پیوند «هایکو» و فرهنگ ایثارو شهادت/ هنر مقبول، متعهد است
شیراز- نویسنده دفاع مقدس عقیده دارد که با قالب های امروزی ادبیات نظیر «هایکو» توانسته هم راستا با فرهنگ ایثار و شهادت برای نسل جوان قدم برداشت.

خبرگزاری مهر – گروه استانها: کرامت یزدانی متولد سال ۱۳۵۰ است که در سن ۱۳ سالگی به جبهه میرود و در اواخر سال ۱۳۶۳ توسط نیروهای بعث عراق به اسارت گرفته میشود.
او که فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته فرهنگ و زبانهای باستانی است تا کنون ۲۴ کتاب را نگاشته است.
گفتگوی خبرنگار مهر با نویسنده را در ادامه میخوانید.
*توصیفتان از وضعیت ادبیات دفاع مقدس چیست؟
نخست عرض کنم که ادبیات دفاع مقدس مثل خود بچههای جنگ مظلوم واقع شده است.
رزمندگان در دوران دفاع مقدس مظلوم بودند و بعد از اتمام جنگ نیز مظلوم تر شدند.
آنها در بوته نقد دو گروه قرار گرفتند که هر کدام به نوعی در حق آنها ستم روا داشتند.
توی پرانتز عرض کنم که ادبیات جنگ با اولین گلوله شروع میشود و بعد از پایان جنگ تازه رشد میکند، به نوعی به عقلانیت میرسد، و اگر این ادبیات راه واقعی خود را ادامه ندهد در حق خود جنگ و دفاع مقدس ستم روا میدارد.
از سوی دیگر، به قول بزرگان، ادبیات، در تاریخ هر ملتی بیانگر حقایق، رخدادها، رویدادها، خوشیها، ناخوشیها و حماسههای انکارناپذیر هستند.
ادبیات دفاع مقدس هم که بر آمده از تاریخ معاصر ایران است، جدا از این قاعده نیست.
اما ادبیات دفاع مقدس ما با توجه به هویت آرمانی خود با ادبیات جنگ در جهان تفاوت دارد و بیانگر نوعی ارزش انسانی و آرمانی است.
*اساسا چه رابطهای بین هنر ادبیات و فرهنگ ایثار وجود دارد؟
به طور کلی عرض کنم که فرهنگ ایثار و شهادت دربردارنده آثار و برکات زیادی است که به طرق مختلف جامعه ما را در برمی گیرد.
زیرا ایثار و شهادت، یکی از غنیترین گنجینههای فرهنگ اسلامی، به ویژه فرهنگ تشییع علوی است که جلوههای اعجاب انگیز آن در طول سالهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به طور واضح آشکار شده و عجیبترین و بزرگترین صحنههایی از ایثار و فداکاری آدمهای منحصربفردی در آن تبلور یافت.
از سوی دیگر، با ظهور انقلاب اسلامی، هنرمندانی، همواره سعی کردهاند نسبت به انقلاب تعهد داشته باشند و همیشه در پی یافتن هویّت از دست رفته خود بودهاند.
هنرمندان انقلاب اسلامی در ادامه تلاشهای بی دریغ خود در دهههای دوم و سوم انقلاب نیز درصدد بودند تا در برابر بحرانها و مشکلات روز جامعه، آثار هنری- تبلیغی خود را به اشکال مختلف و به صورت منحصر به فرد نشان دهند.
آنها در این زمینه بسیار دغدغه مند بودهاند.
لذا از انجایی که فرهنگ ایثار و شهادت، گنج گران بهایی در این سرزمین است که آن را نمیتوان با نگرشهای سطحی و روشهای صوری کارآمد نمود و آن را به نسلهای بعدی و به آنسوی مرزها منتقل و اشاعه کرد در نتیجه باید گفت که باوری عمیق و اندیشهای متعالی نسبت به فرهنگ ایثار و شهادت در بین مردم این کهن دیار وجود دارد و باید چنین تفکر و ایدهای را با ساز و کارهای مناسب به صورت عمیق در بین مردم نهادینه کرد لذا هنر و ادبیات و فرهنگ ایثار رابطه تنگاتنگی دارند و استفاده از ابزار هنر و ادبیات برای انتقال فرهنگ ایثار و شهادت بسیار ضروری و مهم به نظر میرسد.
تمام ابزارهای فرهنگی و هنری که مؤثر باشند و بتوانند روی نسل حاضر و آینده اثر بگذارند باید سازماندهی شده و در این راه از آنها استفاده شود مانند کتاب، تئاتر، موسیقی و فیلم و...
البته اعتقاد دارم که تمرکز و محوریت اصلی این مسیر باید یک متولی محکم داشته باشد چون این موازی کاریها در بحث فرهنگ، ادبیات دفاع مقدس و مخصوصاً فرهنگ ایثار و شهادت به این موضوع مهم ضربه زده است که البته در اینجا جای بحث نیست خودش یک فرصت و مجالی دیگر را میطلبد.
-بحث هنر متعهد و هنر انقلاب از موضوعاتی بوده است که در ۴ دههای که از عمر انقلاب میگذرد نظرات متناقضی را به خود نسبت داده است.
تعریف شما از هنر متعهد چیست؟
همانگونه که مستحضرید مرحوم امام راحل، در خصوص نوع هنر که مورد قبول اسلام است میفرماید: هنری مورد قبول است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی و کوبنده اسلام آمریکایی باشد.
لذا یک هنر مطلوب و مقبول، هنری هست که متعهد باشد.
یعنی دارای پپام و اثر تربیتی مثبت و رشد دهنده باشد.
زیرا هنر متعهد، وسیلهای برای رشد انسان است.
از سوی دیگر، اگر هنرمندی بتواند از هنر با نیت الهی، در راستای فطرت انسانی و برای رشد و آگاهی و بیداری انسانها و نیز مبارزه با ظلم و ستم بهره بجوید، یک هنرمند متعهد و انقلابی است.
از منظر امام راحل (ره)، هنر عبارت بود: «از دمیدن روح تعهد در انسانها و وظیفه آن، متوجه کردن انسان به مسئولیت خویش است.»
بنابراین در پاسخ سوال شما عرض کنم که یکی از مسائل جدّی و مهم در عرصه فرهنگ، موضوع تعهّد در هنر و ادبیات است.
این را باید اضافه کنم که زیبایی خواهی، فطری است و بشر، ذاتاً زیبایی و هارمونی را دوست دارد.
یکی از چیزهایی که حسّ زیبایی ما، با آن رابطه مستقیم دارد، هنر است.
از سوی دیگر، هنر، چون در جریان زندگی تولید میشود و جریان دارد و اصلاً در خلأ شکل نمیگیرد و تولید نمیشود پس طبیعی است که از انحراف و کج روی مصون نماند.
حالا از سوی دیگر، هنر متعالی، با معیارها و اصول درست و مقبول از انحرافات و کج روی های هنر، فاصله میگیرد و از ابتذال به نوعی دفع دور میشود.
این هنر، وسیلهای است برای قربه الی الله و نیل به وصال نیک اوست.
در نتیجه، به عقیده من، بله چینین است ادبیات و هنر، به خودی خود نمیتواند غیر متعهد باشد، ولی نوع تعهد آن، قاعدتاً متفاوت است که در این صورت هنر متعهد ظهور و بروز میکند.
خوب که به این مسئله میاندیشیم از خود سوال خواهیم کرد که واقعاً هنر متعهد، هنر انقلابی و هنرمند انقلابی چیست و چه کسی است؟
و اینکه چه معیارهایی برای این هنر متعهد قائل هستیم و آیا هنر نامیرا از بطن همین هنر متعهد به وجود می اید؟
آیا هنر متعهد با تفکر هنر برای هنر مخالف است و اگر هست چرا؟
این موارد جای بحث و جدل فراوانی دارد که د راین جا مجالی نیست.
اما به طور خلاصه میشود گفت که هنر متعهد، هنری است که صفات گجستیک انسان را قبول ندارد و آن را پست تر مینماید و فضائل و صفات رحمانی و جانشینی آدم بر روی کره خاکی را میپسندد و آن را متعالی و عظیم میپندارد.
هنر متعهد، هنری است که آدمی را رها کند و او را از غل و زنجیرهای مختلف رهایی ببخشاید.
بنابراین همه این تعاریف و ویژگیها میتواند یک هنر و هنرمند را متعهد کند.
هنری نامیرا و هنرمندی جاوید.
*نسلهای جوان و آنها که تجربهای از سالهای دفاع مقدس ندارند درک درستی از آن سالها ندارند و گرایش به هنرکالایی دارند که رسانههای جمعی آنها را بازتولید میکنند.آیا این از ضعف کار هنرمندان انقلابی نیست که نتوانستهاند هژمونی فرهنگی انقلاب را به روز رسانی کنند؟
اعتقاد دارم که با ابزارهای پیشرفته و مهم و سواد بالایی در زمینه ادبیات و هنر که از استانداردهای جهانی است باید پاسخگوی نیازهای نسل امروزی باشیم که جنگ را ندیدهاند و درکی از آن ندارند و در محیطی بزرگ شدند که افراط و تفریط در بحث هنر و ادبیات دفاع مقدس بزرگ شدهاند و متأسفانه بیشترشان دلزده شدهاند که باور دارم این دلزدگی و اینکه گرایش دارند به رسانهها و تبلیغات دشمن، ما ها مقصریم یعنی هنرمندان، نویسندگان، شاعران، راویان، کارگردانان و....
گاهی در جلسات مختلفی که در خصوص دفاع مقدس برگزار میشود عرض میکنم که تازه ما باید خون دل بخوریم و شبانه روز کار کنیم که به این نسل بگوییم که ما بر حق بودیم.
چرا هنوز همین نسل ادبیات جنگ جهانی دوم را میخواند و با هنر آن ارتباط برقرار میکند ولی با ادبیات و هنر دفاع مقدس بیگانه است.
این شعار نیست نمایشگاه کتاب دفاع مقدس را ببینید که گاهی برگزار میشود واقعاً چقدر بازدید کننده دارد.
چند تا نویسنده خوب و دلسوز دفاع مقدس داریم که بتواند ارتباطی تنگاتنگی با نسل امروز داشته باشد.
خاطرات روزهای پرتلاطم جنگ هرگز از ذهن مردم و علی الخصوص کودکان دهه شصتی پاک نمیشود، اما کودکان و نوجوانان امروز چقدر با این فرهنگ آشنا هستند؟
چقدر توانستهاند معنای سختی، جنگ، رشادت، مقاومت، از خود گذشتگی، ایستادگی، ایثار، شهادت، دفاع از وطن، دفاع از ایمان و … را درک کنند؟
نویسندگان ما چقدر در آثارشان به بیان وقایع هشتسال جنگ تحمیلی پرداختهاند؟
چقدر در نشان دادن این همه رشادت و ایستادگی موفق بودهاند؟
آیا توانستهاند آثاری بیافرینند که برای کودکان و نوجوان امروز جذاب باشد؟
متأسفانه نویسندگان سراغ سوژههای ناب و بکر موجود در حوزه دفاع مقدس نرفتهاند و برای تحقیق و پژوهش در این زمینه و یافتن سوژههای جدید وقت زیادی صرف نکردهاند.
براین اساس نویسندگان کمکاری کردهاند و نتوانستهاند حق مطلب را ادا کنند و به تعدادی داستان و روایت کلیشهای بسنده کردهاند؟
مشکلات و معضلات ادبیات دفاع مقدس بسیار زیاد است و مهمترین مشکلات نیز توسط خود متولیان امر ایجاد میشود.
خاطرات دفاع مقدس به دلیل داشتن مؤلفههای بومی و تغییراتی که در سالهای اخیر از نظر ساختاری و زبانی تجربه کرده، به باور من میتواند به عنوان ادبیات عامه ایرانی در بازار جهانی معرفی شود.
توی بازار ببینید چقدر کتابهای کوچه بازاری در زمینه روانشناسی و … داریم و با این همه طرفدار، چرا در زمینههای مختلف دفاع قدس کار نکردهایم مثل جنبههای روانشناسی و… خیلیها مفهومی از دفاع مقدس نداشتند و در بطن جنگ هم بودند مثل مر نشینان مثل آسیب دیدگان شیمیایی و بمباران هوایی و… آنها ولی حرفهای ناگفته ای در مورد جنگ و دفاع مقدس دارند که شنیدنی است..مثلاً داستان یک پیرزنی که در مرزهای درگیر جنگ حضور داشته را میتوان به گونهای تدوین کرد که برای نسلهای محتلف جهان جالب و شنیدنی است.
هنوز دیر نشده باید دست به کار شد.
و گرنه این موضوع باعث به انزوا کشیده شدن ادبیات و هنر دفاع مقدس و نویسندگان و هنرمندان مظلوم این حوزه میشود.
* شما یکی از معدود هنرمندانی هستید که توانستهاید پیوندی شگرف بین ادبیات پست مدرن و فرهنگ ایثار و شهادت در سروده هایتان به وجود آورید.
آیا هایکو را قالبی مناسب برای بیان احساساتتان میدانید یا روحی که بر اشعارتان جاری است به شکل هایکو تولید میشود؟
متأسفانه نسل امروز تا چند سال قبل با غزل و مثنوی ارتباط برقرار نمیکرد شعر سپید و نو جای آن را گرفت جدیداً هم بخاطر دنیای مجازی، بهترین کار را در هایکو نویسی دیدم.
نوجوانان و جوانان امروز ارتباط خوبی به آن د ارند.
عین کلمات قصار میماند.متاسفانه هایکو هنوز جایگاه خود را در ادبیات ایران پیدا نکرده و نسل امروز آن را نمیشناسد فقط با آن ارتباط برقرار میکند.
گاهی کلمات قصار تأثیر به سزایی دارد.
وقتی مینویسم: برادر جانبازم، دردت را به کدام پنجره گفته ای / که کوچه چنین با خود می پیچد!، بازخوردها و پیامهای مختلفی میگیرم که خوشحال میشوم که نوجوان و جوان امروز جانباز را درک میکند به او احترام میگذارد و می فهمد جانباز ترحم نمی خواهدجانباز جانش و مالش را برای این آب و خاک گذاشته است و در ادامه این همه فداکاری هنوز درد می کشد… زخمهای دلش بیشتر از زخمهای جسمی اش است.
نسل امروز میداند و درک میکند که جانباز برای ثروت و مال به مقابله دشمن نرفته است.
نوجوانی نوشته بود: با این جملهای که نوشتی!
(البته این هایکو را جمله میپندارد و البته باکی نیست) درد تمام وجودم را فرا گرفت چنان به هم ریختم که مصمم شدم حتماً از نزدیک وضعیت یک جانباز را ببینم.
ببینید ادبیات و هنر میتواند تبلیغات و ایدههای دشمن را نقش بر آب کند اگر زود به خود تکانی بدهیم.
* سالهای جنگ چه انگیزهای را در شما ایجاد کرد که به وادی ادبیات راه یافتید؟
جنگ تمام شد اما ما هنوز گرفتار جنگیم.
چه باید کرد کابوسها دست از سرمان برنمی دارند.
ادبیات را بهترین وادی برای آرامش خود دیدهام.
ادبیات برای من مرهم دردند.
الان میفهمم که جنگ ترس داشت، دلهره داشت اما من در سن سیزده سالگی که مستقیم درگیر آن بودم متوجه نبودم وقتی الان مینویسم ترس را حس میکنم دلهره تمام وجودم را میگیرد....اما واژهها مرا به شرق دجله، به خط کوشک، طلاییه و....میبرد..آنجایی که دلم مانده است!....
آنجایی که هنوز صدای بچهها را می شنوم.....بارها گفتهام که: رفیق!
کجای ذهن زمان ایستادهای / که خیالم به تو نمی رسد…!
لذا من بعد از این همه سال که از جنگ گذشته است ماشه را میچکانم!
ماشه قلم، مرا به روزهای نبرد میبرد روزهایی که نسیمی بود و گذشت روزهایی که مرا می برد…درست آنجایی که دلم جا مانده است!