سومین نقد کانت به چاپ یازدهم رسید
چاپ یازدهم «نقد قوه حکم» ایمانوئل کانت با ترجمه عبدالکریم رشیدیان توسط نشر نی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشر نی یازدهمین چاپ «نقد قوه حکم» کانت و ترجمه عبدالکریم رشیدیان را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۵۱۰ صفحه و بهای ۶۴ هزار تومان روانه بازار اندیشه ایران کرد.
چاپ نخست این ترجمه در سال ۱۳۷۷ با شمارگان دو هزار و ۲۰۰ نسخه و بهای دو هزار و ۵۰۰ تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود.
دهمین چاپ این کتاب نیز در سال ۹۶ با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۴۵ هزار تومان منتشر شده بود.
«نقد قوه حکم» سومین نقد کانت پس از «نقد عقل محض (سنجش خرد ناب)» و «نقد عقل عملی» است.
در برخی از منابع فلسفی (بویژه منابع فلسفه هنر) نقد سوم کانت را به «سنجش نیروی داوری» نیز ترجمه کردهاند.
این کتاب نقش میانجی و پیونددهنده دو نقد دیگر، را برعهده دارد و گذار از فلسفه نظری به فلسفه اخلاق را عملی میکند.
کانت همانگونه که برای عقل محض و عقل عملی اصولی پیشین جُستوجو میکرد برای قوه حکم نیز، که قوهای است مربوط به احساس لذت و الم، در جُستوجوی مبانی پیشین برآمد و کوشید فلسفهای پیشین از ذوق برپا کند.
مبنا یا اصل بنیادی نهفته در شالودهی قوه حکم غایتمندی طبیعت است.
این غایتمندی به دو صورت ممکن است، یا صوری و ذهنی یا واقعی و عینی.
حکم به غایتمندی صورت یک عین بدون آنکه هیچ غایت معینی برای آن قائل شویم حکم زیباشناختی است و اگر غایت معینی برای آن درنظر بگیریم حکم غایتشناختی است.
بر همین مبنا، نقد قوه حکم نیز به دو بخش اصلی تقسیم میشود: در بخش اول فلسفه ذوق (مبحث زیبا و والا) و در بخش دوم غایتشناسی و غایتشناسیِ طبیعت بررسی میشود و بدینگونه سرانجام تأمل درباره زیبایی و نظم، زیباشناسی و غایتشناسی، در یک کل واحد، بههم پیوند میخورد.
بنابراین کانت در سومین نقد خود، دستگاه زیبایی شناسی خود را شرح داده است.
در این نقد، اصطلاح داوری زیباشناختی را کانت به مفهوم وسیع آن، یعنی هم داوری امر مطبوع و دلپذیر؛ و هم داوری ذوق به کار میبرد.
در این میان داوریهای ذوق فارغ از تعلق و ملاحظات سود انگارانه است.
به یک معنا از نظر کانت زیبا آن است که لذتی را بیافریند رها از بهره و سود، بیمفهوم و همگانی.
کانت در این نقد نسبت میان هنرهای زیبا و اخلاق را هم تبیین میکند.
در دستگاه فلسفی او زیبایی خود نماد خیر است و علاقه به زیبایی، انسان را مستعد اخلاقی بودن میکند و به تعبیری ذوق، پدیدار اخلاق است.
هنر و اخلاق به فراخور خود، از یک چشمه میجوشند و آن هم عقلانیت است.
چرا که هنر، فعل ارادی انسان است و اختصاص به نوع انسان به عنوان حیوان ناطق دارد.
پس چیزی که در شکلگیریاش عقل و اراده مدخلیت دارد، باید با سایر ایدههای عقل در پیوند باشد؛ در غیر این صورت آن هستی اصیل را نخواهد داشت.