شعر در زمانه عسرت
بازار نشر در سال ۹۷ به دلیل افزایش قیمت کاغذ دچار تغییر و تحولاتی قابل ملاحظه شد، که در این میان نشر شعر، درگیریهای بیشتر و فضای پر التهابتری را تجربه کرد.

بازار نشر در سال ۹۷ به دلیل افزایش قیمت کاغذ دچار تغییر و تحولاتی قابل ملاحظه شد، که در این میان نشر شعر، درگیریهای بیشتر و فضای پر التهابتری را تجربه کرد.
خبرگزاری فارس، گروه اندیشه: سال ۱۳۹۷ برای شعر سالی پر التهاب بود.
اما این تنشها بیش از آنکه منشائی ادبی داشته باشد، به گرفتوگیرهای اقتصادی مربوط میشود.
قیمت کاغذ طی چند ماه طوری بالا رفت که ناشران و چاپخانهدارها به زانو درآمدند.
تحریم، سوء استفادههای دلالان کاغذ، کسانی که میتوانستند به هر نحوی از کاغذ دو نرخی سود ببرند و حتی بعضی ناشران به همین بحران دامن زدند.
در عوض وزارت ارشاد به بالاترین حد از ناتوانی که میتوانست، نائل شد و سرنوشت چاپ شعر در سال بعدی در هالهای از ابهام فرو رفت.
با این همه، هنوز فرضیهای شنیده میشود که میخواهد کمترین فایده این گرانی را به شمار آورد.
گفته میشود بالا رفتن قیمت کاغذ میتواند بازار نشر شعر را واقعی کند؛ زیرا دیگر فقط کتابهایی چاپ میشوند که فروش آنها تضمین شده است یا نشر آن به عنوان ضرورتی فرهنگی ثابت شده است و همین ما را به سوی واقعی کردن موضوعات، تعداد و شمارگان چاپ میبرد.
این امید میتوانست به نحوی جدی، ادبی باشد؛ زیرا در سالهای قبل شاهد بودیم که ناشران و مولفان زیادی کتابهایی به دست طبع میسپردند که میدانستند هیچ سودی به جز بالا رفتن آمار چاپ ناشران طفیلی یا قطور کردن پرونده نویسندگان آبکی ندارد؛ چنین ناشران و مولفانی، فقط روی کاغذ و در فهرست اداره ارشاد، حیاتی صرفا ثبتی دارند؛ اما این باعث نمیشود که بازار و حوزه نسبتا نیمه جان ادبیات، از ضربههای ایشان درامان باشد.
همین جوهرهای خشک شده بر کاغذهای اداری وزارتخانه، از راه شلوغ کردن بازار، اعتبارهای قلابی برای خویش دست و پا میکنند.
شاید مقامات سیاسی-فرهنگی از بالا رفتن آمار یا آن طور که اداریها میگویند "بیلان کاری" خشنود شوند.
اما همه اینها در نهایت به زیان کلیت فرهنگی منجر خواهد شد.
چه اینکه گذشته از اعتبارهای معنوی که شاعران و مولفان به خود میچسبانند، فرصت واقعیشدن شناخت وضع فرهنگ و هنر از دست میرود.
در این میانه ناشرین جدی دیگری هستند که برای چرخاندن گردونه مالی خود به سیاستی دوگانه تن دادهاند.
از یک سو تلاش میکنند کتابهای اعتبارآور و قابل فروش را به بازار بفرستند و از سوی دیگر کتابهایی را زیر چاپ میبرند که هزینه و سودش را یکجا و پیشاپیش از مولفین گرفتهاند.
ترفند ناشران و مولفان «صرفا ثبتی» و سیاست دوگانه ناشران به اصطلاح جدی، بازار را تبدیل به عرصه زاد و ولد انواع و اقسام نابکاریها و ناکارآمدیها کرده است.
مخاطب ادبیات در برابر ترجمههای متعدد و اغلب مغشوش، مجموعه شعرهای سردستی و شبه پژوهشهای افادهای، جدا سرگردان است.
متاسفانه منتقدین و حتی طرفهایی که فهرست کتابهای مفید را ردیف میکنند نیز به جنبه دیگری از همین تباهی تبدیل شدهاند.
همه این بلا و مصیبتی که امروزه گرفتارش هستیم با گران شدن کاغذ برطرف نشده است و حتی میتوان پیشبینی کرد که چگونه راههای تازهای برای سوءاستفادههای جدید باز میکند.
از این رو هنوز جای خالی نهادی که بتواند بیطرفانه و بدون شریک شدن در این چرخه لنگان اوضاع را رصد کند، حس میشود.
چنین نهادی باید مسئولیت سلامت محتوایی، قوام فرمی و راهنمایی بازار را به عهده بگیرد تا با نشان دادن شعر خوب، ترجمههای ضروری و پژوهشهای کارآمد، اوضاع را به شکل معقولی سیاستگذاری کند.
با این همه، سال گذشته از نقطه نظر انتشار شعر و پژوهش در زمینه شعر، فراز و فرودهایی داشت.
در کنار اشعار سست و یا فرمایشی، یکی دو اتفاق قابل ملاحظه رخ داد.
در نیمه اول سال، مجموعه قصاید "مرتضی امیری اسفندقه" تحت عنوان «در سایهسار تاک» منتشر شد که نویدبخش بود.
محمدکاظم کاظمی در نقدی گفت که مجموعه یاد شده پس از سالها دوباره قالب قصیده را زنده کرد.
این قالب دشوار معمولا در گوشهای از کتابی منتشر میشد که تاثیری جز تزئین و نشان دادن توان ادبی مولف نداشت؛ زیرا یا آنقدر گذشتهگرا بود که نمیتوانستیم تشخیص دهیم واقعا در روزگار ما سروده شده و یا چنان ملالآور میشد که میتوانستیم از خیرش بگذریم.
اسفندقه این قالب مهجور مانده را دوباره با زندگی روزگارمان آشتی داد و پیشنهادهایی که داشت به پشتوانه میراث قدرتمند و تروتازگی روزآمدش قابل توجه افتاد.
در ماههای پایانی نیز مجموعه غزلی با عنوان «آنجا که نامی نیست» از "یوسف علی میرشکاک" به چاپ رسید.
مدتها بود که ما از آن شاعر شوریده مجموعه شعری ندیده بودیم.
او بیشتر درگیر مرافعه با اهل فرهنگ، رسانه و تکنولوژی بود؛ ولی با این غزلیات دوباره طبع دلیر، ذوق هندی و خاطر حکمی خود را نشان داد.
چند گزیده از شاعران نوگرا هم بود که میتوانست کارنامه نوگرایی در شعر پس از انقلاب را نشان دهد؛ گزیدههایی از "هرمز علیپور" و "علی بابا چاهی" از همین سنخ بودند.
مجموعه «تابستان و غم» از "احمدرضا احمدی" شاعر پر کار جریان موسوم به شعر ناب میتوانست نشان دهد این جریان چه سرنوشتی دارد.
همچنین کتاب «چاپ بیروت» از "علی داوودی" در همین سال رونمایی شد.
این اشعار با استفاده از فرم سفرنامه فضای تازهای در شعر نو القاء کرد.
در کل در قوالب قدیمی بیشتر رویکرد نوقدمایی دیده میشود و در میان اشعار نو، کوتاهنویسیها و اصطلاحا طرحوارهها هر چه بیشتر رواج دارد که احتمالا نشاندهنده نفوذ شبکههای اجتماعی است.
زیرا وقتی قرار است اولین رسانه شعر، اینترنت باشد، شاعر مجبور میشود ظرف دو سه سطر و با استفاده از پایانبندی نابههنگام کار را یکسره کند.
مضمونهای عاشقانه و طبیعتگرایی نیز رواج قابل ملاحظهای داشتند.
تکنیک مورد علاقه شاعران چه در قالب و چه در نوسرودهها، ایماژسازی و توصیفات تصویری بود؛ طوری که آدم هماهنگی روزگار تصویرزده ما و همچنین امکان انتشار عکس و شعر را به سرعت حس میکند.
اوضاع ترجمه شعر چندان قابل توجه نبود.
معمولا از همان شاعران نام آشنا و حتی همان شعرهای قدیمی، دوباره ترجمههایی تازه ارائه شد که دستآوردی نداشت.
شاید فقط بتوان به «کاغذهای کراپون» از "دیدیم ماداک" شاعره ترک اشاره کرد که هم از لحاظ معرفی شاعری دیگر و هم از منظر سلامت ترجمه مطلوب بود.
البته صداهایی شنیده میشود که میگویند نحوهای از ترجمه برعکس، یعنی از فارسی به زبانهای دیگر در حال آغاز شدن است که این بار از سوی چند نهاد انجام میشوند و برای حصول نتایجش هنوز باید صبر کنیم.
این سال از نظر تولید و ترجمه، پژوهش بر همان منوال چاپ شعر و ترجمه بود.
گاهی پژوهشهایی دیدیم که از نظر علمی دچار وسواس ارجاعات بودند؛ یعنی چنان پیوستاری از فیشهای مختلفاند که کار مولف در درآوردن حروف ربط خلاصه میشود.
این کارها نتیجه افراط در ارجاعدهی هستند که بیماری رایج پایاننامههای دانشگاهی است.
فقط برای مثال میتوانیم کتاب «نشانهشناسی شعر» از "مسعود آلگونه چوقانی" را به یاد بیاوریم.
گذشته از اینکه گفته میشود نشانهشناسی دیگر در فرهنگ علمی منسوخ به شمار میآید، ما نمیتوانیم از سیطره روش تحقیق که در حقیقت انباری از فیشها هستند ناراضی نباشیم؛ زیرا فیشها طبیعتا بی آنکه فکر کنند، نهایتا ما را در خفقانی از ارجاعات بیدلیل فرو میبرند.
برای نمونه شخصا در فصلی ۶ صفحهای، ۳۶ ارجاع شمردم؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
در کنار این کوششهای وسواسگونه، پژوهشهایی بودند که یکسره بر منویات و مدعیات منعندی نویسندگان متمرکز بود.
اما متاسفانه خلاقیت، تیزبینی و نکتهسنجی ضروری از این کارها رخت بربسته است.
ما در مواجه با چنین آثاری بیشتر گلایهها و اظهارنظرهایی را میخوانیم که شاعران و اهل فرهنگ احتمالا در گوشههای تاریک کافهها نجوا میکنند.
در میان کارهای البته کمشماری که گفته شد، کتاب ۱۲۲۶ صفحهای از "حافظ موسوی" شاعر و منتقد معاصر چاپ شد که حاوی دو مقدمه مطول و ۴۶۹ شعر بود و سعی داشت گزینشی از اشعار سیاسی_اجتماعی پس از مشروطه را به دست دهد.
با این حال شاعران مهمی از سرایندگان بعد از انقلاب در نسخهای که داریم غیب شدهاند.
در شرایطی که شاعران انقلابی مانند سیدحسن حسینی و قیصر امینپور و...
بعد از انقلاب و جنگ جدا به عنوان وجدان اجتماعی ظاهر شدند و بالا و پایین زندگی ما را نقد کردهاند، صرف نظر از شمردن آنها، توجیهی جز تنگنظری ایدئولوژیک ندارند.
این کار، زحمت احتمالا طولانی ایشان را غیرمنصفانه و در نتیجه غیر علمی میکند.
در نهایت باید از «فلسفه ادبیات» تالیف "پیتر لامارک" یاد کنم که توسط "میثم محمد امینی" ترجمه شده است.
کتاب، در سنت فلسفه تحلیلی نوشته شده و میخواهد نشان دهد که چه چیزهایی را میتوان ذاتی ادبیات دانست تا مرز شعر و رمان و داستان کوتاه و نمایشنامه، از سایر نثرهایی که ادبی نیستند ولی از ظرفیت زیباییشناسانه ادبیات استفاده کردهاند، روشن شود.
دقت در فصلبندی، روش علمی دقیق و گاهی عمیق، پرداختن به تمام مسائل مهم ادبی و استفاده از نظرات طرفهای جدی به همراه نقد آنها، نوشتاری عالمانه را ساخته است که از قضا در سال ۲۰۰۹ میلادی نوشته شده و تا سالها میتواند به منتقدان و پژوهشگران فارسی زبان کمک کند.
سال ۹۷ از لحاظ ارزش ادبی شاهد انقلاب یا اوجی قاطع، همهگیر و سرنوشت ساز نبودیم.
هر چند که نمیتوان آن را سالی بیثمر شمرد.
اما از لحاظ تنشی که در بازار ایجاد شد، ممکن است نتایج خاصی را به بار آورد.
منتهی این ما هستیم که باید به استقبال بحران برویم و با پنجه انداختن در مشکلاتش راهی باز کنیم؛ وگرنه احتمال دارد دشواریهای پیش آمده بدون آنچه چیزی بیاموزانند، فقط ما را کرختتر کنند.
انتهای پیام/