استمداد مادری رنجور از خیرین: فرزندم را از پای چوبه دار رهایی بخشید/ وقتی امام رضا(ع)بازهم ضامن میشود
دو سال از آن روز شوم میگذرد، روزی شومی که علی میرفت بساط دستفروشیاش را در خیابان سهامالسلطان اراک پهن کند تا شاید با اندک درآمدی، خرج مادر و خواهر و پدر بیمارش را تامین کند، اما ناگهان فشار فقر و نداری و بیکاری و خانهای ویرانه، خنجری شد بر تن رضا که میخواست اوهم بساطش را در نقطهای که علی پهن کرده، پهن کند.

دو سال از آن روز شوم میگذرد، روزی شومی که علی میرفت بساط دستفروشیاش را در خیابان سهامالسلطان اراک پهن کند تا شاید با اندک درآمدی، خرج مادر و خواهر و پدر بیمارش را تامین کند، اما ناگهان فشار فقر و نداری و بیکاری و خانهای ویرانه، خنجری شد بر تن رضا که میخواست اوهم بساطش را در نقطهای که علی پهن کرده، پهن کند.
خبرگزاری فارس ـ اراک؛ نامش خانه، اما ویرانهای بیش نیست، پلههایش نردبانی شکسته از جنس فقر و درب و پنجرههایش خالی از شیشههایی که مانع ورود غم و غصه شوند.
ستونهای این خانه، (خانه که نه ـ ویرانه) تکیه بر دوش جوانی 19 ساله دارد که این روزها در انتظار حکم قصاص چشمانش را به امید پیوند زده، امید به دستان خیرینی که طناب دار را از گردنش باز کرده و نیتهای خیرشان تنها سرپرست خانوادهای نیازمند را از پای چوبه دار نجات دهند.
دو سال از آن روز شوم میگذرد، روزی شومی که علی میرفت بساط دستفروشیاش را در خیابان سهامالسلطان اراک پهن کند تا شاید با اندک درآمدی، خرج مادر و خواهر و پدر بیمارش را تامین کند، اما ناگهان فشار فقر و نداری و بیکاری و خانهای ویرانه، خنجری شد بر تن رضا که میخواست اوهم بساطش را در نقطهای که علی پهن کرده، پهن کند.
پسرک نمیخواست قاتل شود، چرا که میدانست پدر و مادر و خواهر کوچکش به امید او زنده هستند، علی با سن و سال کَمش نانآور خانه بود، درس و مشق را رها کرده بود تا با اندک درآمد ناچیز از دستفروشی روزگار نامراد را سپری کند، اما تن نحیفش گویا تاب تحمل آن همه فقر و نداری و بیچارگی را نداشت، اعتراض رضا برایش کافی بود که ناگهان از کوره در برود و همه فشارهای اقتصادی را در قالب خنجر بر جگر رضا فرو کند.
علی ناخواسته قاتل رضا شد و امروز چوبهدار انتظارش را میکشد، خانواده رضا قصاص قاتل فرزندشان را میخواستند اما همین چند روز پیش به برکت میلاد امام رضا(ع) هنگامی که خادمین امام رضا(ع) در قالب کاروان خورشید برای رضایت به خانه آنها میروند از قصاص قاتل فرزندشان چشم میپوشند، اما درقبال آزادی او طلب 700 میلیون تومان دیه میکنند.
خبرنگار فارس در ایامی که برای تهیه گزارش از تبلیغات ریاست جمهوری به منطقه فوتبال، محرومترین منطقه اراک رفته بود، دیدن لباسهایی آویزان از دیوارهای خانهای مخروبه توجهش را به خود جلب کرد، پاسخ به این سوال که آیا در این مخروبه کسی زندگی میکند، او را به این خانه کشاند، مادری رنجور درب را به روش گشود و رمز و راز این خانه را بازگو کرد.
این روزها مادر علی یک چشمش اشک است و چشم دیگرش خون، آهی در بساط ندارد و امیدش به دستان خیرینی که با بخشش خود این جوان را از دار رهایی بخشند.
شاید تبلیغات انتخاباتی وسیلهای بود که خدا خواست به واسطه آن خبرنگار را به آنجا بکشاند و خبرنگار نیز وسیلهای بود که این قصه را به گوش خیرین نیک اندیش برساند تا شاید به واسطه عمل خیر آنها جوانی از قصاص رهایی یابد.
خیرین نیکاندیشی که قصد نجات این جوان را دارند کمکهای خود را به شماره حساب 5041721111922200 بنام انجمن حمایت از زندانیان اراک به نام بانک رسالت واریز کنید.
************
گزارش از حمید جلالی
************
انتهای پیام/خ