حسین کجاها سیر میکرد و ما کجا بودیم!
وقتی برای اولین بار به دیدار حضرت امام به جماران رفتیم، حسین یکباره غیبش زد. بعد که آمد، از او پرسیدم: «کجا رفته بودی؟» جوابی نداد...

وقتی برای اولین بار به دیدار حضرت امام به جماران رفتیم، حسین یکباره غیبش زد.
بعد که آمد، از او پرسیدم: «کجا رفته بودی؟» جوابی نداد...
به گزارش ایسنا به نقل از تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، در بخشی از کتاب «با نوای کاروان» که به تازگی توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به چاپ رسیده است حاج صادق آهنگران در رابطه با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شهید حسین علمالهدی این گونه بیان میکند:
حسین با وجود جثه و قامت متوسطش، بسیار چابک و ورزیده بود.
زندگی مبارزاتی به او یاد داده بود که همیشه آماده و مهیا باشد.
درحالیکه خیلی باجرئت و شجاع بود، بسیار احساساتی و عاطفی هم بود.
هرگاه خبر شهادت یکی از دوستان را میشنید، بیتاب میشد و با صدای بلند گریه میکرد.
خودم از نزدیک شاهد گریههای حسین هنگام شهادت دوستانی مانند منصور پیرزاده، اصغر گندمکار و ...
بودم.
ویژگی مهم حسین علمالهدی اخلاص و پرهیزکاری او بود.
ریا و خودنمایی نمیکرد و دوست نداشت در امور خیر ردپایی از خودش بگذارد.
این وِیژگی مردان پاک و مؤمنان حقیقی است که فقط برای رضای خدا گام برمیدارند.
راز ماندگاری و محبوبیت آنها نیز در همین اخلاص آنها نهفته است.
حسین بسیار خندهرو، خوشمشرب و متواضع بود.
با وجود اینکه فرمانده سپاه هویزه بود، هیچگاه دچار غرور و نخوت نشد.
وقتی برای اولین بار به دیدار حضرت امام به جماران رفتیم، حسین یکباره غیبش زد.
بعد که آمد، از او پرسیدم: «کجا رفته بودی؟» جوابی نداد.
بعدها به مادرش گفته بود: «من همه کارها را برای دیدار دوستان با امام انجام دادم.
ترسیدم اگر جلوی دوربین باشم، احساس غرور و ریا کنم و بگویم من عامل این مراسم و آمدن مردم خدمت امام هستم.
ترسیدم بهجای ثواب، کباب شوم و به ضررم تمام شود.
برای همین رفتم گوشهای پنهان شدم تا هیچکس من را نبیند.» مادرش که این را گفت، من با خودم گفتم: «حسین کجاها سیر میکرد و ما کجا بودیم!» این حرف او نشان میداد که حسین اهل دنیا و قیل و قال آن نبود.
شهادت حقش بود.
برای تهیه کتاب «با نوای کاروان» اینجا را کلیک کنید.
انتهای پیام