پیشنهاد بنیادین به رئیس دولت آینده / تشکیل معاونت فکر و مشاور عالی رئیس جمهور در دولت جدید
معاونت فکر به دنبال احیای فکر بنیادین برپایه منطق فکری برای ایجاد و تقویت دانشهای بنیادین است.

به گزارش گروه علم و پیشرفت خبرگزاری فارس، سید یونس ادیانی در یادداشتی نوشت: فکر از ویژگی برتر انسان است و هر انسانی در جامعه بنیادین با افکار نوبنیادش ساخته و شناخته میشود.
فکر وضعیت انسانی هر فردی را در موقعیتها تعیین میکند و سمبل وجودی هر انسان مشخص است.
با این اصل فکر مقیاس عملی در سنجشِ انسان بودن است.
در این مقیاس خرد و حس اصل بنیادِ انسانند و فکر وضع عملی برای به کارگیری اصلِ انسانی است.
فکر مشقهای نوشته شده نیست، سرمشقهای نوشته شده است.
با این اصل معاونت فکر بجای ما فکر نمیکند و ایده و مفهوم نمیسازد، اما راهی برای فکرسازی و فکرپژوهی با اصل تسهیلگری نشان میدهد تا وقوع فکر در جامعه فکری سادهتر شود.
این سرمشق در حال فراموشی و فروپاشی است و کسی از این وضعیت رو به مرگِ فکر نمیپرسد و گویی ضرورتی برای فکرمندی و اصلاح و احیای فکر بنیادین احساس نمیشود.
اکنون وضع تفکر در کشور چنان سامان یافته که کویر فکر در حال گسترده شدن است.
با این نگاه ما در کشور به سامانه فکریِ سیال نیاز داریم تا در آن جامعه فکری صاحبان فکر گردهم آیند و با آن بنیاد تفکر ملی به وجود آید.
این سامانه باید پیش درآمدی برای علم و منطق علمی و فنی باشد تا معاونت فکر و علم در پرتو هم به تدبیر سیاستی ذهن و مغز ملی بپردازند تا راهگشای آینده کشور باشد.
معاونت فکر در سامانه تفکر با محوریت دو هوش طبیعی و مصنوعی حرکت میکند.
اکنون با استفاده از ظرفیت حداقلی هوش مصنوعی چرخه هوش طبیعی از دستور خردِ اصیل افتاده و در نتیجه هر دو هوش در وضع طبیعی و مصنوعی خود قرار ندارند و از کارکرد هوشِ دانایی و محاسباتی قدرتمند برخوردار نیستند.
از نگاه دیگر با معاونت فکر ضرورتی برای معاونت هوش وجود ندارد و در این معاونت دفتر هوش طبیعی و مصنوعی دایر میشود تا از دو هوش در زیرساختهای فکر آموزشی، پژوهشی و سلامتیِ جامعه بنیادین ایدهسازی شود.
این دو هوش هم میتوانند برای تدبیر هوشی در آینده بیندیشند و با ایدهسازی و مفهومسازی بنیادین آن را در وضع نوبنیادی قرار دهند و هم با آن مدیریت مغز ملی صورت گیرد.
اکنون نه استفاده مناسب از ظرفیت80 میلیون مغز ایرانی در امر کشورداری میشود و نه تدبیری در خصوص کیفیکردن ذهن و مغز همراه با کیفی شدن انسان وجود دارد و این فاجعه بزرگ همه فقری است که دامنگیر کشور شده و هنوز آن را رها نکرده است.
البته «وزارت ذهن و مغز» هم موضوعی قابل تأمل در زیرساختهای و روند نوسازی سازمان دولت است که سه وزارتخانه آموزشی در ذیل آن قرار میگیرند تا از یک مدیریت هوشی در سه زاویه برخوردار شوند.
در معاونت فکر بر روی سه فکرِ در امتداد هم سرمایهگذاری میشود:
الف) فکر بنیادین که حاصل فکر خودبنیاد است.
این فکر به تقویت دانشِ بنیادین میانجامد که بدون آن این دانش موضوعیتی ندارد.
یعنی در کشور اگر فکر بنیادینی نباشد، دانش بنیادینی هم در کار نخواهد بود.
ب) فکر معطوف به فکر دیگری که ذهن در این موقع صاحب فکری میشود که ویژه دیگری است.
در این مرحله آدمی مصداق روشنی از فکرستانی، فکرپژوهی و فکرسازی در چرخه توسعهای منطق فکر است.
ج) چرخه تعلیم سوادگرایی و سوادمندی که در آن روح فکر و منطق فکر از دستور میافتد و ذهن درگیر کشمکشهای خواندن، نوشتن و گفتن میشود که سمبل انسان باسواد است.
در کشور تاکنون برای فکر بنیادین هیچ سازوکار تسهیلگری به وجود نیامده و گویا کسی وظیفه و مسئولیتی در قبالش ندارد و به همین دلیل صاحبان ایده اغلب به جامعه غربی گرایش مییابند و نیک میدانند که در آنجا سیاست کاری برای گشایش ایدهها و مفاهیم بنیادین در دستور کار قرار دارد.
این فقرِ سیاست با «پژوهشهای فکر بنیادین» در چهارسوی معاونت فکر به سیاست پویا تبدیل میشود و صاحبان فکر را از این سرگردانی نجات دهد و سکونتکدهای برای ایدهسازان و مفهومسازان میشود.
فکر بنیادین اصلِ بنیاد اصولِ دانشهای بنیادین است.
اگر در جامعه علمی فکر خودبنیاد و بنیادین رونق نگیرد، علم به تدریج فرسوده میشود و کارکرد علمی خود را مانند وضعیت کنونی کشور از دست میدهد.
فکر جوهر حیات علمی یک کشور است که این جوهر اکنون در آستانه بیرنگ شدن است.
معاونت فکر به دنبال احیای فکر بنیادین برپایه منطق فکری برای ایجاد و تقویت دانشهای بنیادین است.
در مورد فکر توسعهای مجموعهای از اندیشگاهها، اندیشکدهها، کانونهای تفکر، شبکه اتاق فکر و بنیاد ملی نخبگان وجود دارند تا به تسهیلگری این بخش بپردازند که فعالیتی مناسب و روشمند است.
در خصوص تعلیم سواد و سوادگرایی برای سوادمندی تسهیلگری بسیاری صورت گرفت که میتوان به دانشگاه، حوزه، سوادگاه، پژوهشگاه، دانشکده، پژوهشکده و سوادکده و نیز مجلات علمی و پژوهشی و علمی و ترویجی اشاره کرد که در امر توسعه و ترویج سواد عمومی نقش مؤثری دارند.
واقعیت این است که منطق فکر نه برجای منطق علم مینشیند و نه علم میتواند بر کرسی فکر تکیه کند.
علم در دایره علمکدهها میروید و به تدریج به فناوری تبدیل میشود، در حالی که فکر با خرد و حس در موقعیت فکرکده و خانه ذهن قابل رویش است.
با این حال معاونت فکر همتراز معاونت علم نیست و در امتداد هم واقع شدند.
معاونت علم کارکرد علمی دارد و از اندیشه و اندیشیده علمی سخن میگوید و نوع اندیشیدن آن به همین اندیشه معطوف است.
در حالی که معاونت فکر از اندیشه فکریِ خودساخته سخن میگوید که هنوز ایده و مفهومی در راه علمی شدن است.
زمانی که ایده بنیادین جایی در معاونت علمی ندارد، معاونت فکر با رویکرد فکری آن را دنبال میکند و این اصل بنیادین شروع سرفصلهای کاری این معاونت پویا و خلاق است.
معاونت فکر با سه اصل اساسی شکل میگیرد.
اصل اول، شورای عالی انقلاب فکری که کار اصلی شورای فکر احیای منطق سیاستگذاری، برنامهریزیِ سیاستی و نیز بررسی اولیه بنیانهای فکری ایدههاست
اصل دوم، پژوهشهای فکر بنیادین که با ستاد اجرایی فکر عملیاتی میشود.
این ستاد به دنبال کشف صاحبان فکر در مدارس، دانشگاه، حوزه، جامعه و پژوهشگاههاست تا هیچ ایدهای از دستور برنامه فکر ملی نیفتد که در این مورد میتوان از ظرفیت «شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرهنگستانهای علوم و پژوهشهای دانشهای بنیادین» استفاده کرد.
اصل سوم، خانه فکر برای صاحبان فکر که سکونتکده فکر برای فکرستاندن، فکرپژوهیدن، فکرساختن و در نهایت تحویل بردن فکر به منطق علم است.
این خانه مرحله تکامل یافته «پژوهشهای فکر بنیادین» در جامعه بنیادین فکری برای تعمیق حیات فکری است.
شورای عالی انقلاب فکری از سویی سیاستگذاری میکند و دیگرسو تسهیلکننده امور فکرپژوهی در اتاق فکرهاست.
این تسهیلگری ممکن است مادی، معنوی یا فنی باشد که همه در جای خود اصلی لازم و مفید میباشند.
در شورای سیاستگذاری فکر باید کسانی که صاحب فکر هستند عضو باشند تا حق حیات فکری حفظ شود.
در این شورایِ سیاستگذاری نمیتوان از اعضای هیئت علمی دانشگاه، حوزه و پژوهشگاه استفاده کرد و سیاست باید بر این مدار قرار گیرد تا از اعضای هیئت فکری استفاده شود که هیچ یک از «شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرهنگستانهای علوم، وزارتخانههای سهگانه آموزشی» صلاحیت فکری چنین کاری را ندارند و ناگزیر باید سازوکار «معاونت فکر، شورای عالی انقلاب فکری، پژوهشهای فکر بنیادین و نیز بنیاد کانون تفکر ایران» در سامانه ملی طراحی و تأسیس شود.
نکته برتر سیاستگذاری شورای عالی انقلاب فکری در تحولات فکری برای وقوع تحولات علمی کشور است.
در شورای عالی انقلاب فکری همه فعالیتها در فراسوی سوادهاست و سواد تا سطوح استادی نقش مؤثری در حیات فکری ندارد.
فکر در حالی که به راه میافتد، راه برای رفتن میسازد و نیک میداند که هیچ روشگاه واحدی برای فکر و منطق فکری وجود ندارد.
فکرهم ایده و مفهوم فکری میسازد و هم زبانِ متناسب فکر خود را به وجود میآورد تا ایدهها و مفاهیم بنیادین با زبان فکر قابل انتقال شوند و در فضای اندیشه علمی قرار گیرند.
در عین حال دو اصل «شورای عالی انقلاب فرهنگی و فرهنگستانهای علوم» در حوزه علم و فرهنگ امری لازم و مفیدند، اما مدتهاست که کارکرد اصلی خود را از دست دادند.
این شورای علمی و فرهنگی و فرهنگستانها هم بنیاد علمی و فرهنگی دارند و هم در حوزه علم و فناوری میتوانند اثربخش باشند و بنابراین تعمیم آنها در چهارسوی فکر فرضی ناتمام و ناسنجیده است.
در ستاد فکر با محوریت استادان دانشگاه و حوزه با سابقه علمی و پژوهشی20سال به بالا استفاده میشود و دستیاران این ستاد نیز حداقل باید مانند اعضای ستاد مقالات و کتابهای فاخر فکری معطوف به فکر دیگری داشته باشند و جامعه فکری بر آنها صحه بگذارد.
با این حال شورای عالی انقلاب فرهنگی که روزگاری از انقلاب فرهنگی سخن میگفت، اکنون به کلی از چنین محتوایی تهی شده و کارکرد علمی و فرهنگی خود را از دست داده و انتظار تحول فکری از آن کاری سادهلوحانه است.
نکته برتر این که صاحبان فکر با ایدهها و مفاهیم خودساخته شناخته میشوند.
این ایدهها و مفاهیم ممکن است در جامعه علمی نادیده گرفته شوند، اما در معاونت فکر و خصوصاً شورای عالی انقلاب فکری اصل موضوع تلقی میشوند و همه سرمایهگذاری معاونت فکر روی این افراد صاحب ایده و مفهوم است.
با این حال اتاق فکرِ پژوهشهای فکر بنیادین سکونتکدهای برای ایدهپژوهی و مفهوم پژوهی است.
در این اتاق کاری در مفهومستانی و مفهومپژوهی همراه با ایدهستانی و ایدهپژوهی برای ایدهسازی صورت میگیرد تا روند مفهومسازی در جامعه فکری رونق گیرد و تقویت شود.
در این روند برای فکرسازی نه روشگاهی واحد وجود دارد و نه زبان ویژه در دستور کار قرار میگیرد.
در این سرای آنچه اهمیت دارد خودِ تفکر مادی و معنوی در چهارسوی امر تدبیری در سامانه کشورداری است.
در این گردونه کسی حاضر نیست و هرچه هست فکر، منطقِ فکر و زبان فکر است که فکر خودبنیاد براساس ضرورتهای آن ساخته میشود.
با این مقدمه «پژوهشهای فکر بنیادین»که درآمدی برای «پژوهشهای دانشهای بنیادین» است، ضرورت مییابد.
در این پژوهش ایدهها به شکل متناظر در کنار هم واقع میشوند و در پرتو ایدهستانی، ایدهپژوهی صورت میگیرد تا ایدهسازی ممکن شود.
در این مرکز اتاق فکرهای بنیادینِ الهام گرفته شده از کاربرد شکل میگیرند و هر صاحب فکری متناسب با ایدهای که دارد در یکی از این اتاقهای فکری سکونت میکند.
در هر بخش شبکه اتاق فکر ملی به وجود میآید که همه ایدههای صنعتی، کشاورزی، محیطزیست، فناوریهای نو و هوش مصنوعی و...
هر یک در شبکه خود قرار میگیرند و ممکن است در هر شبکه به تناسب صاحبان فکر ایده وجود داشته باشد و هر کسی درصدد مفهومیکردن و در نتیجه علمیکردن ایدههای خود برآید تا به تدریج در جامعه بنیادین سازه جامعه اطلاعاتی و مفهومی ساخته شود.
از نگاه دیگر «بنیاد کانون تفکر ایران» سازوکاری برای تسهیلِ سیاستی اندیشگاهها، اندیشکدهها، کانونهای تفکر و شبکههای اتاق فکر است.
این بنیاد با اصل تسهیلگری از هر نوع اعمال سلیقه پرهیز میکند تا تفکر ملی در زوایای مختلف روییدن گیرد.
در سیاستگذاری این بنیاد پدیده تفکر چنان باید در دستور کار قرار گیرد که خود از موانع تفکر به حساب نیاید.
این بنیاد باید به اصول حاکم بر کانونهای تفکر توجه کند.
تا در سیر واقعی فکر و منطق فکر حرکت کند.
شورای عالی انقلاب فکری به دنبال سیطره بر حوزه فکری و علمی کشور نیست و دغدغه اصلی فراهم کردن بستری برای گشایش منطق فکر در چرخه علم و فناوری است.
این معاونت با اصل تسهیلگری زمان را برای پدیداریِ وقوع یک فکر کوتاه میکند.
در این معاونت سیاستهای معطوف به خرد و فکر اعمال میشود و با منطق و زبان فکر گفته میشود.
در این معاونت انسان غیر فکری حاضر نمیشود تا کارکرد غیر فکری پیدا کند و همه چیز متکی به فکر و منطق فکری است.
با این حال در چارچوب و ذیل «معاونت فکر و مشاور عالی رئیس جمهور»، «دفتر شورای عالی انقلاب فکری، دفتر پژوهشهای فکر بنیادین و دفتر بنیاد کانونهای تفکر ایران» در دولت آینده قابل مطالعه و تأسیس است.
در عین حال معاونت فکر مجموعهای چابک و خلاق است.
در این سامانه فقط صاحبان فکر گردهم میآیند تا سیاست فکر خودبنیاد را دنبال کنند.
معاونت فکر با اصل چابکسازی شکل میگیرد و با حداقل ستاد فکری و با حداکثر ایدهسازان و مفهومسازان بنیاد میشود.
از نگاه دیگر تأسیس فرهنگستانهای علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و معاونت علمی رئیس جمهور و نیز بنیاد ملی نخبگان یک ضرورت ملی بود، اما با روی آوردن به تشکیلات گسترده سازمانی به خودسامانی در اداره امور خود دچار شدند و از هدف اصلی خود بازماندند.
درحالی که با مدیریت دانایی میتوان این مجموعهها را همچون تمامی وزارتخانهها، معاونتها، سازمانهای و شرکتهای دولتی با یک سوم از نیروی انسانی با رویکرد علمی و فنی اداره کرد تا برای کشور در عین ضروری بودن مفید باشند.
انتهای پیام/