عاشقی به سبک تعزیهخوانی در حسینیه امامزاده یحیی(ع) همدان/ «یزید» شدم به عشق «حسین(ع)»
رد پای مراسم روز سوم شهادت امام حسین(ع) را دنبال میکنم و به هیأت با قدمت حسینیه امامزاده یحیی(ع) میرسم که سالیان طولانی با فرارسیدن سوم عاشورا بساط تعزیهخوانی در دسته عزاداری به پا میکند و هیچ کس نمیداند دقیقا مبدأ زمانی آن به چه سالی بازمیگردد؛ سراغ تعزیهخوانها را میگیرم، هیچ کدام نیستند جز نقشخوان یزید که در آشپزخانه مشغول فعالیت است، نمیتوانم تصور کنم چطور این بار سنگین را سالها به دوش میکشد و منفورترین نقش کربلا را میخواند.

رد پای مراسم روز سوم شهادت امام حسین(ع) را دنبال میکنم و به هیأت با قدمت حسینیه امامزاده یحیی(ع) میرسم که سالیان طولانی با فرارسیدن سوم عاشورا بساط تعزیهخوانی در دسته عزاداری به پا میکند و هیچ کس نمیداند دقیقا مبدأ زمانی آن به چه سالی بازمیگردد؛ سراغ تعزیهخوانها را میگیرم، هیچ کدام نیستند جز نقشخوان یزید که در آشپزخانه مشغول فعالیت است، نمیتوانم تصور کنم چطور این بار سنگین را سالها به دوش میکشد و منفورترین نقش کربلا را میخواند.
خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی؛ هیچکس دوست ندارد این نقش را بر عهده بگیرد، اگر هم بخواهد مگر گریه امانش میدهد تا برای پسر علی(ع) رجز بخواند و انتظار سر بریده حسین(ع) را بکشد اما عدهای برای نشان دادند مظلومیت حسین و داغی که کشید حاضرند لباس یزیدیان به تن کنند و «سوم عاشورا» که از راه رسید، راهی خیابانها شوند.
همه ساله بر روی منبرهای بلندی که وانتها آنها را یدک میکشند، خرابههای شام حزن و اندوه را به سینه آدمی میآورد و لباسهای فاخر قرمز، شقاوت و دنیادوستی یزیدیان را حتی به قیمت شهید کردن فرزند پیامبر(ص) به تصویر میکشند.
بلندگوها صدای نخراشیده یزید را که از خوشحالی در پوست خودش نمیگنجد طنین میاندازد و خوشحالی ابن سعد را برای رسیدن به ملک ری منعکس میکند.
شمر هم شادمان از خوشخدمتی شمشیرش را در آسمان میرقصاند و برای فرزندان کوچک اهل حرم رجز میخواند و شیعیان حسینی کنار خیابان اشک میریزند و هوای کربلا را در سر میپرورانند، کمی دقت کنیم، گوشه چشم نقشخوان هم تَر شده، صدایش بغضآلود است و دیگر نمیتواند از خودش ندای نخراشیده بیرون دهد.
اینها صحنههایی است که خیابانهای همدان هر ساله به خود میبینند و میسوزند.
امسال اگر هم بخواهم سراغ این صحنهها را بگیرم، موفق نمیشوم، به خاطر کرونا؛ اما رد پای آن را دنبال میکنم و به هیأت با قدمت حسینیه امامزاده یحیی همدان میرسم که سالیان طولانی با فرا رسیدن سوم عاشورا بساط تعزیهخوانی در دسته عزاداری به پا میکند و هیچ کس نمیداند دقیقا مبدأ زمانی آن به چه سالی بازمیگردد.
با عبور از کوچه پس کوچههای قدیمی همدان به هیأت میرسم اما خبری از آمادهسازی خرابه شام و لباس شمر و یزید نیست عده کمی از هیأتیها ماسک به صورت و دستکش به دست، برنج پاک میکردند و گوشت خورشت را قیمه قیمه.
سراغ تعزیهخوانها را میگیرم، هیچ کدام نیستند جز نقشخوان یزید که در آشپزخانه مشغول فعالیت است، نمیتوانم تصور کنم چطور این بار سنگین را سالها به دوش میکشد و منفورترین نقش کربلا را میخواند، از علی آقای شهبازی که از کودکی در هیأت امامزاده یحیی(ع) بالیده، خواستم از حافظه چند گیگابایتی موبایل به روزش چند عکس در حال اجرای تعزیه برایم بفرستد تا بین جملات گزارش بگنجانم و رنگ و لعابی به واژهها ببخشم، اما او با لبخند معناداری میگوید «عکس ندارم حتی یک دانه»، جا میخورم و با چشمان گرد شده و ابروان گرهخورده میگویم، مگر میشود؟
با همان روی خندان گفت بله که میشود، عکسها قرار است حس و حال خوب را یادآوری کنند، یزید شدن که حس خوبی نیست، راست میگفت چه کسی دوست دارد نقشی را بازی کند که دستور قتل خون خدا را داده است، یزید شدن تداعی تلخترین واقعه تاریخ است.
آغاز راه عاشقی از ۷ سالگی
علی آقا از هفت سالگی در هیأت حسینیه امامزاده یحیی وردست پدر بزرگش بود و هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد، راه و رسم عاشقی را از همان زمان آموخته است، او هم مثل بقیه هیأتیها هر آنچه در توان داشت خرج میکرد، از کار در آشپزخانه تا بلند و کوتاه کردن وسایل هیأت، اما کار سختیتری هم برایش در نظر گرفتند تا به دست او محبت حسینی جور دیگری جلوهگر شود، بار امانتی که آسمان از پس آن برنیامد و ضجههای فرشتگان و آدمیان همچنان در دو عالم ساری و جاری است.
درست ۶ یا ۷ سال بیش آقای شهبازی دعوت جدیدی را لبیک گفت و با اصرار زنده یاد حاج آقای کوشش( از بزرگان هیأت حسینیه امامزاده یحیی و مسؤول تعزیه هیأت) و توصیه پدربزرگش قدم در راه بغض گذاشت.
قرعه فال به نام دیوانه حسین(ع) زدند
قرعه به نامش افتاد تا در تلخترین نقش کربلا، همان که برای قدرت و ثروت حاضر به هر کاری است، ایفای نقش کند.
قرار عاشقی تلخ و شیرین نمیشناسد، باورش نمیشد که باید این نقش را بخواند، او برای خودش خادمی حسین را در گوشهای از هیأت و در آشپزخانه تعریف کرده بود، اما باید وظیفه دیگری هم ادا کند، خلاصه اینکه نقش یزید را به اکراه و اصرار پذیرفت و دیالوگهای بیرحمانهاش را حفظ و برای اولین بار سوار بر تخت خلیفه تعزیه اجرا کرد.
حال پای روایت او مینشینم تا سختترین کار جهان را برایم توصیف کند، فراموش نکنیم هیچ کس دوست ندارد جای او باشد.
علی شهبازی از لحظات اجرای نمایش در روز سوم عاشورا در یکی از قدیمیترین هیأتهای همدان یاد میکند و میگوید: در حال اجرا اصلا آدم خودت نیستی چون هر چیزی که بر زبان میآید کار دل و اشک است ولی باز هم اجرای نقش یزید حس خوبی ندارد، حتی آدم از خودش هم متنفر میشود.
دریغ آب از یزید
او ادامه میدهد: شهر در اندوه حسین(ع) کنار خیابان، منتظر شوری است که قطره اشکی بریزد و دلی سبک کند، مردم میدانند که تعزیه عمری طولانی دارد و همه نقش بازی میکنند اما نام یزید یا شمر برای تنفر کافی است چنان که گاهی نگاه سنگین و غم بار مردم را از بالای تخت خلیفه میبینم و ناخودآگاه اشکم جاری میشود، اما انگار ماندن یا نماندن در این راه از اراده من خارج است.
نقشخوان یزید که حالا دو سالی میشود به مانند گذشته راهی خیابان نشده و بر سر و سینه نکوبیده تا سوز دلش را سبک کند، گریزی به خاطرات اجرای تعزیه میزند و میافزاید: یک سال دور آرامگاه بوعلی در حال اجرا بودم که یک بنده خدایی به سمتم آمد و گفت بهت آب بدهم، با سر اشاره کردم، بله؛ در همین حین پیرزن رنجور و خمیدهای فریاد زد «نه آب نده او یزید است و با امام حسین دشمن» بعد از شنیدن این جمله اشک امانم را برید و متوجه نشدم چه طور تعزیه را تمام کردم.
وقتی خودت نیستی
سال سوم هم زمان برگشت به هیأت مردم با چوب و چماق به سمتم دویدند اما این همه لحظات دشوار تعزیهخوانی نیست، زمانی که شمر سر بریده حضرت را میآورد و یزید خوشحال میشود سختترین قسمت تعزیه است و اگر صد سال این نقش را بازی کنم باز هم بیاختیار گریه میکنم و سنگینی این لحظه را هرگز از یاد نمیبرم.
در این ۶ سال اجرا کلی خاطره دارم، یک سال سه شبانهروز نخوابیده بودم و مشغول آمادهسازی غذای نذری بودم تا اینکه روز موعود رسید و همه برای اجرای تعزیه لباس پوشیدند و راهی شدیم ما بین اجرا، زمان سخنرانی یزید، حال من خراب شد و کنترل شرایط را از دست دادم درست همان موقع قبل از اینکه مردم متوجه شوند یکی از شترهای کاروان بدون اینکه به مردم آسیب بزند دور خودش میچرخید و همه حواسها جلب شتر و ساربان شد و هیچکس متوجه نشد من از حال رفتم، در این چند دقیقه فرصت کردم نفسی تازه کنم و به اجرا برگردم.
یزید میشوم
تک تک خاطرات آقای شهبازی نشانی از رد پای سیدالشهدا دارد گویی کار که برای امام حسین(ع) باشد همه چیز در کنار هم به بهترین نحو چیده میشود، حتی اگر تپق بزنی و یا دیالوگی را فراموش کنی، حتما در کنارت خواهد بود.
تعزیهخوان نقش یزید در ادامه به خوابی در عالم رویا اشاره میکند و میگوید: سالی که مردم با چوب و چماق سمتم دویدند در هیأت اعلام کردم از سال دیگر یزید نمیشوم، یک ماه مانده بود به محرم حاج آقای کوشش دوباره گوشزد کرد که امسال هم باید یزید شوی من هم گفتم «نه نمیخواهم این نقش را بازی کنم».
این گفتوگو همین جا متوقف شد تا اینکه شب در عالم رویا خواب دیدم ماه محرم شروع شد و همه ماشینها آماده هستند اما به من اجازه نمیدهند که لباس تعزیه بپوشم و از پلکان بالا بروم از من اصرار و از دو نفر غریبه انکار، گریه میکردم و اصرار، اما آنها میگفتند خودت خواستی مگر نگفتی که نمیخواهی نقش یزید را بازی کنی.
فردا صبح زنگ زدم به مرحوم کوشش و گفتم حاج آقا من حتما یزید میشوم.
وقتی حسین(ع) لنگت نمیگذارد
آقای شهبازی از برکات حسینیه و کار برای امام حسین(ع) میگوید: از بچگی در این هیأت قد کشیدم و با عنایت امام حسین(ع) هیچ وقت لنگ نماندم گاهی باریک شده حتی به مو رسیده اما پاره نشده یعنی هر چه دارم و هستم از اباعبدالله(ع) است.
الان هم لحظهشماری میکنم تا این ویروس منحوس ریشه کن شود و دوباره مراسم تعزیه خوانی و دسته هیأت با همان شور و حال به راه بیفتد و من دوباره نقش یزید را بخوانم.
دلتنگی برای تعزیهخوانی
نه تنها علی آقای شهبازی، بلکه همه ما دلمان برای عاشوراها و سومها تنگ شده است تا دوباره در خیابان کنار یکدیگر سینه بزنیم و دستههای عزاداری را به تماشا بنشینیم.
تعزیهخوانی هیأت امامزاده یحیی یکی از محبوبترین برنامههای سوم عاشورا یا ۱۲ محرم است، این هیأت جزو معدود هیأتهای کشور است که بعد از عزاداری روز عاشورا در سوم شهادت امام حسین(ع) معروف به «سوم عاشورا» همزمان با دفن شهدا به برگزاری مراسم تعزیه و نمایش به اسارت بردن بزرگ بانوی کربلا میپردازد و طایفه بنیاسد را راهی خیابانها میکند، سالهاست که نسل در نسل اهالی این هیأت رسم گذشتگان را بر پا داشتند.
تاریخچه برگزاری دسته منسجم و طولانی هیأت حسینیه امامزاده یحیی در دسترس نیست اما هادی ترکمان، مسؤول این هیأت پیشینه طولانی و شاید چندصد سالهای برای این مراسم متصور است.
او از ۷ یا ۸ سالگی همراه پدرش وارد این هیأت شده و بیش از ۷۰ سال در دستگاه امام حسین(ع) قد کشیده و بزرگ شده و حالا هم در پیری هنوز در رکاب آقاست.
تعزیه خوانی از دیروز تا امروز
حاج آقای ترکمان میافزاید: بانیان این هیأت همگی از اهالی محله امامزاده یحیی بودند و همه ساله با چوب و امکانات محدود تخت و گهواره و وسایل مورد نیاز تعزیه را به سختی فراهم و دور تا دور کاروانسراها در بازار میچرخیدند و تعزیه اجرا میکردند تا اینکه در دورهای هیأتها متوقف شد و این مراسمها در وسعت کوچکتر و پنهانی در خانههای اهل محل برگزار میشد.
او به برگزاری و نقل سینه به سینه این مراسمها میپردازد و ادامه میدهد: در گذشته زحمات هیأت نسبت به امروز زمین تا آسمان فرق کرده چون امکانات کافی در دسترس نبود و با همت و همراهی اهالی هیأت از اول محرم وسایل با چوب ساخته و پس از پایان مراسم تختهها از هم باز و در نجاریها به کار گرفته میشد.
مسؤول هیأت حسینیه امامزاده یحیی(ع) اضافه میکند: افراد برای برگزاری تعزیهخوانی از یکی دو ماه قبل از محرم آماده میشدند و با جان و دل پای کار میایستادند و تمام وقایع عصر عاشورا از اسارت زنان و دختران تا خرابه شام و دیر راهب حتی کاخ یزید را با تعزیه و نمایش یادآوری میکنند.
او از تاثیر «کربلایی کاظم اسدی» از پاتوقداران قدیمی این هیأت در برگزاری این مراسم در روز سوم عاشورا یاد میکند و میافزاید: این خادم حسینی در دوران طفولیت به سفر مقدس کربلا میرود و در روز سوم امام به کربلا میرسد و هر آنچه میبیند در همدان پیادهسازی میکند.
مراسم روز سوم حکایت حضور طایفه بنیاسد در صحرای کربلا و دفن شهداست.
بنده هم از کودکی در تعزیه هیأت جزو طایفه بنیاسد بودم و هنوز هم بعد از گذشت این همه سالها مسؤولیت این گروه تعزیه بر عهده من است به طوری که طایفه بنی اسد از منزلمان ساماندهی و راهی عزاداری میشوند.
حاجی ترکمان یادی هم از نقشخوان شمر که مرحوم شده است میکند و میگوید: در گذشته نقش شمر را در تعزیه، ناصرآقا بازی میکرد و در همدان معروف بود به «ناصرشمر» چنان با حس و حال نقشخوانی میکرد که وقتی شمشیر بلند میکرد و بر خرابه شام ضربه میزد هایهای گریه میکرد و به دنبال گریه او همه مردم اشک میریختند.
شهرت ملی تعزیه امامزاده یحیی
او متذکر میشود: احتمالا تعزیه به صورت دسته با این تعداد از افراد که بین خیابانها راه میروند و مراسمها را تمام و کمال اجرا میکنند منحصرا مربوط به هیأت حسینیه امامزاده است که امروز کرونا عزاداری حسینی و این مراسم را به تعطیلی کشانده؛ اما تا بیش از این همه ساله از اقصی نقاط ایران برای تماشای مراسم روز سوم و تعزیه هیأت امامزاده یحیی راهی همدان میشدند.
این معلم بازنشسته و خادم الحسین(ع) به تهیه تشریفات این گروه تعزیه اشاره میکند و میگوید: برای برگزاری باشکوه این تعزیه هزینه زیادی انجام میشود به طوری که شترها را از قم هماهنگ و آنها را برای روز سوم اجاره میکنیم، تخت و کاخ ساختیم و لباس و کلاهخود خریدیم.
او در ادامه به برکات کار برای امام حسین(ع) تأکید میکند و میافزاید: کار اباعبدالله بر زمین نمیماند و خوب اجرا میشود به طوری که کاروان طولانی تعزیه امامزاده یحیی بر اساس واقعیت کربلا برنامه ریزی و به صورت منظم و مرتب هدایت میشود.
نقشخوان غوطهور در نقش
حاج آقا ترکمان حس و حال کاروان را در هنگام اجرای تعزیه وصف نشدنی میداند و بیان میکند: حس و حال خیلی غریبی است وقتی غرق در نقش میشویم انگار نه انگار خیل جمعیت ما را نگاه میکنند، در عمق وقایع صحرای کربلا غوطهور میشویم و بس.
او در پایان این گپوگفت یاد بانیان این هیأت را گرامی میدارد و یادآور میشود: در طول این سالهایی که خدمتگزار این هیأت بودم چه بسیار جوانان دیدم که سر به راه نبودند اما از محبت اباعبدالله(ع) به راه آمدند و مومن و متدین شدند، تفسیر یک کلمهای این اتفاق آشتی با حسین(ع) است و خدمت در راه اهل بیت(ع).
خیلی از قدیمیهای محله که امروز همدان نیستند برای روز سوم خود را به هیأت میرسانند و از کمکهای نقدی و غیر نقدی دریغ ندارند.
در مجموع کار سیدالشهدا روی زمین نمیماند و به بهترین شکل اجرا میشود انگار خود آقا ناظر بر کارها است با این وجود اهالی هیأت هم با تمام توان پای کار هستند.
_ عکسها برای سنوات گذشته است.
انتهای پیام/89033/ی