گل بی بی غم نان دارد؛ فقر و چشم انتظاری فرزند در بند + فیلم
گل بی بی به علت فقر و نداری در یک اتاق نمور زندگی می کند و هر روز چشم انتظار آزادی فرزند جوانش از زندان است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از یاسوج، پدیده فقر و نابرابری اجتماعی مسئلهای که مربوط به عصر امروز و ایران نیست بلکه در تمامی دوران و اعصار بوده و هست و چه بسا زندگیهایی که به خاطر فقر از هم پاشیدند و کسانی که در فقر و تنگدستی روزگار گذراندند.
اما این بار روایت گر زندگی مادر پیری هستیم که زیر بار فقر کمرش شکسته است؛ بانوی قصه ما ننه گل بی بی است که با یک نوه و در دو دهنه مغازه در کوچه پس کوچههای روستای مهریان زندگی میکند.
عصای دستش پسر جوانش بود که بعد از اختیار همسر و تولد فرزند به امید کسب درآمد از فامیل و غریبه پول قرض میگیرد تا کار و باری دست و پا کند اما از قضا دست روزگار با پسر گل بی بی یار نبود و نه تنها درآمدی نداشت بلکه بالاآوردن بدهی هم به دردهای آنها اضافه شد و اکنون به خاطر مهریه همسر در زندان به سر میبرد.
حالا مسیر زندگی گل بی بی قدم زدن در راه زندان و خانه اجارهای است؛ عروس صبر مادر پیر را ندارد قهر را بر ماندن ترجیح میدهد و درخواست طلاقش را برای مادر میفرستد.
حالا یک چشم گل بی بی اشک است و چشم دیگرش خون؛ نمیداند غصه خودش را بخورد یا نوه خردسالش را، دست به دامان هرکسی هم شد به در بسته خورد.
روستای مهریان تنها مامن گل بی بی است؛ اهالی روستا همه از وضع و روزگار او با خبرند گاهی برای نان پختن از هنر او استفاده میکنند تا شاید این مادر با هزینه آن بتواند ارتزاق کند اما گل بی بی میگوید دیگر رمق کار کردن هم ندارد و تنها راه امرار معاش این مادر مستمری 50 هزارتومانی بهزیستی است که نمیداند باید خرج شکم خود و نوهاش باشد یا پول اجاره خانه، آب و برقش را با آن بدهد.
شاید گل بی بی از گرسنگی نمیرد ولی بدون شک از کمبود امکانات بهداشتی رنج میبرد و با هزاران بیماری باید دست و پنجه نرم کند سرپناه این زن فاقد حمام و سرویس بهداشتی است و گل بی بی از حمام همسایهها استفاده میکند.
هر روز دردی بر دردهای گل بی بی اضافه میشود و این بار نمیداند کرایه 350 تومانی را از چه راهی جور کند تا حداقل سرپناهش را از او نگیرند.
در کشوری که سلبریتیهایش و آقازادهها در خانههای میلیاردی زندگی را میگذرانند امثال این مادر رنج کشیده باید در اتاقهای نموری سرکنند تا ببینید مرگ کی در خانه آنها را میزند اما گل بی بی داستان ما نمیتواند منتظر مرگ باشد باید امانت دار فرزند باشد و تا رهایی پسرش از زندان سرپرستی نوه خردسالش را نیز بر عهده داشته باشد.
زیر پوست این شهر هرچه میگذرد بگذرد اما بدون شک هنوز مردانگی نمرده است و کسانی هستند که میتوانند مرهمی بر زخمهای این مادر بگذارند از مردم خوب دیار آریوبرزن و ایرانیانی که دل در گرو آزادی، مهربانی و عزت دارند میخواهیم این بار شادی را مهمان خانه گل بی بی بکنند تا شاید امید باز به این خانه برگردد و سرنوشت نوه اش همچون پسرش نباشد.
تا کی بگذاریم که فقر استخوانها را بشکند و کسانی باشند که روزی هزاران بار آرزوی مرگ کنند بیائیم باهم سایه فقر را حداقل برای زمانی از سر این خانه و خانواده کوچک دور کنیم به امید روزی که در جای جای این جهان پهناور هیچ کسی غم نان نداشته باشد.
گزارش از سیده زهرا موسوی
انتهای پیام/ن