سیدامیر مکی: انعقاد قرارداد 199 بزرگترین خیانت یک دولت در حق ملتش بود
سیدامیر مکی، مورخ گفت: انعقاد قرارداد 1933 بزرگترین خیانتی بود که یک دولت برای حفظ منافع بیگانگان علیه مردمش مرتکب شد و قطعا میتوان حدوث کودتای ننگین 28 مرداد را دلیلی بر لغو قرارداد 1933 در فرایند ملی شدن صنعت نفت ایران دانست.
به گزارش خبرگزاری فارس، نخستین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در سوم شهریور ۱۳۲۰ » به دبیری دکتر موسی حقانی، رییس موسسه تاریخ معاصر ایران، ۲۲ شهریورماه در این موسسه با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ از اقصی نقاط کشور از ساعتی پیش در حال برگزاری است.
سید امیر مکی چهارمین سخنران این همایش با موضوع « پیدایش نفت ایران و زوایای پیدا و پنهان الغای قرارداد دارسی و ظهور قرارداد ۱۹۳۳» طی صحبتهایی عنوان کرد: در صفحات تاریخ نفت ایران و در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی (۱۹۰۱ میلادی)، ویلیام ناکس دارسی، او که یهودی الاصل استرالیایی و تبع انگلستان بود با همراهی و حمایت میرزا علی اصغر خان امین السلطان، صدر اعظم مقتدر و پرنفوذ عصر قاجاری در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، امتیازی خارق العاده و انحصاری از اکتشاف، استخراج، حمل و نقل، پالایش و صدور نفت در تمام ممالک محروسه ایران به جز پنج ایالت شمالی را به مدت ۶۰ سال حاصل کرد.
وی در ادامه افزود: براساس این امتیاز پس از حدود پنج سال، شاهد فوران نفت از سکوی احداثی منطقه مسجد سلیمان بودیم و به یکباره ارزش سهام شرکت دارسی را به میزان قابل توجه و حتی باور نکردنی افزایش داد که تقریبا این اتفاق مصادف با حدوث انقلاب مشروطه در ایران بود.
مکی اظهار داشت: اجنبی، زمانی در ایران به نفت رسید که ایران در گیرودار نبرد مستبدان و مشروطهخواهان بود و اثری از دولت مرکزی مقتدر نبود که با تمام این تفاسیر، شروع انقلاب مشروطه، زمزمه مخالفتهای روزافزونی را در مخالفت با قرارداد دارسی ایجاد کرد، اما به دلیل کوتاهی عمر مجلس اول و نیز پیدایش استبداد صغیر و همچنین مشکلات متعدد مجالس بعدی، خود مانعی جدی بر پیگیری مفاد امتیازنامه دارسی شد.
وی با بیان اینکه مقاله ژاک دمرگان، سرآغازی بر پیدایش صنعت عظیم نفت ایران شد، توضیح داد: آنچه که باعث پررنگ تر شدن نقش نفت در دوران شروع عصر تقابل ابرقدرتها شد، وقوع جنگ جهانی اول و تامین سوخت کشتیهای جنگی بود که اهمیت و ارزش نفت را نزد دولتمردان انگلستان دوچندان کرد و موجب به دست گرفتن امتیاز نامه دارسی توسط دولت انگلستان شد که فرآیند نوینی در راستای نقشه استعماری بریتانیای کبیر در ایران ایجاد کرد.
وی اظهار داشت: دارسی، در زمینه نفت ایران ۳۰۰ هزار لیره خرج کرد و دیگر آهی در بساط نداشت که نوبت به دولت انگلستان رسید و به صحنه وارد شد، چه امتیاز نامه را به خدعه و نیرنگ از کف دارسی خارج کرده باشند و چه دارسی با میل و اراده خود آن را فروخته باشد، سرانجام در ماه آوریل سال ۱۹۰۹ میلادی/ ۱۲۸۸ شمسی به فاصله یکسال پس از اکتشاف نفت در چاه نفتون، شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران با سرمایه دومیلیون لیره در لندن به ثبت رسید.
مکی در پایان یادآور شد: به گواه تاریخ و ادله فراوان، انعقاد قرارداد ۱۹۳۳ بزرگترین خیانتی بود که یک دولت برای حفظ منافع بیگانگان علیه مردمش مرتکب شد و قطعا میتوان حدوث کودتای ننگین ۲۸ مرداد و ایجاد دولت نظامی زاهدی در سال ۱۹۵۳ میلادی را نیز علت و دلیلی بر لغو قرارداد ۱۹۳۳ در فرآیند ملی شدن صنعت نفت ایران دانست که پس از آن هم پیدایش و ایجاد فضای استعماری نوین با تشکیل کنسرسیوم نفتی انگلیسی ـ آمریکایی را ادامه زنجیره نوین امپریالیستی تا وقوع انقلاب اسلامی ایران دانست.
*چیت سازان: چرا رضاخان شیخ خزعل را سرکوب کرد
محمدرضا چیتسازان در ادامه همایش درباره شورش شیخ خزعل علیه حکومت مرکزی و سرکوب به بهانه تثبیت بیان کرد: موضوع من در ارتباط با شورش شیخ خزعل و نقش پررنگ قدرت انگلستان در این ماجرا است.
به این معنا که این جریان با پا گرفتن حکومتهای محلی مثل شیخ خزعل و سرکوب توسط رضاشاه همه در سایه همکاری، حمایت، پشتیبانی و مسیری بوده که قدرتهایی مثل انگلستان نقش اصلی در آن داشتند.
این پژوهشگر افزود: پژوهشهای کمی در این خصوص انجام شده است.
عقبه شیخ به دوره قاجاریه باز میگردد که هنوز نفت کشف نشده و بودجه کشور از راه استخراج نفت نبوده و ما با دولت مرکزی مقتدری در این دو راه مواجه نیستیم.
چیتسازان توضیح داد: رابطه شیخ با حکومت مرکزی و دولت انگلستان و دول خارجی رابطه پیچیده ای بود و اگر بخواهیم درباره این موضوع صحبت کنیم، یک سه ضلعی میان قدرت انگلستان، حکومت مرکزی که مقطعی در دولت قاجار بود و پس از آن رضا خان بر سر کار آمد و ضلع دیگر شیخ خزعل بهعنوان حکمران محلی است.
وی ادامه داد: شیخ مدتی با دولت مرکزی چالشهایی در زمینه مالیات داشت که حتی درگیریهایی میان آنها به وجود آمد که این جریان و چالشها با نقش انگلیسیها فیصله پیدا کرد و حتی قراردادی میان دو طرف منعقد شد.
موازنه میان این دو، دولت انگلستان بود؛ اما به این بهانه که این قدرت خارجی هر زمان که خواست از این دو طرف بهرهمند شود.
وی در ادامه گفت: انگلیسیها از شیخ تا جایی که منافعشان پیش برود، حمایت زبانی داشتند.
حتی در زمانی که شیخ نیاز به حمایت در زمان هرج و مرج و بیثباتی داشته است، از او حمایت نمیکنند؛ چراکه اگر شیخ به قدرت می رسید، ممکن بود که کنترل انگلیسیها بر شیخ کم شود.
این جریان تا زمان بر سرکار آمدن رضاخان که انگلیسیها نیز در آن نقش داشتهاند، ادامه پیدا میکند.
رضاخان با به قدرت رسیدن تلاش میکند تا حکومت مرکزی با ثباتی ایجاد کرده و آن نظام سیاسی مطلوب خود را در ایران اجرایی کند؛ پس برای این کار نیاز به سرکوب شیخ داشته است.
چیتسازان در پایان گفت: در این جریان و تحولات نقش انگلیسیها بسیار پررنگ است و برکسی پوشیده نیست که اگر انگلستان نبود که بخواهد دخالت کند و بین این دو نیرو جریان را هماهنگ کند، شاید ماجرا به این شکل اتفاق نمیافتاد.
نمونه این جریان نیز مثل افغانستان است که نقش آمریکا در آن پوشیده نیست و این میتواند درسی برای کشور خودمان و منطقه خاورمیانه باشد که قدرتهای خارجی در صدد رسیدن به منافعشان هستند.
*سعیدی: علل حمایت انگلیس از مشروطهخواهان ایرانی
سپس زهرا سعیدی، پژوهشگر در موضوع سیاست انگلیس در دوره پسا مشروطه و حمایت او آنها از رضاخان عنوان کرد: سیاست انگلیس در این دوره یکسان نبوده، این کشور همیشه براساس منافع خود در منطقه سیاستهایش را تغییر داده است.
انگلیس در این دوره همیشه خود را منادی مشروطه معرفی می کرد و از این طریق هم توانست برخی مشروطهخواهها به ویژه افراطیها را جذب خود کند، اما واقعیت این است که در آن دوره وجود یک حکومت مشروطه در ایران لازم بوده و انگلیس همیشه ترس این را داشت که روسیه منافع او را بگیرد.
وی در ادامه افزود: روسها به دلیل نزدیکی به مرزهای ایران و مناسبات گسترده حضور گسترده ای در ایران داشت اما انگلیس تلاش داشت روسیه را از سیاست ایران دور کند و شاید بهترین راه همین حکومت مشروطه بود که توسط یکی از نیروهای مشروطهخواه حامی انگلیس بود.
در هر حال آنچه مهم است اینکه این رقابت تاثیر خاصی در استقلال سیاسی ایران گذاشت تا جایی که با هم توافق کردند که موازنه داشته باشند اما این موازنه خیلی پایدار نبود و دو کشور طی قرارداد ۱۹۰۷ برخلاف انتظار مشروطهخواهان سیاست مماشات را با هم در پیش گرفتند و به رقابتهایشان پایان دادند.
سعیدی یادآور شد: براساس قرارداد ۱۹۰۷ بین روسیه و انگلیس به نام قرارداد سن پترزبورگ، ایران بین دو کشور تقسیم شد که علل انعقاد این قرارداد بین المللی و داخلی بین این سه کشور بود.
حضور آلمانها در آن دوران به بهانههای مختلف زیاد شده بود که نگرانی برای انگلیسیها بود.
وی با بیان اینکه این قرارداد از جهات دیگری هم بر نارضایتی مردم و بحرانهای سیاسی اثر گذاشت و اضمحلال تدریجی مشروطیت را به دنبال آورد، گفت: به خصوص مقارن جنگ جهانی اول که ایران به اشغال در آمد و قحطی و نارضایتی و حکومتهای تجزیه طلب ایجاد شد و اینطور مردم همه مشکلات را ناشی از مشروطه و ضعف حکومت مرکزی می دیدند.
وی اظهار داشت: علت اتخاذ سیاستهای متفاوت از سوی انگلیس در برهههایی که بدان اشاره شد، تامین منافع ملی بود.
در واقع برای کشورهای غربی مثل انگلیس تنها یک راهنمای عمل در سیاست خارجی هست و آن هم منافع خودشان است حال ممکن است اینها منافعشان به سمت یک حکومت مستبد یا مشروطهخواه یا بیثبات کردن وضعیت سیاسی یک کشور باشد موضوعی که نمونههای آن را در ایران دورههای مختلف شاهد هستیم.
این همایش تا چهارشنبه در موسسه تاریخ معاصر ایران ادامه دارد.
انتهای پیام/