متهم دادگاه میکونوس: آمریکا و اروپا مادر داعش است اما اتهامهای تروریستی برای ماست!/ دادگاه آلمان نتوانست ثابت کند که فرمانده حمله بودهام
کاظم دارابی متهم دادگاه میکونوس از برخورد دولت آلمان در 15 سال دوران حبسش میگوید. دادگاه آلمان نتوانست ثابت کند که دارابی فرمانده حمله تروریستی به رستوران میکونوس بوده اما به او حکم حبس ابد دادند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، کتاب «نقاشی قهوهخانه» نوشته محسن کاظمی به بیان خاطرات کاظم دارابی دانشجو و تاجر ایرانی مقیم آلمان و از متهمان اصلی حادثه تروریستی رستوران میکونوس میپردازد که یکی از جنجالیترین پروندههای تاریخ قضائی آلمان در شهریور 1371 است.
این اتفاق منجر به کشته شدن تعدادی از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران شد.
از زمان وقوع حادثه میکونوس تا امروز، افراد، گروهها و جریانهای سیاسی هر یک از زاویه دید خود به ماجرا نگریستهاند و هریک نقش خود را بر دیوار میکونوس زدند اما تا امروز دارابی امکان و فرصتی نداشته که نقد و نگاه خود را در معرض داوری بگذارد.
او به عنوان یکی از متهمان اصلی این واقعه حق دارد آنچه را که دیده، شنیده، خوانده و متحمل شده است بر روی دیوار میکونوس رسم کند.
بنابراین این کتاب پردهای است از نگارهها و نقشهای مختلف که نقال آن کاظم دارابی است.
در ادامه گفتگوی تسنیم با کاظم دارابی را میخوانید:
*خودتان را کمی معرفی کنید.
من سال 1338 در کازرون فارس متولد شدم و در تظاهرات و بگیر و ببند زیادی در قبل از انقلاب حضور داشتم که در این کتاب هم بیان شده است.
قرار بود به چند کشور مختلف بروم که نشد و در نهایت به آلمان رفتم.
*برای تحصیل رفتید؟
بله.
*بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سفر کردید؟
بله آنجا راه و ساختمان میخواندم که با خانمی لبنانی آشنا شدم و ازدواج کردم.
الان 5 فرزند دارم.
حدوداً 13 سال آلمان بودم و در آنجا فعالیتهای دینی داشتم.
متاسفانه من را به عنوان فرمانده عملیات تروریستی رستوران میکونوس دستگیر کردند و بعد از مدت طولانی یعنی سه سال و نیم دادگاه، حکم حبس ابد به من دادند.
*بعد از 15 سال که آزاد شدید چه اتفاقاتی رخ داد؟
دادگاه سه سال و نیم طول کشید که حدود 270 جلسه زمان برد. آنجا بالاخره به عناوین مختلف و با فشارهای مختلف اتهاماتی به من زدند که از واقعیت دور بود.
عناوینی مثل عضویت در وزارت اطلاعات، سپاه قدس، حزبالله لبنان و برای هیچ یک از اینها دلیل قانعکننده ارائه ندادند.
بعد از مدت طولانی که تمام معارضین نظام جمهوری اسلامی ایران را در دادگاه آوردند و پرسوجو کردند، این حکم ابد را به من دادند.
هر سال برای این کار سالگرد میگرفتند و شبکه های BBC ، منوتو و...
افرادی را میآوردند و مصاحبه میکردند.
جراید ایران هم درباره آن چندان صحبتی نمیکردند.
حکم من ابد بود ، طبق قانون « 456 آ» ابد را به 23 سال تغییر دادند و بعد از آن 15 سال و 64 روز زندانی بودم که 5 سال آن انفرادی بود؛ بعد از آن آزاد شدم و به ایران آمدم.
در این فکر بودم که خاطرات خود را بنویسم.
با آقای محسن کاظمی که از نویسندگان خوب و پژوهشگر تاریخ شفاهی ایران است، آشنا شدیم.
با زحمات زیادی که کشیدند توانستیم مجموعه این کتاب را منتشر کنیم.
*نگارش کتاب حدود 10 سال طول کشید.
چرا انقدر طولانی شد که حتی امکان فراموشی خاطرات هم پیش بیاید؟
آن زمان من فکر می کردم کتاب نوشتن کار سادهای است و اگر کسی بخواهد کتابی بنویسد زمان کمی می برد اما این کتاب به نظر من تنها یک کتاب خاطره نیست، خاطرات من نیست.
در خارج از کشور درباره همین موضوع 16 کتاب نوشته شده است.
به زبان انگلیسی ، آلمانی و به فارسی ترجمه شده و در خارج از کشور پخش شده است.
من در زندان بودم که کتابهایی که آنها نوشته بودند را از بچهها میگرفتم و میخواندم.
برخی مواقع یک قسمتهایی را چرند مینوشتند، با این حال من میخواندم و به هر حال نظر آنها این بود و نظر من چیز دیگری بود.
بعد از این که شروع به نوشتن این کتاب کردیم خیلی اسناد و مدارک داشتیم، پرونده داشتیم، حدوداً 8-7 کلاسور و نزدیک به 6-5 هزار صفحه کاغذ از آلمان با خود آورده بودم و اینها را جمعآوری و آرشیو کردیم.
آقای کاظمی خیلی زحمت کشید و تحقیقات درباره این مطلب را کامل کردند و تمام 17-16 کتابی که آنجا درباره این اتفاق نوشته شده بود را خواند.
بنابراین کار خیلی سخت و زمان بری بود؛ حکم من 400 صفحه است و در این 400 صفحه ما 50-40 صفحه را به زبان فارسی ترجمه کردیم.
ما نمیخواستیم حرفی سطحی بزنیم و خاطره نویسی کنیم و تمام شود.
این محاکمه سه سال و نیم و با 200-180 نفر شاهد و تعدد جلسات و مخارج ؛ تنها هدفی که داشت ضربه به ایران بود.همه اپوزیسیون ضد جمهوری اسلامی را به دادگاه من آوردند که بگویند ایران حامی تروریسم است.
کتاب من پیام صلح و دوستی به تمام معارضین ایرانی است.
به ایران بیایید و ببینید.
آنها آنجا نشستهاند و قصر فیروزهای برای خود درست کردهاند و درباره نظام جمهوری اسلامی ایران حرف میزنند.
من یک شهروند ایرانی هستم و کشور خودم را دوست دارم.
در دادگاه هم گفتم بچه مسلمان و طرفدار نظامم هستم ولی این که میگویید من سپاهی هستم، این چنین نیست هرچند اگر باشم افتخار میکنم ، وزارتی نیستم و اگر باشم هم افتخار میکنم.
من چنین افتخاری نداشتم که عضو سپاه باشم.
چرا چیزی که نبودم را بگویم بودهام تا استفاده احسن از این امر کنند؟
در هرصورت دادگاه سیاسی بود.
این محاکمه سه سال و نیم و با 200-180 نفر شاهد و تعدد جلسات و مخارج ؛ تنها هدفی که داشت ضربه به ایران بود.همه اپوزیسیون ضد جمهوری اسلامی را به دادگاه من آوردند که بگویند ایران حامی تروریسم است.
در جواب آنها این کتاب را داریم.
قضاوت را در دست کسانی میگذاریم که این کتاب را میخوانند وببینند چه اندازه حرف ما مستند است و تا چه اندازه حرف آنها مستند بوده است.
*این ده سال نگارش کتاب به صورت مداوم بود؟
مقطعی بود.
برخی مواقع مسافرت میرفتم ولی در تماس بودیم.
آقای کاظمی کارهای پژوهشی و تحقیقات را انجام می داد.
بابت این تحقیقات پول زیادی هزینه شد ، نامهنگاری هایی به آلمان شد.
ما حتی در این پروسه چهار مترجم عوض کردیم.
*هزار صفحه بود یا بیشتر بود؟
دقیق نمیدانم چقدر بود.
آقای کاظمی 17 کتاب خارجی در ارتباط با این موضوع خوانده حرفهای راست و حرفهای دروغ انها را هم نوشته است ؛نمیخواهیم بگوییم همه آن چیزهایی که آنها گفتهاند دروغ است و همه چیزهایی که ما میگوییم راست است.
این چنین نیست.
ما حقیقت را هم بیان کردیم.
به نظر ما آن کار غیرانسانی بود و نباید انجام میشد ولی انجام شد و من ارتباطی با این کار نداشتم.
*در قسمتهایی از کتاب ریزترین مسائل حقوقی هم بیان شده است، آیا این با توجه به نیاز مخاطب بود؟
بله.
مثلاً اینها قانونی دارند که شخصی که این اتهام به آن وارد است نکتههای امنیتی زیادی برایش قرار میدهند.
یکی این است که هر هفته دو الی سه بار این را لخت مادرزاد کنند.
این کار برای من خیلی سنگین بود.
یا مثلاً شب تا صبح هر ساعت به ساعت شما را از خواب بیدار کنند ، پروژکتور سقف سلول را روشن کنند که شما تکانی بخورید تا متوجه شوند مردهاید یا زندهاید.
تحمل اینها خیلی سخت بود.
یا مثلاً من 5 سال در سلول انفرادی بودم.
در سلولی بودم که 45 مترمربع بود و یک تخت و میز کوچک و صندلی بود و توالت هم در خود سلول بود.
* بخشهایی از کتاب برای مخاطب دارای تناقض و مبهم است؛ چطور میتوان اطمینان کسب کرد؟
از صحبتهای من تناقض ایجاد شده است؟
*بله.
در یکسری موضوعات ابهام وجود دارد .
چطور مخاطب باید بفهمد این دقیقاً آن چیزی است که اتفاق افتاده است؟
مبنا را بر صداقت گذاشتید و هر اتفاقی که بوده را بیان کردید؟
من در مورد خودم صحبت میکنم.
آن زمان که انها حکم را صادر کردند من را به عنوان فردی که فرمانده عملیات بوده، حکم ابد دادند.
اما آنها نتوانستند ثابت کنند این عملیات را فرماندهی کردهام.
کسی که فرماندهی عملیات میکند باید سلاح و ماشین و افراد را بیاورد و به همه تعلیم دهد که چه کاری انجام دهند.
تمام عملیات را آمادهسازی کند و بگوید چنین عملیاتی در تاریخ فلان در ساعت فلان باید انجام شود .
این عمل را من انجام ندادم.
در حکمی 400 صفحهای، صفحه 197 اش مطرح شده که ما نتوانستیم ثابت کنیم آقای دارابی فرمانده عملیات بوده است ولی طبق شواهد امر صحبتهایی که یک نفر به عنوان اعتراف کننده گفته است و علم قاضی به من حکم ابد داده است.
آنها نیروهای ضد انقلاب و ضدنظام را آوردند تا علیه من شهادت بدهند.
*از ظلمهایی که در آن 15 سال دیدید صحبت کنید.
میدانید که حقوق بشر آنها برای خودشان است.
زمانی که تشکیلات غربی و آمریکایی میآیند خیلی واضح و علناً یک نیرویی به نام داعش را متولد میکنند و میلیاردها دلار از طریق کشورهای عربی کمک میشود و منطقه را به هم میریزند پس اینها خیلی راحت می توانند طوری برنامهریزی کنند تا عملیاتی انجام شود و بعد فرد ایرانی مثل من را که آنجا سرشناس و اسم و رسمی دارد رامجرم کنند، و برایش حکم ابد صادر کنند و بگویند نظام جمهوری اسلامی ایران چنین کاری کرده است.
عذابهایی که آنجا کشیدم بسیار است و نمیتوان در عرض نیم ساعت یا ده دقیقه بیان کرد.
*همه آلمانی بودند و فقط شما ایرانی بودید؟
کشورهای مختلف بودند.
بالاخره در آن بند امکانات بهتری ارائه می شد.
مثلاً سلول خود را میتوانیم رنگ بزنیم.
مثلاً میتوانیم تلویزیون بهتری داشته باشیم.
میتوانیم در سلول گلدان بگذاریم.
میگویند این حکم ابد دارد.
خاطرهای در این مورد دارم که یکی از بچههای زندانی که لبنانی بود یک بار به سلول من آمد.
من عکس های سلول را قبلاً داشتم؛ این عکسها را نشان دادم.
گفت : این اتاق پسرت است؟
گفتم: این همین سلول من است!
حتی آن که در آن زندان بود هم تعجب کرد چون من از نظر نظم خیلی حساس بودم و به سلول رسیدگی میکردم.
*در چندین سالی که زندان بودید آیا ارتباطی با افراد مختلف داشتید؟
این برخوردها به چه صورت بود؟
آنجا هم مثل اینجا بحثهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زیاد بود.
لبنانی، فلسطینی، عرب، ترک ترکیه، ایتالیایی، فرانسوی و آلمانیها در آنجا زیاد بودند و بحث سیاسی میکردند.
*ممکن بود درباره ایران ابهامی داشته باشند و با هم صحبت کنید؟
بله.
ابهامات زیادی داشتند.
برخی دوستدار ایران بودند و برخی هم نه.
*ممکن بود با آنها صحبت کرده باشید و نظر آنها برگشته باشد؟
بله خیلی زیاد اتفاق افتاد.
یک عدهای طرفدار نظام جمهوری اسلامی ایران هستند و در همه کشورها هم وجود دارند و در آلمان هم بودند.
آلمانیها کمتر ولی بچههای لبنانی، فلسطینی، ترک ترکیه و مسلمانان خیلی به ایران علاقهمند هستند و به ایران احترام میگذارند مخصوصاً لبنانیها و فلسطینیها این چنین هستند.
*کتاب شما کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید ولی متاسفانه آنطور که باید مطرح نشده است، چرا؟
این سوژه و کتاب مشتری خود را دارد و تا جایی که توانستند کنفرانس خبری و در تلویزیون و اخبار و رسانهها بیان کردندتا جایی که همان یک هفته اول چاپ اول تمام شد ؛ با توجه به این که قیمت کتاب 97 هزار تومان است.
چاپ دوم هم منتشر کردیم و امروز هم انتهای چاپ دوم است و باید چاپ سوم را بزنند.
این کتاب خاطرهای صرف نیست، این کتاب تاریخی شفاهی ایران است.
تحقیقات زیادی درباره آن شده است و شاید همه کس نتواند این کتاب را بخرد.
*با توجه به این که استقبال رسانهای نشده است ولی مردم به خوبی استقبال کردهاند.
آقای قرهداغی رئیس انتشارات سوره گفته بودند که کتابی داریم که برای فرد معروفی است و چاپ اول را زدیم و الان یک سالی است که نتوانستیم چاپ اول را بفروشیم.
یعنی کتاب چاپ میشود خیلی طول میکشید به چاپ دوم برسد هر چقدر هم تبلیغ شود باز همین است.
ولی این کتاب این چنین خواهان دارد و ما هم تعجب کردیم.
انشالله افرادی بتوانند با خواندن این کتاب حق را پیدا کنند.
دفاع از من دفاع از نظام است.
شبی که من را دستگیر کردند در حکم بازداشت من نوشتند که عضو سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات هستم.
با کدام دلیل، منطق و سندی این حکم را زدند؟
کسی که این حکم را میدهد باید سندسازی کند.
باید ثابت کند که من سپاهی یا وزارتی هستم.
به همین خاطر اسناد درست و غلط جمع می کنند.
منافقین و مجاهدین و بنی صدر و رئیس حزب درفش کاویانی، وزیر علوم زمان شاه و سیاستمداران را میآوردند و همه میگویند این عضو وزارت اطلاعات است و این سپاهی و حزباللهی است.
*با توجه به اسنادی که ضمیمه کتاب شده است کسی که عادل باشد و بخواهد بدون اغماض به این موضوع نگاه کند به حقیقت ماجرا پی میبرد.
انشالله به این حقیقت پی ببرند.
من به عنوان بچه مسلمان دروغ نگفتم.
من در کودکی در شهر کازرون روستای به نام دوان زندگی کردهام.
این دهات در دل کوه است.
چراغهای آن دهات همانند ستاره در آسمان پیدا است.
انگور آنجا معروف است و به کشورهای خلیج فقط فارس صادر میشود موقعی که وانتها میآمدند که برای بازار انگور ببرند، صبر میکردیم و ماشین که می آمد یکی پشت ماشین میپرید و از صندوق ها انگور به دست پائینیها میداد.
فکر میکنم حدود 13 ساله بودیم.
در عقل بچگی این گونه کارها انجام دادیم که اگر یکی این را بفهمد به این کار دزدی میگوید.
آن زمان در این فکرها و در این وادیها نبودیم.
من این را هم بیان کردم.
فرض کنید تمام کارهایی که ممکن است برخی بگویند این را برای کسی بیان نکنید.
من شخصیت خود را کاملاً توضیح دادم.
یک زمانی من را به عنوان فردی سیاسی به زندان شیراز بردند.
آن زمان اصلاً نماز نمیخواندم.
در عاشورا سینه میزدیم و حسین حسین میگفتیم و چای در مسجد میدادیم ولی اصلاً فرد مذهبی و سیاسی نبودم.
چند ماهی در بند سیاسی زندان شیراز رفتم و فردی سیاسی شدم در آنجا که هم کمونیستها و چپیها بودند و هم بچه مسلمانان ها ، من جذب بچه مسلمان ها شدم با این که هیچ اطلاعاتی درباره سیاست نداشتم.
حتی اطلاعات دینی من هم کم بود.
محسن کاظمی نویسنده کتاب این ایده را دارد که سانسور نکند، میگوید اگر میخواهید چیزی را پنهان کنید اصلا کتاب ننویسید.
مثلاً آقای کاظمی میگفت یکی از اساتید دانشگاه این کتاب را طوری زمانی که چای میخورد هم در دست داشت ، شام می خورد کتاب را در دست داشت.
این کتاب طوری است که نمیتوانید روی زمین بگذارید.
خیلی از بچهها این را به من گفتند.
انتهای پیام/