات لشکر شدم و خاطراتی از شهدای مخابراتی، خلاقیتها، ابتکارات و عبور از موانع و مشکلات و فضای عمومی آن دوران داشتم.
عملیات بدر زمستان ۶۳ ، ۱۸ سال داشتم و پیش از عملیات مسئول مخابرات من را صدا زد و گفت آماده شو جایی بروی متوجه می شدیم که باید با بچههای اطلاعات به منطقه جدید برای کاری برویم.
جزیره مجنون که سال ۶۲ در عملیات خیبر به تصرف رزمندگان درآمده بود.
سنگرهایی بود که به من گفتند که سیم کشی سنگرها را انجام بده و ۱۰ تا ۱۵ روز کار ما این بود و بعد از ظهر بود که سنگر فرماندهی را خواستند و عملیات بدر نخستین عملیاتی بود که غلامرضا جعفری به فرماندهی عمل می کرد.
سلام کردم و در کاغذ نوشتند و حاج محمود پاک نژاد به عنوان مسئول اطلاعات اور کوت و موتور تریل ۲۵۰ به من داد و گفت میروی طلائیه و مقری که خط پدافندی داشتند و بیسیم برد بلند ما فعال بود و به ال اسحاق پیام بده زمانی که مفهوم شد رمز و ارسال می کنید.
زمانی که مطمئن شدی که ارسال شد برمی گردی.
سیم چین و نوار چسب برای چک کردن تلفن که در جیب داشتم برای عبور از دژبانی کمک کرد.
در دژبانی به دلیل اینکه سیم را چک میکنم برداشتم و راه افتادم.
دژبان گفت آقای مخابراتی موتور را بردار تا با خودرو تصادف نکنی.
موتور را برداشتم تا خودم را به طلاییه برسانم موتور را روشن کردم به سمت طلاییه رفتم و نیزار دو طرف تموم شد و دو طرف آبگرفتگی وسیع و من در دل دشمن میرفتم هر چه رفتم به خط طلائیه نرسیدم و فکر کردم اشتباه کردم.
دوباره مسئول اطلاعات را پیدا کردم و از دژبانی جزیره رد شدیم و با سرعت با موتور رفتیم و این دژ متروکه بود.
بخش هایی به دلیل سرعت روی موتور نبودم و در این زمین خوردنها پاهایم به اگزوز گرفت و سوخت و بوی سوختنی را استشمام کردم ولی در حین مأموریت بودم؛ باید ادامه می دادم.
به طلائیه مقر بچهها رسیدم تعجب کردند اینجا چه کار می کنی و به مسئول مخابرات اشاره کردم که کسی اطراف بیسیم نباشد.
یادداشت حاج غلامرضا جعفری فرمانده لشکر وقت را باز کردم نوشته بودند برادر ال اسحاق گردانهای سیدالشهدا و حضرت رسول(ص) امشب ساعت یک و نیم جزیره باشند.
پیام را رمز کردم و صدا زدند ال اسحاق امد و پیام را خواندم و کشف و تأیید شد و خودم را به جزیره رساندم و گفتم که پیام را رساندم و نماز را خواندم.
کنسرو ماهی و نان خشک خوردم.
خط پدافندی ساکت بود و در این فکر بودم که این دو گردان کجا در این جاده دو طرف باتلاق و نیزار قرار میگیرد تا ساعت یک و نیم و دو خوابم نبرد و این دو گردان رسیدند و تریلی و کامیون های دیوار چوبی و بچه های ۱۶ و ۱۷ و ۱۸ ساله را با تجهیزات ایستاده و نشسته جا داده بودند و دستشان را می گرفتند و میآوردند.
دو فرمانده این دو گردان، شهید میرقیصری و شهید کلهری گردان ها را به خط کردند به انتهای دژ رفتند، سوله و سنگر بزرگی نبود فقط روی زمین چند سنگر بیشتر بود.
بچه های اطلاعات نیزار را کنار زدند و اشاره کردند که پل نفررو به طول دو کیلومتر احداث کردند و این دو گردان را روی پل شناور فرستادند این پل از نظر حفاظت و اطلاعات مراقبت شده بود تا در مواقع لازم گردان پیش از عملیات در نیزار مخفی شوند.
فارس: از نظر شما دستاوردهای دفاع مقدس چه بود؟
امام خمینی(ره) ۲۷ تیر ۱۳۶۸ فرمودند برای یک لحظه از عملکردمان در جنگ پشیمان نیستیم و این جنگ بود که توانست جوانمان را به این جایگاه والا برساند و بینی ابرقدرتهای غرب و شرق را به خاک مالید و حقانیت انقلاب را با خون شهدا به منصه ظهور رساند.
۳۵ سال از اتمام جنگ و ۴۲ سال از انقلاب می گذرد و همچنان ریزه خوار هشت سال دفاع مقدس هستیم.
اگر موشک نقطه زنی داریم مبنا در دفاع مقدس دارد.
اگر تجهیزات پیشرفته نظامی داریم و صاحب سبک نظامی گری و جنگ در شب هستیم از دستاوردهای هشت سال دقاع مقدس است و اگر توانستیم در دفاع از حریم و حرم در سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان این دستاوردهای میدانی را داشته باشیم؛ منشأ هشت سال دفاع مقدس است.
اگر جوانان خوب امروز با سواد، آگاه، اهل تحلیل و مؤمن هستند؛ حاصل سبک زندگی است که در هشت سال دفاع مقدس تجربه کردند و این فرهنگ را انتقال دادند.
دستاوردهای منطقهای و بین المللی و اینکه امروز آمریکا در حال اخراج از منطقه است؛ دستاورد هشت سال دفاع مقدس است.
حتی پیش از جنگ تحمیلی در تحریم آمریکا بودیم و با آمریکا جنگیدیم و آمریکا در حادثه طبس شکست خورد.
در تمام پیروزیهای بعدی در حوزه فرهنگی، اجتماعی، نظامی، دیپلماسی و سیاسی دستاوردها حاصل تجارب گرانسنگی است که شهدا و فرماندهان شهید به میراث گذاشتند.
فارس: به نظر شما تأثیرگذار ترین فعالیت چه میتواند باشد تا نسلهای آینده بتواند عظمت این فداکاریها را دریابد؟
جوان امروز نسل دهه ۷۰ به این طرف اگر عظمت انقلاب، دفاع مقدس، مفهوم شهید و شهادت و این محتوای ناب و زلال را درک نکند و در روابطش پیاده نکند نمیتواند از انقلاب یا دفاع مقدس درکی داشته باشد زیرا انقلاب یا دفاع مقدس موجود زنده و رو به رشد است و روح و کنش دارد.
حاج قاسم فرمودند اگر کسی شهید بود بعد شهید میشود.
جوانان ۸ سال دفاع مقدس قبل از اینکه در میدان خطر حاضر شوند شهید شده بودند و از خیلی چیزها گذشته بودند و با گذشتن از وابستگیهای مادی، حقانیت خدا، توحید، نبوت، امامت و تبری و تولی شهادت داده بودند.
پیش از اینکه بخواهیم عظمت انقلاب و دفاع مقدس را درک کنیم باید عظمت شهید را درک کنیم و پیش از درک عظمت شهید، باید خود را بشناسیم.
شهدا خود را شناختند و در برابر عظمت هستی بخش خدای متعال که لذت بی نهایت است از شهادت به لذت بینهایت رسیدند.
فارس: دفاع مقدس آن دوران با دفاع مقدس امروز چه تفاوتی دارد؟
کنش ما در برابر شیطان دفاع است.
با تقویت ایمان، توکل، توسل و دوری از محرمات و انجام واجبات و سپس در عرصه های دفاع اجتماعی وارد میشویم و مشارکت می کنیم و جوانانی بودند که در ۸ سال دفاع مقدس که در این فضا نیامدند.
شهید ۱۹ ساله ما در گلزار زنده و پویا است و همه به سراغ آنها میروند.
دفاع از دین، مکتب، اعتقادات، ارزشها، اخلاق مدارانه و وطن و خاک مقدس است.
اکنون درگیر چند نوع دفاع و جنگ تحمیلی هستیم.
جنگ اقتصادی، فرهنگی، نرم و فضای مجازی و واقعی از جمله نبردهای کنونی است.
دفاع همچنان باقی است و دشمن دست از دشمنی برنمیدارد.
هر کسی خودش را ساخته باشد میتواند در عرصههای این نوع دفاع مقدس حضور داشته باشد و به وظیفه خود در حوزه تکلیفگرایی عمل کند.
فارس: جوانان کنونی از نظر باور به دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
حضرت آقا فرمودند جوانمان اگر خطری برای کشور عارض شود به شرط خود باوری، خدا باوری، دین باوری و اقدام و عمل به هنگام بهتر از جوانان دهه ۶۰ است.
کسانی که در عرصه دفاع از حرم وارد شدند و محتوای مقدس می نویسند و فیلم تولید میکنند و تئاتر میسازند سربازان جوان انقلاب اسلامی هستند و مهارتشان بهتر از جوانان دهه ۶۰ است.
فارس: از برادر شهیدتان بگویید چه اندازه اختلاف سن دارید و چه زمانی راهی جبهه شد؟
یک سال کوچکتر از من بودند و زمستان سال ۶۵ برای نخستین بار راهی جبهه شد.
در مرحله بعدی در کربلای ۵ حضور پیدا کرد و در همان عملیات نهر جاسم شلمچه عراق به شهادت رسید.
من مرکز پیام سپاه قم بودم که مرکز رد و بدل اطلاعات آن دوره بود و معبر اطلاعات جنگ و خلیج فارسی است و شبکهها، ارتباطات و تلکس و فاکس و بیسیمها فعال بودند و اخبار منطقه و بین الملل را میدادند هر روز صبح حین عملیات قرارگاه کربلا تماس می گرفت و می گفتند محسن بخشی استارت.
لیست مفقودین ۲۴ ساعت گذشته، لیست مجروجین ۲۴ ساعت گذشته و شهدای ۲۴ ساعت گذشته ارسال میشد.
اولین اسم در بخش شهدا ناصر بخشی نیا بود.
ساعت ۸ صبح بود تنها در مرکز پیام بودم و منازل سه راه بازار در اثر بمباران شیشه هایشان شکسته و ریخته بود و خانواده منزل نبودند و مغازه پدر در سه راه بازار خراب شده بود.
ما هم درگیر مأموریت کار و جنگ و هدایت توپهای ضد هوایی بودیم.
هر پنج روز یک بار خانه میرفتم مادرم گفت از ناصر چه خبر؟
در پاسخ گفتم مجروح شده و مشهد رفته است و بغض را فروخوردم و از خانه بیرون آمدیم.
همان روز رفتم به مادرم خبر شهادت برادرم را بگویم.
مادرم خبر داشت گفتم چه کسی خبرتان کرد.
در پاسخ گفت دیشب آقای خامنه ای خبر آوردند که پسر شما شهید شده و تبریک میگوییم.
صبح روز بعد شهدا را آماده کرده بودند ولی ناصر نبود.
خودم بهشت معصومه رفتم و شهید را در تابوت گذاشتیم تا حرم حضرت معصومه(س) رفتیم و نماز را خواندند و قم خلوت بود اگر اغراق نکنم زیر هر شهید ۷ تا ۸ نفر بودند و از این شهید به آن شهید کمکی میرفتیم.
شهدا به گلزار تشییع شدند و مادرم گفت ناصررا بیاورید ببینم و رویش را باز کردیم و صورت ناصر را دید گفت: مادر مبارکت باشد.
فارس: وصیت نامه ایشان را خواندید؟
وصیتنامه کوتاهی نوشت و از خواهران را به رعایت حجاب و تربیت فرزندان توصیه کرد و از مردان نیز خواست که ادامهدهنده راه شهدا و پیامرسان خون شهدا باشند.
تمام تلاش ما این است که از گنجینه شهدا محتوایی جذاب و نورانی استخراج کنیم و مخاطب امروز را قانع کنیم که چه چیزهایی را باید رها کند و به چه مواردی متکی باشد تا بتواند راه را پیدا کند و منحرف نشود.
=========================
مصاحبه از ایمن سادات موسوی نژاد
========================
انتهای پیام/۷۸۰۰۳/ی