بار گچ به منزل نرسید/ تعطیلی «شورسو» در نتیجه بیتدبیری مسوولان
در نظر من که کودکی بیش نبودم و تا حالا شهر و کارخانهجاتش را به چشم ندیده بودم بزرگترین سازه جهان را در روستای ما ساخته بودند، از این بابت به خود میبالیدم و در آسمانها سیر میکردم...

در نظر من که کودکی بیش نبودم و تا حالا شهر و کارخانهجاتش را به چشم ندیده بودم بزرگترین سازه جهان را در روستای ما ساخته بودند، از این بابت به خود میبالیدم و در آسمانها سیر میکردم...
خبرگزاری فارس کردستان، وحید علویزاده؛ چهار، پنج ساله بودم و در کوچه پسکوچههای روستا مشغول بازیهای کودکانه با همسالان خودم که دیدم ماشینهای غول پیکر(از نظر من کودک) تجهیزات و قطعات آهنی بزرگی را به روستا میآورند.
برای من که تا آن سن نه ماشینهای به آن بزرگی و نه قطعات به آن عظمت دیده بودم صحنههای بسیار جذاب و هیجان انگیزی بود.
تریلی پشت تریلی تجهیزات و قطعات آهنی میآورند و ما هم با کنجکاوی تمام مینشستیم به تماشای این صحنهها، بعد از آوردن تجهیزات شروع کردند به سرهم بندی و به اصطلاح مونتاژ قطعات و یک سازه غول پیکری ساختند.
در نظر من که کودکی بیش نبودم و تا حالا شهر و کارخانهجاتش را به چشم ندیده بودم بزرگترین سازه جهان را در روستای ما ساخته بودند، از این بابت به خود میبالیدم و در آسمانها سیر میکردم.
به مرور زمان از حرفهای بزرگترها فهمیدم که کارخانه گچ در روستا ساختهاند؛ روستای ما دارای معادن عظیم گچ هست و از سالها قبل کورههای سنتی گچپزی کنار معدن وجود داشت و بسیاری از اهالی در این معدن سنگهای گچ را بار الاغها و قاطرها کرده و به محل کوره انتقال داده و به تعبیری از این طریق امرار معاش میکردند.
اوایل دهه 70 مسئولین تصمیم میگیرند با توجه حجم عظیم معدن و موقعیت مناسب روستا که در کنار جاده ارتباطی اصلی شهرستان قرار داشته و امکان انتقال تجهیزات سنگین به آنجا وجود دارد، کورههای سنتی را کنار گذاشته و کارخانه صنعتی و مدرن تولید گچ ساختمانی را در روستا بسازند.
مردم روستا با شعف خاصی میگفتند که اگر کارخانه ساخته شود اکثر جوانان بیکار روستا در آنجا مشغول به کار میشوند و دیگر نیازی نیست برای کارگری در نانواییهای تهران رنج سفر به تهران و دوری از خانه و خانواده و روستا و تعارضات فرهنگی فراوان بین روستایی کوچک در بیجار و ابرکلانشهری مثل تهران را به جان بخرند و روزهای پنجشنبه و جمعه با شرمندگی سَربار منزل اقوام و آشنایان در تهران شوند.
من هم مثل سایر کودکان روستا در رویاهایم خودم را در لباس کار در بالای مخزنهای بزرگ کارخانه تصور کرده و خیالم را از آینده شغلیام راحت کرده بودم.
خلاصه کارخانه مونتاژ و آماده کار شد و باید سنگهای عظیم گچ از معدن که حدوداً در 300 متری روستا و صد متری کارخانه قرار داشت استخراج میشد؛ برای این کار زمین معدن را سوراخ کرده و موادی را داخل سوراخها ریخته و با سیمهای برق به هم وصل کردند(بعداً فهمیدم که تیاِنتی در سوراخها ریخته و دینامیت کار گذاشتهاند)؛ همه مردم روستا به تماشا آمده بودند و به طور زنده انفجارهای هالیوودی را در قراجلو تماشا میکردند، تکههای بزرگ سنگ گچ بر اثر انفجار تا نزدیکی خانههای روستا میآمد و حتی موجب تخریب دیوارهای آجری اطراف کارخانه گچ هم شده بود و ما هم محو در فیلمی که برایمان نمایش میدادند، شده بودیم.
علیایُّحال کارخانه شروع به کار کرد و از حجم زیاد نیروهایی که در آنجا مشغول به کار شدند اما سهم «قراجلو» فقط دو نگهبانی بود که شبها از کارخانه محافظت میکردند و همچنان جوانان روستا برای کارگری به تهران میرفتند و جایی برای کارگری در کارخانه و معدن روستای خودشان برای آنها وجود نداشت.
برای من که کودکی بیش نبودم دیدن کامیونها و تریلیهایی که برای بردن کیسههای گچ جلو کارخانه صف کشیده بودند، لذتبخش بود.
آمار روزانه کامیونها را در ذهن صاف و ساده کودکانهام ثبت و ضبط میکردم ولی متأسفانه هنوز چند ماهی از آغاز به کار کارخانه نگذشته بود که گندمزارها و مزارع اطراف کارخانه به علت نشست دوده فراوان ناشی از تولید گچ به رنگ سفید درآمد و غمی بر غمهای اهالی روستا افزود و موجب اعتراض کشاورزان روستا شد.
مسئولین هم به جای حل مسئلهای به این راحتی کل صورت مسئله را پاک کرده و کارخانه موقتاً تعطیل و مقرر شد بعد از نصب فیلتر بر روی دودکشها مجدداً آغاز به کار کند.
بعد از گذشت چند ماه نه تنها هیچ اقدامی صورت نگرفت حتی به علت عدم پرداخت مطالبات نگهبانها، کارخانهای که با صرف میلیاردها تومان(به نرخ امروز) اعتبار و هزینه از بیتالمال ساخته شده بود به حال خود رها و آرام آرام تبدیل به محل بازی بچههای روستا و محل لانه کردن کبوتران شد.
بعد از تعطیلی کارخانه روند مهاجرتهای گسترده از منطقه و علیالخصوص «قراجلو» که جویای کار در کلانشهرها بودند آغاز و جلای زندگی در روستا را به لقای آن بخشیده و حاشیهنشینی در کلانشهرها را با آسیبهای فراوان اجتماعیاش به جان خریدند به طوری که حدود 80 درصد ساکنین از روستا رفتند.
در حالی که یکی از علل اصلی مهاجرتها بیکاری بود، حداقل در قراجلو با داشتن معدن عظیم گچ و فعالیت این کارخانه میشد از بسیاری از مهاجرتها جلوگیری کرد.
به مرور انبارهای دست نخورده قطعات و تجهیزات در دسترس و هر آن چیزی که قابل بردن بود توسط سارقین به یغما رفت و بعد از حدود یک دهه جز مخزنهای گچ و آهنآلات سنگین و ساختمانهای متروکه و زمین بایر چیزی باقی نماند و رویاهای کودکی من و کودکان روستا و جوانان قراجلو همچون فیلمهایی که شروعی هیجان انگیز و پایانی غمبار دارد، بر باد رفت.
اندک تجهیزات باقیمانده از کارخانه گچ «شورسو» نیز در سال گذشته طی مزایدهای به عنوان ضایعات فروخته شد و بعد از سالها دوباره تریلیها قدم در خاک قراجلو نهادند و این بار برای بردن همان تجهیزات و قطعاتی که سالها قبل آورده بودند و حدود بیست و پنج سال مهمان ما شدند و در حال حاضر تقریباً هیچ اثری از آن کارخانه مدرنی که با صرف اعتبارات و هزینه فراوان ساخته شده بود، نمانده و برای همیشه به تاریخ پیوست.
حال سوال این هست که:
چنانچه ساخت این کارخانه توجیه اقتصادی نداشت، چرا با صرف هزینه فراوان ساخته شد؟
چرا آسیبهای زیستمحیطی کارخانه قبلاً پیشبینی نشده و چارهای برای آن اندیشیده نشده بود؟
چرا طی دو دهه گذشته هیچ کس سراغی از کارخانه نگرفت و سعی در احیای آن نداشت؟
چرا در بیست سال گذشته از تجهیزات کارخانه محافظت نشد تا طعمه سارقین نگردد؟
آیا زمان آن نرسیده قوه محترم مقننه قانونی تصویب نماید تا تصمیمات و طرحهای عظیم که منابع مالی و انسانی فراوانی را به کشور تحمیل مینماید به متولیان و مسئولان مربوطه منصوب نموده و قانوناً در مقابل تبعات اعمالشان ملزم به پاسخگویی در پیشگاه ملت و دادگاه باشند؟
القصه اینکه مشابه کارخانه گچ شورسو موارد فراوان در استان و کشور داشتهایم که علیالخصوص در سالهای اخیر چوب مدیریت ضعیف را خورده و به دلایل جزئی تعطیل شدهاند.
شایسته است در سالی که به عنوان «تولید، پشتیبانیها، مانعزداییها» از سوی مقام معظم رهبری(مدظله العالی) نامگذاری شده است؛ مسئولین امر علیالخصوص دولت سیزدهم که شعار حمایت از توان داخلی دادهاند، این کارخانه و تولیدیها مورد توجه قرار گرفته و با رفع موانع به خط تولید بازگردند وگرنه در صورت گذر زمان و ادامه بیتوجهیها سرنوشتی همچون فرجام کارخانه گچ شورسو در بیجار را پیدا خواهد کرد و چند سال بعد باید برای خریداران ضایعات به مزایده گذاشته شود.
انتهای پیام/2330/70/ی