خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 30 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

«زنی در من قدم می‌زند» به چاپ دوم رسید

مهر | فرهنگی و هنری | دوشنبه، 04 مرداد 1400 - 16:12
گزیده شعرهای نزار توفیق قبانی شاعر عاشقانه سرا و مشهور سوری با ترجمه یدالله گودرزی در کمتر از شش ماه به چاپ دوم رسید.
واپسين،قباني،نزار،عاشقانه،كتاب،گودرزي،يدالله،شعرهاي،زني،شاعر ...

به گزارش خبرنگار مهر، گزیده شعرهای نزار توفیق قبانی شاعر عاشقانه سرا و مشهور سوری با ترجمه یدالله گودرزی در کمتر از شش ماه به چاپ دوم رسید.
این کتاب با نام «زنی در من قدم می زند»، «امراه تمشی فی داخلی» که برگرفته از یکی از شعرهای اوست به فارسی روان در ۱۶۸ صفحه برگردان شده است و مجموعه ای از آثار عاشقانه، سیاسی و اجتماعی شاعر را دربر می‌گیرد.
نزار قبانی در عین پیشرو بودن و تلاش برای بیان مضامین و اندیشه‌های امروزین، مشربی صوفیانه داشت و به عرفان ایرانی بسیار عشق می ورزید.
او به مذاهب مختلف، احترام می گذاشت و در شعرش از نمادهای شیعی نیز بهره می برد.
نزار قبانی در آثارش عشق به اندیشه های عطار، مولانا و ابن عربی را نشان می دهد و با آنکه دیپلمات بوده و سالها در کشورهای غربی زیسته اما بر خاستگاه شرقی خود تاکید زیادی دارد.
او عاشقانه نویسی را به عنوان زمینه سرودن برگزیده اما در لابلای این گفتمان، عقیده و ایده های خود را بیان می کند از دوری انسانها گلایه می کند، از استبداد جهان عرب می نالد و حاکمان را به شلاقِ انتقاد می گیرد.
در این مجموعه، یدالله گودرزی در ترجمه سعی کرده به زبان شاعرانه و ساده نزدیک شود و تازگی و غافلگیری در دریافت ِمضمون ِشعری را رعایت کند.
چاپ دوم کتاب، توسط نشر گویا به بازار عرضه شده و این در حالی است که تداوم کرونا و کسادی بازارِ نشر، عرصه و عرضه آثار مکتوب را با دشواری روبرو کرده است.
شعری از این کتاب:
تو آخرین سرزمینی
باقی مانده در جغرافیای آزادی!
تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم می کند!
و میهن های دیگر مثل کاریکاتورند
شبیه انیمیشن های والت دیسنی
و یا پلیسی اند
مثل نگاشته های آگاتا کریستی.
تو واپسین خوشه
و واپسین ماه
واپسین کبوتر،
واپسین ابر
و واپسین مَرکبی هستی که به آن پیوسته ام
پیش از هجوم تاتار!
تو واپسین شکوفه ای هستی که بوییده ام
پیش از پایانِ دورانِ گل
و واپسین کتابی که خوانده ام
پیش از کتاب‌سوزان،
آخرین واژه ای که نوشته ام
پیش از رسیدن زائرانِ سپیده
و واپسین عشقی که به زنی ابراز داشته ام
پیش از انقضای زنانگی!
واژه ای هستی که با ذره بین
در لغت نامه ها به دنبالش می گردم....