چشمانی که عاشورا را از پس اشک میبیند/ «عاشورا در همدان» از دیروز تا امروز
ما تنها نظارهگر بخشی از حرکت کاروان حسین(ع) در تاریخ هستیم و این لشکر تا قیامت ادامه دارد تا به فرزندش بپیوندد. هیچ کس نمیداند این دستهها از چه زمانی راه افتادند و تا امروز ایستادن حتی وقتی کرونا بیداد میکند. باز هم میتوان شنید صدای سینههایی که از غم حسین سرخ شدند و چشمهایی که دیگر دنیا را از پشت اشک میبیند.

ما تنها نظارهگر بخشی از حرکت کاروان حسین(ع) در تاریخ هستیم و این لشکر تا قیامت ادامه دارد تا به فرزندش بپیوندد.
هیچ کس نمیداند این دستهها از چه زمانی راه افتادند و تا امروز ایستادن حتی وقتی کرونا بیداد میکند.
باز هم میتوان شنید صدای سینههایی که از غم حسین سرخ شدند و چشمهایی که دیگر دنیا را از پشت اشک میبیند.
خبرگزاری فارس-همدان، علی پنبهای: ساعت ۱۰ صبح دسته عزاداری از جلوی در مسجد حرکت میکند و اگر عاشورا با تابستان همداستان میشد مبنا ساعت قدیم بود.
بنابراین هر یک از اعضای هیأت بنا بر مسؤولیت خود از ساعتی مشخص فعالیت خود را آغاز میکردند.
آشپزخانه از عصر روز تاسوعا فعالیتش را آغاز میکند و با اذان صبح اندک اندک جمع مستان از راه میرسند.
بچهها به عشق گرداندن پرچمها از ساعت هفت صبح خود را به مسجد میرسانند تا بهترین پرچم را انتخاب کنند و در این بزم آسمانی سهم داشته باشند، آنها کمکم آماده میشوند که مسؤولیتها را بر عهده بگیرند.
جوانان بیشتر دور علامت(علم) میچرخند و پیشکسوتان چند و چون کار را به آنها میگویند.
نقطه مشترک همه عشاق حسین(ع)، شوق چشمانی است که با قرمزی سفیدی چشم هویدا میشود.
مسیر اصلی دوتا از خیابانهای ششگانه میدان امام خمینی(ره) و یک ضلع از این مکان تاریخی است و مشخص نیست این هیأتها چندین سال است این مسیر را طی میکنند شاید اگر از جداره قدیمی این میدان هم بپرسیم، مبدأیی را نمیتواند مشخص کند.
سیل انبوه جمعیت در کنار خیابانها ایستادند تا با شور دستههای سینهزنی و زنجیرزنی چون ابر بگریند و در غم و اندوه حسین(ع) بسوزند.
گوشه و کنار خیابان چشمهایی به نظاره نشستند تا در تنهایی خود بگریند و با خدای خود نجوا کنند تا نکند که در دلشان بماند آرزوی کربلا.
از آن موقع که دوربینهای عکاسی پا به عرصه وجود نهادند، گوشهای از عاشقانههای قدیمی را به تصویر کشیدند تا ما بدانیم که راه و رسم نوکری اباعبدالله(ع) چگونه بوده است.
سینی چای روضه با استکانهای قدیمی خودنمایی میکند در کنار مداحی که دلش را پر داده به کربلا و میلرزد که ای کاش همین اکنون قبر شهید کربلا را در آغوش بکشد و بین عزاداران میچرخد، انگار همین الان از نهر جاری بهشت رسیده است.
بازار سیاه پوش است و کاسبی در تاسوعا و عاشورا را جایز نمیداند.
این روزها عجیب است دیگر کسی به فکر دنیا نیست و هر که هر چه دارد به میدان میآورد چرا که بوی کربلا به مشامش رسیده است.
روحانیون و بزرگان برکت مراسمها هستند و بیشترین لحظههای به ثبت رسیده از بزرگانی چون آقای آخوند و یا دیگران در جمع هیأتیهاست.
اینجا نه پا گذاشتن در آن دست خود آدمی است و نه بیرون گذاشتن از آن، همه آنهایی که آمدند انتخاب شدند و قرار است که عمری در رکاب حسین(ع) باشند تا شاید همان ۳۱۳ نفری که قرار است فرزندش را همراهی کنند، باشند؛ آنها باید از این آزمون با سربلندی بیرون بیایند و در دنیای باقی هم همراه و هم دم همیشگی سرور و سالار جوانان اهل بهشت باشند.
در میان جمعیت مردی یا زنی، نوزاد شش ماهاش را سر دست بالا میبرد و همین کافی است که ضجهها به آسمان برسند و دوباره نالههای فرشتگان عرش و فرش را در برگیرد.
آب خوردن دیگر برای کسی راحت نیست، لبها خجلزده از تر شدن هستند مگر میشود که دیگر لیوان آب را به لبها چسباند، همه شرمنده برادری هستند که به فرات رسید اما دلش نیامد، سیراب شهید شود.
اینجا سن و سال معنا ندارد، هیچ کس به این نمیاندیشد که چند سال دارد و یا کنار او چه کسی قرار گرفته، یکی دنبال برات کربلاست و دیگری حاجت سلامتی و عاقبت بخیری میخواهد.
کاش گوش آسمانی داشتیم تا نجواها را میشنیدیم و میدیدیم که حسین(ع) چگونه سبدی پر از حاجت نزد خداوندگارش میبرد تا همه را به اجابت برساند و پروردگار به حرمت دل شکسته پدر و برادر داغدیده به یک چشم در رحمتش را میگشاید، حساب و کتابش را هم ما نمیدانیم.
در این میان مردها اغلب در داخل هیأتها عزاداری میکنند و بانوان در کنار خیابان با چشمانی تر چادر به سر میکشند و خلوت کردند.
به روزهای انقلاب هم نزدیک میشویم، دستهها و هیأتها بازوان توانمند مبارزهای انقلابی است تا نیروهای حسینی بر یزید زمان فائق آیند و این بار قرار است که همه پیروزیها نصیب لشکر اسلام شود.
لشکر شیعه تاکنون شهدایش را تقدیم کرده و امروز فجر پیروزی از راه رسیده و باید همه مجاهدتها را به ثمر بنشاند.
روزهای نبردی دیگر از راه میرسد و یزیدی دیگر سر برآورده باز هم عزای حسینی روشنگر است و رزمندهها با اذنی که از شهدای کربلا میگیرند روانه جبههها میشوند.
عکسها رنگ عوض میکنند، سیاه و سفیدها با همه زیباییهایشان رنگی میشوند و قرمزی لباس یزیدیان و سبزی لباس حسینیان آشکار و پیرغلامان و جوانان در کنار هم نمایان میشوند.
هیچ کس نمیداند این دستهها از چه زمانی راه افتادند و تا امروز ایستادن حتی وقتی کرونا بیداد میکند.
باز هم میتوان شنید صدای سینههایی که از غم حسین سرخ شدند و چشمهایی که دیگر دنیا را از پشت اشک میبیند.
ما تنها نظارهگر بخشی از حرکت کاروان حسین(ع) در تاریخ هستیم و این لشکر تا زمان جاری است ادامه دارد تا به فرزندش بپیوندد.
-------------------------------------------------------------------------
عکسها از مدیریت اسناد و کتابخانه ملی منطقه غرب کشور(همدان)
-------------------------------------------------------------------------
انتهای پیام/۸۹۰۴۰/