از «مرگ بر شاه» گفتنِ سر صف تا استفاده از ماشین ژاندارم برای پایین کشیدن مجسمه شاه
عباس پیکار در گفتوگویی صمیمی از شور و غرور دوران دبیرستانی میگوید که منجر به حرکتهای بزرگ شد و امرز این انتخاب و اعتقاد درست با همه سختیها همچنان در وجودش زنده و جاویدان است.

عباس پیکار در گفتوگویی صمیمی از شور و غرور دوران دبیرستانی میگوید که منجر به حرکتهای بزرگ شد و امرز این انتخاب و اعتقاد درست با همه سختیها همچنان در وجودش زنده و جاویدان است.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرکرد، دهه فجر و اقدامات مبارزین در چهارمحال و بختیاری بهانهای شد تا به پای صحبتهای یکی از مبارزان انقلابی این استان بنشینیم شخصی که با حضورش در عرصههای مختلف قبل از انقلاب، دوران دفاع مقدس و عصر حاضر ثابت کرد در هر برهه از زمان، در هر سن و سالی و در هر لباسی جان دل به سخن ولیفقیهاش میسپارد و در دفاع از دین، ناموس و خاکش و در رسیدن به جامعه مهدوی سر از پای نمیشناسد و ترسی در دل ندارد.
با دیدن شور، نشاط و انرژی وی حین ورود به دفتر خبرگزاری بیشتر برای این گفتوگو ترغیب شدم زیراکه این هیجان از انقلابی پرشور حکایت میکند از روزهای خستگی ناپذیری که با پشتکار همین جوانان به انقلاب نور معروف شد.
قدمهای استواری که «عباس پیکار» به سمت جایگاه گفتوگو برمیداشت هرکسی را به یاد ثابت قدمی در مبارزحق علیه باطل میانداخت، این قدرت و صلابت حاکی از شجاعت و دلیری جوانان این خطه در دوران انقلاب است، خلاصه هرچه بیشتر میگذشت برای شنیدن خاطرات جذاب این رزمنده مشتاقتر میشدم.
حال آنچه پیشرو دارید خلاصهای از این گفتوگو است که با هم میخوانیم.
روایت اولین اقدام رسمی علیه پهلوی در بروجن
کانون اسلامی جوانان شهرستان بروجن با «مسؤولیت ابراهیم منصوری» محلی بود که با آموزش قرآن و نماز در سالهای 55-56 جوانان را در مسیر و جریان انقلاب گرد هم جمع کرد و کم کم مسیر امام و انقلاب را به نوجوانان آموزش داد، در واقع شناخت خدا و حقیقت اسلام یکی از دلایل اصلی حضور بیمحابای جوانان در میدان مبارزه بود و همین تربیت باعث شد که عباس پیکار به محض پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در شهریورماه سال 58 درحالی که چهارم دبیرستان بود با مدرک دیپلم راهی سپاه بروجن شود.
انگیزه قوی و آزاد بودن جوانان، حق انتخاب به آنان داده بود و باعث شد که در جریان مسائل انقلاب قرار گیرند که شهات فرزند ارشد امام جرقهای برای آغاز فعالیتهای نوجوانان بود و برپایی مراسم شهادت آقا مصطفی اولین جلسه رسمی فعالان انقلابی محسوب میشود که گوش دادن و توزیع نوارهای کاست سخنرانی و اعلامیههای امام و بزرگان انقلاب و آگاهی بخشی به مردم از طریق شعار نویسی مراحل بعدی این مبارزه بود که با وجود سرکوبها باز هم اثر خود را داشتند.
جوانان اهل خطر بودند؛ ترس معنایی نداشت
گفتوگو به سمت خاطرگویی سوق پیدا کرد که برق چشمان حاج عباس از خاطرات جذابی خبر میداد، گویا از رمضان 57 فعالیتها با برنامهریزی آغاز شد و قرائت نماز با شکوه عید فطر در بروجن اولین حرکت رسمی افراد محسوب میشود که با قرائت اطلاعیه 14 مادهای توسط حاج عباس حرکت مذهبی و سیاسی در هم تنید و با تکبیر و تظاهرات جوانان بعد از اطلاعیته این حرکت تقویت شد که با دخالت پلیس جمعیت پراکنده شد.
ایمان قوی نوجوانان و جوانان و اعتقادشان به اسلام ترس را از وجود این دلیرمردان گرفته بود و آمادگی و راههای مقابله با شکنجه و زندانهای سیاسی در عالم بازی به آنان آموزش داده میشد و با وجود آگاهی از سرانجام دستگیری و جزئیات شکنجهها با دلیری تمام به صحنه میآمدند که این شجاعت از بیانات و موضعگیریهای رهبر و بزرگ انقلاب نشأت میگرفت و همین حرکات حساب شده و الگوگیری از امام ترس را در وجود جوانان ریشه کن کرده بود.
روایتگری زیبای حاج عباس ما را به شهریور 57 برد...
حاج عباس با نوشیدن دمنوشش گلویی صاف کرد و ما را به شهریور 57 و بازگشایی مدارس برد، زمانی که فرصت خوبی برای شیطنتهای دانشآموزان پرشور مهیا و سردادن شعارهای «زنده و جاوید باد یاد شهیدان، مرگ بر شاه و درود بر خمینی» در صبحگاه به مدارس ابلاغ شده بود و هرچه این خاطره بیشتر بازگو میشد استکبارستیزی و نفرت از رژیم طاغوت بیشتر در چهره و صدای پیکار متجلی میشد.
زنگ آخر یکی از آن روزها تعداد محدودی از دانشآموزان دل را بر دریا سپردند و برای اولین بار نوای مرگ بر شاه را در محیط مدرسه طنینانداز کردند، به گفته حاج عباس که مویی در مسیر انقلاب سپید کرده بود با سر دادن این شعار امواج شکافته و این شعارها به آسمانهای بالا رسید و فضای خفقان مدرسه در هم شکسته شد و این حرکت مقدمهای برای حرکات روزهای بعدی بود که شعارها از کلاس، راهرو و حیاط مدرسه آغاز و تا چند کیلومتری مدرسه و بازار ادامه پیدا کرد این حرکات به اعتصاب، تعطیلی مدارس و 13 آبان و شهادت جمع عظیمی از دانشآموزان ختم شد.
وقتی ماشین ژاندارم شاهنشاهی هم به کمک انقلابیون آمد
آیتالله سید محمدتقی شاهرخی هدایت و رهبری مردم بروجن را برعهده داشت که در ابتدا با پایین کشیدن مجسمه شاه در محرم و ایجاد درگیری مخالفت میکرد اما خبر رفتن شاه از ایران سبب قلیان شور مردم و تغییر مسیر ناخواسته تظاهرات به سمت میدان مجسمه شد.
رژیم ساواک آرام کردن مردم را بر عهده آیتالله گذاشت، ایشان خود را به جمعیت رساند، در ابتدا سعی به آرام کردن جمعیت داشت اما مردم بهگونهای رفتار کردند که گویی صدای ایشان را نمیشنوند لذا آقا سید از پلیس خواست تا بلندگوی ماشین را در اختیارش قرار دهد سپس بر فراز اتومبیل پلیس درآمد و با بلندگوی ماشین تظاهر به آرام کردن مردم داشت و با پرت کردن حواسهای نیروهای امنیتی کمک کردن انقلابیون کار خود را بکنند؛ مجسمه از عرش به فرش رسید و تکبیرها بر آسمان درآمد، دیگر پلیس توان برخورد با ایشان و جمع کردن ماجرا را نداشت، با حال و هوای حاج عباس و توصیف زیبای او در حین مصاحبه حس غرور پیدا کردم و بیاختیار خود را در میان جمع دیدم و در خیالاتم همگام با آنان شعار مرگ بر شاه سر میدادم.
طرح یک سؤال خاص وسط مصاحبه!
اوضاع بازار و صحبتهای درست و نادرستی که از گوشه کنار شنیده بودم بنده را برآن داشت تا سوالی با محوریت مشکلات روز جامعه داشته باشم این طور مطرح کردم: متاسفانه بسیاری از مشکلات اقتصادی و معیشتی در سال جاری مردم را گلایهمند کرده و برخی هم درصدد نسبت دادن این مشکلات به انقلابی هستند که 42 سال پیش توسط امثال شما رقم خورد؛ چه توضیحی برای این افراد که عمدتا هم جوانان دهه شصتی هستند دارید؟
حاج عباس اینطور جواب داد: شما همان شعارها و ارزشهای 42 سال قبل را مرور کنید، همین شعارهایی است که امروز مردم امریکا و اروپا هم خواهان آن هستند؛ شعارها عوض نشدند، آرمانها تغییر نکردند منتها مسیر رسیدن به برخی از اهداف طولانی و زمانبر شده است.
فراموش نکنیم آن روزها هیچ کس برای ارزان شدن، نان و برنج و ...
قیام نکرد؛ هیچ انقلابی را سراغ ندارید که بگوید ما صرفا برای بهبود معیشت قیام کردیم؛ وقتی ناموس جوان ایرانی مورد تجاوز حکومت ستم شاهی یا انگلیسیها قرار میگرفت، خون مردم به جوش میآمد و هیچ کس به این مسایل دقت نمیکرد؛ باید امروز ببینیم اگر ناموس مان امینت دارد، خودمان در آرامش هستیم، داعش را در صدها کیلومتر آنطرف تر از مرزها نابود میکنیم، ارزشهای اسلامی را زنده نگه داشتیم و اینها بخشی از دستاوردهای انقلاب بوده و بخشی هم مسایل معیشتی است که بیشتر مربوط به همین چند سال اخیر و مربوط به سوءمدیریتهاست و ارتباطی با اهداف انقلاب ندارد؛ البته باید برای برطرف شدن این وضعیت اقدام جدی کنیم.
اوضاع کنونی مربوط به اهداف نیست، عملکرد تغییر کرده
آن روزها نان مشکل اصلی نبود، هرچند مشکلات اقتصادی و معیشتی بسیار است اما اهداف انقلاب محکمتر و قویتر از این موارد بود و اگر آزادی، رای مردم و دین در جامعه اثر داشته باشد همه مشکلات حل میشود و حرف امروز ما نیز همین است که اگر بخشی از اهداف محقق نشده بخاطر اهداف نبوده بلکه به عملکرد تک تک افراد برمیگردد.
انقلاب در برخی حوزهها از جمله سیاست، امنیت به استقلال خود رسیده اما در برخی حوزههای دیگر از جمله اقتصاد، به آن درجهای که در شأن مردم و انقلاب است نرسیدهایم و این به معنای عدم رشد در این حوزه نمیباشد زیراکه سطح زندگی امروز با گذشته قابل قیاس نیست و توسعه عدالت محور تا حدودی رخ داده است.
توقع مردم از مسؤولان و انقلاب در اوج است در صورتی که مسؤول امروز دانشجوی دیروز و به انتخاب خودمان روی کار آمده و این مسیر همانند زنجیری به هم متصل است لذا اگر جامعه بخواهد به رشد و تعالی برسد هرکس باید در جایگاه خود موثر باشد.
گزینه غیرمادی در این انقلاب دخیل بوده و اگر مردم درست ساخته شوند و وظیفهشناس باشند انقلاب تا 40 سال دیگه نیز ادامه پیدا خواهد کرد و معتقدم معنویت و تازگی شعارهای انقلاب سبب میشود که این نگاه آزاد اندیشی تا هزار سال آینده هم ادامه داشته باشد زیرا کسی با جمهوری مخالفت ندارد.
اسلام بطن انقلاب است و کسی نمیتواند عیبی برای آن بتراشد و اگر ایرادی هم در این مسیر باشد از افراد است نه از اسلام و تمام اپوزیسیون در ایران تا 43 سال تمدید شد که علت اصلی آن عدم آلترناتیو است لذا میتوان گفت انقلاب اسلامی آغاز و موفق شد اما تمام نشد.
انتهای پیام/3339/م/ی