دوستی با سیدالشهدا(ع) چگونه دنیای ما را بهشتی میکند؟ / امام حسین (ع) بارزترین مصداق طمأنینه است
امام حسین(ع) آن قدر مقرّب است، آن قدر شبیه خداست که خودش بهشت است. شاید برای همین است که به مجلس یادبود امام حسین(ع)، روضه (باغ بهشت) میگویند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، طاهرهسادات طباطبائی امین، استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم دانشکده علوم قرآنی تهران، در یادداشتی اختصاصی برای تسنیم نوشت:
چرا میگوییم: لعنت به دنیا؟1 چرا میگوییم: دنیای سیاه من...؟
مگر دنیا آفریدهی خدا نیست؟2 مگر نه اینکه خدا خیرمطلق است و از خیر جز خیر صادر نمیشود؟
راه علاج این تضادها چیست؟
دانشمندان برای این تناقضنماییها راه حلهایی دادهاند.3 برای شرح بیشتر، در پاسخ این سؤالها باید گفت:
ما دو تا دنیا داریم؛ یکی دنیایی که خدا آفریده و سراسر خیر و خوشی است.
این دنیا شامل همهی لذتها و زیباییهای مادی و معنوی؛ جسمی و روحی، تفریحی و رفاهی است.
دیگری دنیای درون ما است که خود میآفرینیم.
ما گاهی با حسادت، زیادهخواهی، نفرت، و نظیر آن، برای خود دنیای سیاهی میسازیم که دائم رنجمان میدهد.
برای همین است که میگوییم: لعنت به دنیا؛ یعنی لعنت به سیاهیهای خودم، اُف بر منفیبافی و تاریکیهای ذهنم که ساخته و پرداختهی خودم است.
تاریکی را خدا نیافریده.
خدا نور را آفریده، اما من نور را نگرفته ام و وجودم از نور عقب مانده است.
نبودِ نور هم چیزی نیست جز تاریکی.
خدا عدم نیافریده.
این من هستم که با پرهیز از نور!
خودم را و دنیایم را تاریک کردهام.
پس لعنت بر این دنیای ظلمانی.
انرژی منفی که میگویند همین است.
وقتی انرژی مثبت به خودم و اطرافیانم نمیدهم، تبدیل میشوم به عدم انرژی.
موجود عدمی اصلا وجود ندارد.
خدا عدم را نیافریده.
من با نومیدی و بدخواهی و بداندیشی باعث فقدان انرژی میشوم.
این است دنیای سیاه من، یا تو، یا او.
اما جای امید هست، که با خویشتنداری و مراقبه میتوان دنیای درون را تغییر داد.
اگر مثبتاندیش باشیم و عبارت: "ما رَأیتُ الا جمیلاً" تکیه کلام دلمان باشد؛ سیاهی درونمان سفید میشود.
میدرخشیم.
به حدّی که شبیه بهشت میشویم.
در بهشت همهچیز زیبا و با شکوه است: "وَإِذا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کبِیراً"4
اگر اسب چموش خود برتربینی را به افسار بکشیم؛ اگر برای خود و دیگران خیر بخواهیم، دنیای ما زیبا و روشن است.
این خیرخواهی شعاعی است که از روح خداییِ ما میتابد.
خدایی که خیر مطلق است و جز خیر از او صادر نمیشود.
هرچه به خدا نزدیکتر (یعنی شبیهتر) شویم؛ از دنیای پرخیری که خدا آفریده بیشتر لذت میبریم؛ قربةً الی الله تفریح میکنیم؛ همسو با دستور او طالب لذت خویش و رفاه دیگرانیم.
اگر چیزی یا شخصی مانع خواستههای ما است، در پی آنیم که مانع را از سر راه برداریم؛ بدون اینکه کسی را تخریب کنیم، یا او را از چشم دیگران بیندازیم.
بله میتوانیم بالا برویم و حتی پلههای ترقی دنیوی را بپیماییم اما کسی را سر راهمان خُرد نکنیم و دلی را نشکنیم و به حریم دیگران چنگ نزنیم.
این تلاش، دنیای ما را با آن دنیای زیبایی که خداوند آفریده همرنگ و همسو میکند؛ همگام میشویم با خدا.
آنگاه میتوانیم بگوییم: دنیای قشنگ من.
در این صورت همه کارهایمان خدایی است.
مثلا وقتی افرادی حق ما را رعایت نکردند، سکوت نمیکنیم، حرف میزنیم، اما به گونهای که خدا بپسندد.
حرف ما آن قدر رنگ خدا خواهد داشت که خیلیها به خودشان میآیند.
با اندیشهی درست سخن میگوییم و اطرافیان پی میبرند که ما در عین اینکه ستم را نمیپذیریم، زیرابِ کسی را هم نمیزنیم.
یا مثلا وقتی خدا و پیغمبر میفرمایند: غیبت، مردار متعفّنی است که حتی شنیدنش هم ممنوع است5؛ ما به هر آدمی که پشت سر دیگران حرفی بزند، علامت "ایست" میدهیم و میگوییم: "این لاشهی غیبت را به من نشان نده، که خوردنش تو را مسموم میکند و بوی تعفنش مرا رنجور..."
دیگر نگران نیستیم که مبادا این آدم را از دست بدهیم؛ چرا که به سخن خدا ایمان داریم.
بسا همین آدم از فردا بیشتر به ما اعتماد میکند.
او مطمئن است که ما پشت سر او نیز بدگویی نخواهیم کرد.
آنگاه میتوان گفت: ما مؤمنیم.
مؤمن یعنی ایمنی دهنده، یعنی همه از دست و زبانش در امانند.
دوست و دشمن در کنارش امنیت را لمس میکنند.
مؤمن از صفات خداست.
خدای ایمنی دهنده.
چقدر میتوانیم شبیه خدا شویم؟
بعضیها آنقدر با خدای سراسر خیر، نزدیک و همسو شدهاند که دنیایشان روشن، روشنی بخش، ایمن، و ایمنیبخش است.
دل میربایند.
وقتی به سمتشان میروی احساس میکنی چیزی از بهشت کم ندارند.
شاید میخواهند بگویند: ما بهشت شدیم شما هم اگر دنبال ما بیایید بهشت میشوید.
حیف است که فقط بهشتی شدن را آرزو کنید؛ دنیای درونتان را رَوح و ریحان کنید.
روز قیامت دیر است؛ همینجا طعم بهشت را بچشید.