خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

جمعه، 02 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

حاج قاسم؛ مهمان سرزده مراسم خواستگاری!

مشرق | یادداشت | شنبه، 29 آذر 1399 - 07:43
فردا رفتند خواستگاری؛ او و مادرش. نشستند در مقابل خانواده پرجمعیت عروس. اضطرابش شده بود عرق سرد و مدام از پیشانی‌اش سرازیر می‌شد.
قاسم،حاج،پدر،سليماني،چشمان،زنگ،مادر،آبرويت

به گزارش مشرق، زینب اکبری از دماوند، ماجرایی واقعی درباره شهید حاج قاسم سلیمانی را به قلم داستانی درآورده و نوشت:
می خواست ازدواج کند.
یکه و تنها و حالا مضطرب مانده بود.
بعد از شهادت پدر او بود و مادری که دیگر فقط پسرش را داشت.
چند شب پیش پدر در خواب گفته بود رفیقم را می‌فرستم تنها نباشی، آبرویت باشد.
اما دیگر هیچ خبری نشد؛‌ نه از پدرش نه از رفیقی که قرار بود پناهش باشد.
شاکی بود از همه.
از دنیا، از جنگ، از پدر،‌از مقاومت...
که اینچنین در زندگی ضعیفش کرده بود.
فردا رفتند خواستگاری؛ او و مادرش.
نشستند در مقابل خانواده پرجمعیت عروس.
اضطرابش شده بود عرق سرد و مدام از پیشانی‌اش سرازیر می‌شد.
تلفن مادر زنگ خورد.
شماره ناشناس بود.
پاسخ گرفت و آدرس داد و بعد با بهت،‌خیره شد در چشمان پسر.
زنگ زدند؛ قطره اشکی از چشمان مادر سرید.
صدا را صاف کرد و رو به جمعیت گفت: مهمان ماست...
دوست همسرم...
در باز شد؛ حاج قاسم آمد.
این داستان در کتاب جهانمرد به کوشش کوثر دانش به همراه تعداد دیگری از داستانک‌ها برای حاج قاسم سلیمانی به چاپ رسیده است.