شهید معلمی که به آرزوی ۸ سالهاش رسید/ کتاب زندگینامه شهید منتشر شد
در کتاب تازه منتشر شده «ترنم نامههای نور» که گزیدهای از نامههای معلم شهید سید حبیب مرتضوی همراه با زندگینامه، وصیتنامه و خاطرات همرزمان به کوشش خواهر شهید است، آمده است: «در غرب عملیات مرصاد در جریان بود به سید حبیب گفتم شما که دوره سه ماههتان تمام شده چرا به مرخصی نمیروید؟ سید گفت: الان همه دارند به جبهه میآیند، من کجا بروم؟؛ بله او باید میماند و به آرزوی ۸ سالهاش میرسید».

در کتاب تازه منتشر شده «ترنم نامههای نور» که گزیدهای از نامههای معلم شهید سید حبیب مرتضوی همراه با زندگینامه، وصیتنامه و خاطرات همرزمان به کوشش خواهر شهید است، آمده است: «در غرب عملیات مرصاد در جریان بود به سید حبیب گفتم شما که دوره سه ماههتان تمام شده چرا به مرخصی نمیروید؟
سید گفت: الان همه دارند به جبهه میآیند، من کجا بروم؟؛ بله او باید میماند و به آرزوی ۸ سالهاش میرسید».
خبرگزاری فارس از شهرقدس؛ سیده طیبه عزتی: «ما برای ادای تکلیف آمادهایم و جز انجام دادن احسن تکلیف چیز دیگری نداریم، حال خداوند خودش هر چه خواست، انجام میشود.
عمده انجام تکلیف از سوی ماست که همانا مبارزه، جهاد، صبر و استقامت است، هر کس امروز این وظیفه بزرگ را دارد».
این جملات بخشی از نامههای معلم شهید سید حبیب مرتضوی اشکذری است که با عنوان «ترنم نامههای نور» گزیدهای از زندگینامه، وصیتنامه و خاطرات همرزمان از شهید به همراه تصاویر، در ۵ فصل به کوشش طیبه سادات مرتضوی، خواهر شهید به رشته تحریر درآمده است.
راز طولانی شدن چاپ کتاب
خواهر شهید در گفتوگو با خبرنگار ما از انگیزه و ماجرای جمعآوری مطالب کتاب میگوید: با توجه به علاقه فراوانی که به برادر شهیدم داشتم، نامههای ایشان را زیاد میخواندم و چون همانطور که در پیشگفتار کتاب گفتهام از خصوصیات بارز شهید این بود که در امر تبلیغ دین مبین اسلام و اخلاق اسلامی و دفاع از نظام جمهوری اسلامی بسیار کوشا بودند و از هر فرصتی برای انجام این رسالت استفاده میکردند.
وی در ادامه گفت: نامههای ایشان نیز سرشار از مطالب آموزنده بود به همین دلیل تصمیم گرفتم مطالب مفید و عمومی نامههای شهید را استخراج و جمعآوری کنم؛ ابتدا به فکر تهیه یک جزوه بودم و در سال ۸۶-۸۷ بود که توفیق یافتم در رشته علوم قرآن و حدیث به شکل مجازی شروع به تحصیل کنم و در همین دوران بود که تصمیم گرفتم مطالب و نامهها را تایپ کنم، که کم کم مشتاق به نوشتن کتاب شدم.
خواهر شهید از ماجرای همکاری همسر شهید در تهیه این کتاب، بیان کرد: در همان سالها کل مطالب عمومی نامهها را تایپ شده نگهداری کردم اما هر بار که خواستم برای چاپ کتاب اقدام کنم مشکلی پیش میآمد، مثلاً عکسی گم میشد یا همرزمان شهید در نوشتن خاطرات خود همراهی نمیکردند و حدود ۱۰ سال این امر دغدغه فکری من شده بود و همیشه نگران بودم که نکند این کار بیسرانجام بماند؛ تا این که اواخر سال ۹۹ یک جرقهای باعث شد شروع به اتمام این کار کنم.
خانم مرتضوی ادامه میدهد: به ذهنم رسید این موضوع را با همسر شهید در میان بگذارم، ایشان بسیار استقبال کردند و مطالب نامههای خودشان را نیز در اختیارم گذاشتند.
لذا مطالب نامههایی را که شهید به همسر و فرزندانشان نوشته شده بود را هم به نوشتههای قبل اضافه کردم و به این ترتیب حکمت و راز طولانی شدن چاپ کتاب را متوجه شدم.
دعوت به مشارکت در انتخابات
شهید مرتضوی در شهریور ۱۳۳۹ در استان یزد به دنیا آمد و یک ساله بود که به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد.
خواهر شهید درباره خصوصیات بارز شهید میگوید: «اخلاص در عمل و احساس مسؤولیت شدید نسبت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از ویژگیهای شاخص سید حبیب بود.
مثلاً برای انجام بهتر امر انتخابات، بسیار تلاش میکردند از جمله بارها از پشت بلندگوی مسجد صوت متعهدانه و دلسوزانه سید حبیب شنیده میشد که میگفت: «کسانی که تاکنون موفق نشدهاند رأی خود را به صندوق بریزند، هر چه زودتر برای دادن رأی تشریف بیاورند».
شهید مرتضوی سرباز بودند که جنگ تحمیلی آغاز شد و تا پایان جنگ با وجود داشتن همسر و فرزند و مسئولیت معلمی، در دورههای فراوان سه ماه در جبههها حضور داشتند و زمانی به شهادت رسیدند که قطعنامه پایان جنگ امضاء شده بود و دوره سه ماهه ایشان هم به پایان رسیده بود اما ماندند و اجر مجاهدتهایشان را گرفتند.
این شمایید که با انتخاب راه سرنوشت خود را میسازید
فصل سوم کتاب از وصیت نامه شهید است که در گزیدهای از آن خطاب به دو فرزند خردسالش وصیت میکند: «عزیزان دلم!
حقیقت این است که انسانی سود برده که بتواند فضایل اخلاقی که تنها در اجرای دستورات دین مبین اسلام میسر است را کسب کند؛ اگر جامعه ما با همین نظام فرهنگی که الان در پی آن هست (جمهوری اسلامی) پیش برود، آینده شما، به تعبیر بنده بسیار زیباست؛ شاید بنده و امثال بنده نتوانیم حتی در ذهن تصور کنیم؛ اما هرچه باشد سرنوشت هر شخص تا حد زیادی به دست خودش است و این شمایید که با انتخاب راه، سرنوشت خود را میسازید».
به آرزوی ۸ سالهاش رسید
در فصل چهارم کتاب، خاطرات خوب و پندآموزی از همرزمان شهید ذکر شده که یکی از این خاطرات نقل از برادر شهید محمدتقی خدمتی است که از روزهای فراموش نشدنی با سید حبیب اینگونه میگوید: «از شهید مرتضوی درسهای زیادی منباب اخلاق، صبر، مقاومت، ولایتمداری، شب زندهداری و عبادت آموختم؛ در میاندوآبِ مهاباد، آوردگاه حضرت مهدی(عج) نزدیک هم بودیم، ایشان در گردان قمربنیهاشم و بنده در آبرسانی و سوخترسانی؛ بعد از قبول قطعنامه که صدامیان مجدد با سمت جبهههای جنوب حملهور شدند و در غرب عملیات مرصاد در جریان بود به سید حبیب گفتم شما که دوره سه ماههتان تمام شده چرا به مرخصی نمیروید؟
سید گفت: الان همه دارند به جبهه میآیند، من کجا بروم؟؛ بله او باید میماند و به آرزوی ۸ سالهاش میرسید».
شهادت در عید قربان و خاکسپاری در عید غدیر
سید حبیب در روز عید قربان سال ۶۷ در منطقه شلمچه، محدود پاسگاه زید در یک عملیات داوطلبانه، در سن ۲۸ سالگی به شرف شهادت رسید و بدن غرقه به خون و سراسر آسیب دیدهاش در سالروز ولایت جد بزرگوارش امیرالمومنین علی(ع)، در روز عید فرخنده غدیر در بهشت زهرا قطعه ۲۶ در کنار قطعه شهدای حج خونین به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/ ۶۷۰۷۵/گ/س