«منهای درد» با آبمیوههای حالخوبکن!/ سیبهای لبخندآفرین؛از باغهای ارومیه تا بخش کرونا
«هر هفته در پاتوق مردمی «منهای درد» حدود 5 هزار بطری آب سیب برای کادر درمان کرونا تهیه میکنیم تا بدانند به یادشان و قدردان زحماتشان هستیم. یکی از شیرینترین اتفاقات در این پاتوق این است که سیبهای موردنیاز را از خودِ باغدار خریداری میکنیم و نه از دلال. هر هفته حدود 6 و نیم تُن سیب موردنیازمان را مستقیماً از باغداران زحمتکش ارومیه و مراغه خریداری میکنیم و خوشحالیم این پاتوق، بازار فروش خوبی برای این باغداران ایجاد کردهاست.»

«هر هفته در پاتوق مردمی «منهای درد» حدود 5 هزار بطری آب سیب برای کادر درمان کرونا تهیه میکنیم تا بدانند به یادشان و قدردان زحماتشان هستیم.
یکی از شیرینترین اتفاقات در این پاتوق این است که سیبهای موردنیاز را از خودِ باغدار خریداری میکنیم و نه از دلال.
هر هفته حدود 6 و نیم تُن سیب موردنیازمان را مستقیماً از باغداران زحمتکش ارومیه و مراغه خریداری میکنیم و خوشحالیم این پاتوق، بازار فروش خوبی برای این باغداران ایجاد کردهاست.»
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ دلهایشان از غم بیماری و جای خالی هموطنانی که هر روز فوج فوج تسلیم کرونا میشوند، پر از درد است اما عزمشان را جزم کردهاند گرد غم و درد و رنج را از چهره کادر درمان و بیماران مبتلا به کرونا پاک کنند.
با خودشان قرار گذاشتهاند پیک شادی و لبخند باشند برای آنهایی که در خط مقدم، رخبهرخ با این ویروس هزار چهره در حال جنگاند.
اینطور است که رفقایشان را گرد هم آورده و پاتوقی عَلَم کردهاند به نام «منهای درد».
این روزها در همسایگی دانشگاه تهران، گروهی از جوانان جهادگر، «سیب» را بهانه کردهاند برای نشاندن لبخند روی لب اهالی خسته بخش کرونا در بیمارستانهای استان تهران.
که اگر حوصلهای باقی نمانده برای «سیب گفتن» مقابل لنز دوربینها، «آب سیب» واسطه شود برای آشتی صورتها و لبخندها.
برای همین است که اگر خوب نگاه کنی، خروجی پاتوق «منهای درد»، آن 5 هزار بطری آب سیب هفتگی نیست.
نشانی این آب سیبهای «حالخوبکن» را باید در برق امید چشمهای کادر درمان و بیماران مبتلا به کرونا و لبخندهای روی لبشان جستوجو کنی.
با ما در مرور داستان سیبهایی که به همت اهالی پاتوق «منهای درد»، از باغهای ارومیه و مراغه تا دل بخش کرونا، پیک لبخند میشوند، همراه باشید.
200 سرپناه، هدیه «منهای فقر» به دردمندان
«از یک سال قبل در قالب گروهی به نام «منهای فقر» شروع به فعالیتهایی برای حمایت از خانوادههای نیازمند در 2 حوزه معیشت و مسکن کردیم.
گرچه قربانی کردن ماهانه گوسفند از محل کمکهای مردمی و توزیع گوشت آن در میان خانوادههای شناساییشده، یکی از فعالیتهای ثابت ما محسوب میشود، اما دغدغه اصلی ما در گروه منهای فقر، کمک به خانوادههایی است که در حوزه مسکن با مشکلات جدی مواجهند.
بر همین اساس، در یک سال گذشته به لطف خدا و با کمکهای مردم و خیّران موفق شدهایم مشکل مسکن حدود 20 خانواده دردمند را رفع کنیم.
بعضی از این عزیزان از عهده تأمین اجاره خانه برنمیآمدند و صاحبخانه قصد بیرون کردن آنها را داشت.
بعضیها هم شرایط خاصتر و سختتری داشتند؛ مثل خانوادهای که در سرویس بهداشتی یکی از بیمارستانهای جنوب شهر تهران زندگی میکردند!
ما بهمحض اطلاع از شرایط این خانواده محترم، وارد عمل شدیم و از محل کمکهای مردمی برایشان خانه رهن کردیم.»
دفترچه ذهن «علیرضا خسروبابایی»، از مسئولان گروه جهادی «منهای فقر» پر است از این موارد تلخ و غمانگیز اما ترجیح میدهد ماجرا را از زاویه مقابل برایمان روایت کند؛ از آنجایی که مردم حضور دارند و پای کار کمک به همنوعانشان هستند: «میتوانم بگویم رفع مشکل مسکن خانوادهای که به ما معرفی میشود و ما بعد از تحقیقات از صحت نیازمندی آنها مطمئن میشویم، بیشتر از 48 ساعت طول نمیکشد!
و این ماجرا جز لطف خدا و اعتماد مردم به گروه ما، دلیل دیگری ندارد.
روال کار ما این است که مشکل مسکن خانواده موردنظر را در صفحه اینستاگرامی گروه مطرح میکنیم و حدود 500 تا 600 نفر از دوستانمان این پیام را در صفحات شخصیشان بهصورت استوری اطلاعرسانی میکنند.
بعد از آن، حدود 2 هزار مخاطب دائمی ما با اعتمادی که به گروه منهای فقر پیدا کردهاند، شروع به کمک میکنند و بهاینترتیب نهایتاً ظرف مدت 48 ساعت، مبلغ موردنیاز برای رهن سرپناه برای آن خانواده فراهم میشود.
ما هم با ارائه گزارش کار در صفحه گروه، همراهان عزیزمان را در جریان تمام فعالیتهایمان قرار داده و بهاینترتیب پاسخ اعتماد ارزشمندشان را میدهیم.»
برای مقابله با کرونا، سختترین کار را انتخاب کردیم
اما «منهای فقر» چطور تبدیل به «منهای درد» شد و گروهی که دغدغه تأمین سرپناه برای خانوادههای از همه جا رانده و از همه جا مانده را داشت، چطور پایش به میدان مبارزه با کرونا باز شد؟
میپرسم و آقای جهادگر در پاسخ میگوید: «ماجرای کرونا که پیش آمد و جهادیها مثل همیشه داوطلبانه برای کمک پیشقدم شدند، وظیفه خودمان دانستیم ضمن ادامه روند خدمترسانی همیشگی گروه، از قافله جهاد علیه کرونا هم جا نمانیم.
با دوستان همفکری کردیم که ببینیم در چه حوزهای نیاز بیشتری وجود دارد تا در همان حوزه وارد شویم.
دیدیم گروههای متعددی کارهای خوبی مثل ضدعفونیکردن معابر و حضور در بیمارستانها برای کمک به کادر درمان و بیماران مبتلا به کرونا را پیش گرفتهاند و خدمات ارزشمندی ارائه میکنند.
در این میان، توجهمان به حوزه تهیه آبمیوه برای تقویت سیستم ایمنی بدن بیماران و کادر درمان جلب شد.
این حوزهای بود که برخلاف ظاهر سادهاش، هم هزینهزا و هم سخت بود، طوری که گروههای زیادی این کار را شروع کردهبودند اما نتوانستهبودند آن را ادامه دهند.
اینطور بود که تصمیم گرفتیم با تهیه آبمیوه، در کنار کادر درمان و بیماران مبتلا به کرونا باشیم.
از نوروز 99 کارمان را شروع کردیم و روزانه هزار بطری آب هویج و آب پرتقال به بیمارستانهای شهدا و مسیح دانشوری که بیشتر از بقیه بیمارستانها درگیر کرونا بودند، میفرستادیم.
کار فشرده ما تا پایان موج اول کرونا ادامه داشت و با فروکش کردن روند ابتلای هموطنان به این ویروس، ما هم پایان کار تهیه آبمیوه را اعلام کردیم.
برخلاف انتظار ما اما کرونا دستبردار نبود.
با شروع موج جدید این بیماری، بسیاری از جهادگران هم دوباره به میدان برگشتند.
ما هم وقتی خستگی کادر درمان در مواجهه با موج جدید ویروس کرونا را دیدیم، فرصت را از دست ندادیم و دوباره دوستانمان را برای راهاندازی خط تولید آبمیوه تازه و طبیعی فراخواندیم.»
«منهای درد» با 4 هزار بطری آب سیب
«این بار یک پاتوق مردمی در مرکز تهران – درست روبهروی دانشگاه تهران – راهانداختیم به نام پاتوق «منهای درد» و تصمیم گرفتیم در این مرحله، تولید آب سیب را جایگزین آب هویج و آب پرتقال کنیم.
با توجه به شاغل بودن اعضای گروه، فعالیتمان را در روزهای پنجشنبه و جمعه برنامهریزی کردیم؛ پنجشنبهها با حضور حدود 30 نفر و جمعهها با حدود 50، 60 نفر.
با توجه به اطلاعرسانی دوستان در فضای مجازی، هر کس علاقهمند به مشارکت در فعالیتهای جهادی در ایام کرونا باشد هم به ما ملحق میشود و به هر شکل و به هر میزان که بتواند، در کار تهیه آبمیوه به ما کمک میکند.
همراه شدن همشهریان و هموطنان در این کار البته اشکال مختلفی دارد.
خوب است بدانید ما در یک مدرسه سازماندهی شدهایم و کار تولید آبمیوه را انجام میدهیم.
یکبار یک آقا وارد مدرسه شد و اجازه خواست از سرویس بهداشتی آن استفاده کند.
موقع خروج از مدرسه، تکاپوی دوستان ما را که در حال انجام مراحل تهیه آب سیب بودند، دید و پرسید: «ماجرا چیه؟
اینجا چه کار میکنید؟» ماجرا را که برایش توضیح دادیم، گفت: «من هم میتوانم کمک کنم؟» استقبال کردیم و او با کمک نقدی که کرد، در این کار سهیم شد.
یکبار هم کنجکاوی یک رهگذر، او را شریک این کار خیر کرد.
تا فهمید داریم برای کادر درمان کرونا آبمیوه تهیه میکنیم، شماره کارت گروه را خواست و همان موقع یک میلیون تومان واریز کرد.»
حالا یک ماه میشود پاتوق مردمی منهای درد، به نام کادر درمان و بیماران مبتلا به کرونا، به آخر هفتههای اهالی گروه منهای فقر، طعم و رنگ دیگری داده: «پنجشنبه و جمعه با تلاش زیاد دوستان، روزانه 3 تا 4 هزار بطری آب سیب تهیه میکنیم و برای تعداد زیادی از بیمارستانها میفرستیم.
تفاوت این موج با موج قبل این است که متاسفانه تقریباً همه بیمارستانها و حتی درمانگاهها هم درگیر کرونا شدهاند و نیازمند رسیدگیاند.
به همین دلیل ما در این دوره تصمیم گرفتیم آبمیوههایمان را برای کادر درمان و بیماران بیمارستانهایی بفرستیم که کمتر موردتوجه قرار میگیرند.
بهاینترتیب، آب سیبهایمان را اغلب به بیمارستانهای جنوب شهر تهران و شهرستانهای استان تهران ازجمله شهر ری، فیروزکوه، دماوند، ورامین، قرچک، پاکدشت، اسلامشهر، رباط کریم و ملارد میفرستیم.»
وقتی شاهرود، خانه دوم ما شد
«برکت کار خیر گروهی، یکبار دیگر به ما اثبات شد و هر روز در جدیدی به رویمان باز شد.
هنوز یک هفته از شروع کارمان نگذشته بود که یک گروه جهادی متشکل از خانمهای جهادی به ما معرفی شد.
این خانمها که در قالب گروه جهادی «بنیاد فضلِ شهیدان رستمی» فعالیت میکردند، برای تهیه آبمیوه در 3 روز هفته اعلام آمادگی کردند و بهاینترتیب، پاتوق مردمی منهای درد در روزهای شنبه، سهشنبه و چهارشنبه هم دایر شد و میزان تولید آبمیورههایمان افزایش پیدا کرد.
خوب است بدانید خانمهای جهادی گروه شهیدان رستمی، صفر تا صد کار سخت تهیه آب سیب در این حجم بالا را خودشان انجام میدهند و ما فقط در کار توزیع آب سیبها به آنها کمک میکنیم.»
مسئول پاتوق مردمی «منهای درد» مکثی میکند و برمیگردد به سر خط صحبتهایش درباره برکت کار خیر گروهی و در ادامه میگوید: «قدم گروه جهادی شهیدان رستمی خیر بوده و گروههای دیگری هم درخواست دادهاند به جمع ما ملحق شوند.
علاوهبراین، گروههایی هم پیام میدهند و میگویند قصد دارند کار تهیه آبمیوه برای کادر درمان و بیماران مبتلا به کرونا را شروع کنند و از ما مشورت و راهنمایی میخواهند.
در یکی از موارد جالب، گروهی از شهر شاهرود در استان سمنان پیام داد و گفت: «ما میخواهیم کار تهیه آبمیوه را با همین نام پاتوق مردمی منهای درد انجام دهیم.
اجازه این کار را به ما میدهید؟» با خوشحالی از این پیشنهاد استقبال کردیم.
گسترش فعالیتهای جهادی در جامعه، دغدغه ماست.
حالا آن گروه بهعنوان شعبهای از پاتوق منهای درد در شاهرود مشغول تهیه آبمیوه برای کادر درمان کرونا هستند.
اتفاقهای خوب به همینجا ختم نشد.
با توجه به حجم بالای آب سیبهای تولیدی پاتوق مردمی منهای درد، با حدود 10 تا 20 گروه جهادی ارتباط برقرار کرده و یک شبکه توزیع ایجاد کردهایم.
این دوستان بهطور منظم با بیمارستانها هماهنگ میکنند، تعداد دقیق کادر درمان و بیماران هر بیمارستان را میگیرند و به همان تعداد برای آنها آبمیوه میفرستند.
البته کار توزیع فقط به همین گروهها محدود نمیشود.
یک گروه هم با ما تماس گرفت و گفت حدود 200 تا 250 طلبه داوطلب را براساس برنامه زمانبندی برای کمک به کادر درمان حدود 8 بیمارستان اعزام میکند.
و اعلام آمادگی کرد از همین طریق میتواند در کار توزیع آبمیوهها به ما کمک کند.
حالا ما هر هفته حدود 200 تا 300 بطری آب سیب را به این گروه میدهیم تا در بیمارستانهای هدفشان توزیع کنند.»
از مردم برای شیرینکامی مردم
«یکی از شیرینترین اتفاقات در پاتوق مردمی منهای درد، این است که ما سیبهای موردنیازمان را از خود باغدار خریداری میکنیم و نه از دلال.» همین جمله، برای شیرین شدن کام ما هم کافی است؛ حتی بدون مزهکردن آب سیبهای خاص منهای دردیها.
علیرضا خسروبابایی لبخندبرلب پیِ حرفش را میگیرد و میگوید: «با کمک دوستان مطلع بررسی کردیم و حالا تمام سیب موردنیازمان را مستقیماً از باغداران زحمتکش ارومیه و مراغه خریداری میکنیم تا سود این معامله در جیب آنها برود نه در جیب دلالانی که زحمتی برای به ثمر رسیدن این سیبها نکشیدهاند.
خوب است بدانید ما هر هفته حدود 6 و نیم تُن سیب خریداری میکنیم که درمجموع، حجم بالایی است و بازار فروش خوبی برای این باغداران ایجاد میکند؛ 5 تُن برای روزهای پنجشنبه و جمعه و یک و نیم تُن برای روزهای حضور خواهران جهادی در پاتوق منهای درد.
منشأ تمام این اتفاقات خوب هم، خود مردم بودهاند.
تهیه این آب سیبها؛ از خرید سیب و بطریها گرفته تا خرجهای دیگر، هر هفته حدود 30 میلیون تومان هزینه دارد که تمام این مبلغ از محل کمکهای مردم و خیّران تأمین میشود.
با توجه به ادامه فصل سرما و احتمال تشدید روند ابتلا به ویروس کرونا و در نتیجه، تداوم نیاز کادر درمان و بیماران به خوراکیهای مقوی، قصد داریم به یاری خدا و همت دوستان جهادی، تا پایان سال به کار تولید آب سیب ادامه دهیم.»
اما بشنوید از آن سوی ماجرا؛ از حال و هوای مشتریهای عزیز این آب سیبهای ویژه: «کمک به تقویت قوای جسمانی به جای خود، نمیدانید همین بطریهای ساده آب سیب چقدر برای کادر درمان و بیماران در بخش کرونا روحیهبخش است.
حجم بالای کار در بخش کرونا، ناخوشاحوالی بیماران و متاسفانه بالا رفتن آمار فوتشدگان، باعث خستگی مفرط کادر درمان بهویژه به لحاظ روحی شدهاست.
در این میان، وقتی این آبمیوهها به دستشان میرسد، همینکه متوجه میشوند مردم و گروههای جهادی به یاد آنها بودهاند، خیلی خوشحال میشوند و خنده روی لبهایشان مینشیند.
همین لبخندها، برای ما کافی است و خستگی را از تنمان بیرون میکند.»
از زلزله تا کرونا در کنار نیازمندان
حالا نوبت گروه دوم در پاتوق مردمی منهای درد است که از داستان حضورشان در میدان جهاد علیه کرونا بگویند.
همان خانمهای جهادی که آستین همت بالا زدهاند برای انجام کاری که بسیاری از گروهها در میانه راه، آن را رها کردهاند.
مسئول پشتیبانی نیروهای خواهران در گروه جهادی «بنیاد فضلِ شهیدان رستمی» قبل از روایت قصه ملحق شدن به پاتوق منهای درد، دستمان را میگیرد و میبرد به زمستان 3 سال قبل؛ به روزهایی که این بنیاد خیریه متولد شد و میگوید: «بنیاد فضل شهیدان رستمی با هدف حمایت از محرومان و کمک به رفع محرومیت در نقاط مختلف کشور تأسیس شد.
گرچه کمکهای معیشتی به خانوادههای محروم، یکی از فعالیتهای ثابت این بنیاد خیریه است اما بنیاد اصلیترین وظایف خود را رفع محرومیت فرهنگی و اجتماعی میداند.
به همین دلیل، حمایت از گروهها و فعالیتهای جهادی، کشف استعدادهای علمی و حمایت از آنها، انجام فعالیتهای رسانهای و هنری و...
را در دستور کار خود قرار داده است.»
«پریا ذاکری» با اشاره به بخشی از مهمترین فعالیتهای بنیاد فضل شهیدان رستمی در 3 سال گذشته، تصویر روشنتری از اهداف و اقدامات این بنیاد خیریه پیش چشممان قرار میدهد: «حمایت از گروههای جهادی در مناطق سیستانوبلوچستان، قم، تهران و همدان، کمک به ساخت یک روستای تخریبشده در جریان زلزله سرپلذهاب، حمایت مادی و معنوی از بیش از 900 دانشآموز در شهرستان اسدآباد همدان، تجهیز 7 مسجد در استان همدان، کمک به اشتغالزایی جوانان متخصص در زمینههای هنری با راهاندازی استودیوها و کارگاههای تخصصی، اجرای طرح غربالگری کرونا در همدان، توزیع اقلام بهداشتی در میان 2 هزار خانوار در دوران کرونا، توزیع بستههای معیشتی در میان 10 هزار خانواده محروم و...
گوشهای از مهمترین خدمات بنیاد فضل شهیدان رستمی بودهاست.»
وقتی کرونا هم حریف جهادگران نمیشود
اما در این روایت، ما با گروه جهادی شهیدان رستمی، یکی از زیرشاخههای این بنیاد خیریه سر و کار داریم، همان گروهی که اعضایش در ایام شیوع ویروس کرونا لحظهای آرام و قرار نداشتهاند: «فعالیتهای گروه جهادی شهیدان رستمی در جهاد علیه کرونا از همان اوایل شیوع این ویروس و با تهیه آبمیوه برای کادر درمان شروع شد.
فروردین و اردیبهشت روی تهیه آب هویج برای بیماران مبتلا به کرونا و کادر درمان متمرکز بودیم.
در ادامه، وقتی از یک طرف روند ابتلا به کرونا کاهشی شد و از طرف دیگر به ماه مبارک رمضان رسیدیم، برنامه کاری ما هم تغییر کرد.
در ماه مبارک، همتمان را صرف آماده کردن افطاری ساده و بستههای ارزاق برای خانوادههای نیازمند کردیم.
البته هر وقت نیرو به تعداد کافی داشتیم، از تهیه آب هویج برای اهالی بخش کرونای بیمارستانها هم غافل نمیشدیم.
فعالیتهای جهادی آنقدر برایمان شیرین بود که دلمان میخواست همه را در آن سهیم کنیم.
اینطور بود که به آن دسته از خانمهایی که دلشان میخواست همراه ما در این فعالیتها باشند اما امکانش را نداشتند، گفتیم برای میلاد امام حسن مجتبی (ع) کیک خانگی درست کنند و برای ما بفرستند.
کیکها که به دستمان رسید، هر برش کیک را به همراه یک بطری شربت بستهبندی کردیم و بهعنوان عیدی به خانه خانوادههای نیازمند شناساییشده فرستادیم.»
خانم جهادگر جوان انگار به مقطع مهمی از خدماترسانی گروه رسیدهباشد، مکثی میکند و در ادامه میگوید: «حکایت محرم امسال، حکایت دیگری بود.
لزوم رعایت دستورالعملهای بهداشتی در ایام کرونا، امکان نذری دادن مثل سالهای قبل را از عاشقان اهل بیت (ع) گرفته بود.
به همین دلیل مثل برخی گروهها و هیئتها، ما هم تصمیم گرفتیم با اقلام خشک، به عزاداران حسینی نذری بدهیم.
بهاینترتیب، بستههایی شامل چای خشک روضه، دمنوش دارچین، سیاهدانه و مویز بهجای چای روضه، و همینطور بستههایی شامل برنج خشک تبرکی روضه و عدس خشک روضه بهجای عدسپلوی نذری آماده کردیم.
با مشارکت بچههای هیئت هنر در حوزه هنری، 5 هزار بسته نذری خشک گروه ما تقدیم عزاداران این هیئت شد.
جریان خدمترسانی گروه جهادی شهیدان رستمی در ادامه به مناسبت شروع سال تحصیلی، معطوف به بستهبندی لوازمالتحریر شد.
حدود 500 بسته لوازمالتحریر اهدایی ما به دست دانشآموزان شهرستان اسدآباد همدان، فرزندان شهدای تیپ فاطمیون و دانشآموزان نیازمند در تهران و حومه رسید.
در گیر و دار آمادهکردن بیش از 100 بسته ارزاق برای خانوادههای نیازمند در ایام شهادت امام حسن عسکری (ع) بودیم که با اوجگیری دوباره کرونا، تصمیم گرفتیم دوباره کار تهیه آبمیوه برای کادر درمان و بیماران بخش کرونا را از سر بگیریم.»
اول سلامتی، بعد خدمت
«در موج اول و در روزهایی که کار تهیه آب هویجها را در آشپزخانه یک مسجد انجام میدادیم، یک دغدغه مدام با ما بود؛ تأمین سلامتی و راحتی نیروهای داوطلب.
به همین دلیل دنبال پیدا کردن یک فضای مناسبتر برای این کار بودیم؛ فضایی که روباز باشد و کمک کند سلامتی افرادی که در تهیه آبمیوه مشارکت میکردند راحتتر تأمین شود، بهلحاظ موقعیت مکانی هم دسترسی خوبی داشتهباشد و ترجیحاً در مرکز شهر باشد.
آشنایی با پاتوق مردمی «منهای درد» از طریق گروه پشتیبانی نیروهای برادران بنیاد، ما را به تمام خواستههایمان رساند.»
ذاکری لبخندبرلب در ادامه میگوید: «مدرسه محل فعالیت پاتوق منهای درد، در محدوده خیابان انقلاب قرار داشت؛ یعنی یک محیط دانشجویی با دسترسی بسیار خوب.
فعالیت در فضای باز حیاط مدرسه هم خیال ما را بابت رعایت دستورالعملهای بهداشتی و تأمین سلامت اعضای گروه راحت میکرد.
بنابراین با مسئولان پاتوق منهای درد صحبت کردیم و با توجه به توانایی سرگروهها و اعضای گروهمان، برای فعالیت در 3 روز هفته در این پاتوق برای تهیه آبمیوه اعلام آمادگی کردیم.
با لطف دوستان پاتوق، این فضا که کاملاً باز بود، با نصب داربست و چادر، برای فعالیت خانمها مناسبسازی شد و ما از دو هفته قبل کارمان را شروع کردیم.»
حالا کو تا 500 کیلو سیب، آب سیب شود...!
«هر کس تصور میکند تهیه آبمیوه آن هم آب سیب، کار راحتی است، پیشنهاد میکنم یک روز به خیابان انقلاب، خیابان فخر رازی بیاید و با ما در آبگیری روزانه نیم تُن سیب همراهی کند.
این کار، انصافاً کار سخت و پرزحمتی است و وقتی سرمای هوا در این روزها را به آن اضافه کنید، سختیاش چند برابر میشود.
وقتی در این هوای سرد، هر روز حدود 500 کیلو سیب را در حیاط با آب سرد بشویید، آبکشی کنید، در دستگاه ریخته و آبش را بگیرید و تازه به مرحله سخت تفالهگیری برسید و مدام مجبور باشید صافیها را تخلیه کنید و بشویید، آن وقت میبینید آبمیوهگیری اصلاً کار سادهای نیست.
یکی از ویژگیهای آب سیب این است که خیلی کف دارد.
فرآیند صاف کردن آب سیب تولید شده و تهیه آبمیوه خالص از آن حالت کفآلود هم، حسابی زمانبر است.
اما خانمهای گروه ما با عشق و علاقه، با جان و دل و واقعاً بدون هیچگونه چشمداشتی تمام این مراحل را انجام میدهند و روزانه 800 تا هزار بطری آب سیب تازه و باکیفیت برای تقدیم به کادر درمان و بیماران بخش کرونا در بیمارستانها آماده میکنند.»
پریا ذاکری فرصت را غنیمت میشمارد برای تقدیر از همراهان جهادی گمنامش که 3 روز در هفته خود را به آب و آتش میزنند تا برای انجام داوطلبانه همین کارهای سخت در این پاتوق حاضر شوند: «اغلب اعضای گروه، دانشجو و شاغل هستند.
به همین دلیل یکی از دغدغههایشان این است که چطور زمانهای حضورشان را با ساعت کلاس و امتحان مجازی دانشگاه یا ساعت کاریشان هماهنگ کنند.
بعضیهایشان شیفتهایشان را جابهجا میکنند یا یک روز شیفت اضافی میایستند تا فردایش بتوانند مرخصی بگیرند و بیایند پیش ما.
گرچه گروه ما حدود 100 عضو جهادی دارد اما به دلیل رعایت دستورالعملهای بهداشتی، هر روز فقط میتوانیم شرایط فعالیت را برای 25 نفر در پاتوق منهای درد فراهم کنیم.
و نمیدانید چه حالوهوای خوبی در جمع ما حاکم است.
بچهها مدام به هم یادآوری میکنند: «موقع آبگیری سیبها و پر کردن بطریها، تا میتوانید حمد شفا بخوانید؛ هم برای بهبودی بیماران مبتلا به کرونا و هم برای سلامتی کادر درمان.
انشاءالله خدا به برکت این حمدها، به همهمان نظر میکند و این بلا به همین زودیها رفع میشود.»
اگه مامانم بفهمه...!
«اکثر اعضای گروه جهادی شهیدان رستمی، دختران جوانی هستند که بسیاری از آنها دختران عزیزکرده خانوادههایشان هستند؛ دخترانی که شاید در خانه خودشان بهاصطلاح دست به سیاه و سفید نمیزنند یا طرف کارهای سخت نمیروند.
اما باید باشید و ببینید همین دخترهای بهاصطلاح نازپرورده در فعالیتهای جهادی چطور در انجام کارهای سخت از هم سبقت میگیرند.»
مسئول پشتیبانی نیروهای خواهران در گروه جهادی «بنیاد فضلِ شهیدان رستمی» تا دلتان بخواهد مثال دارد برای توصیف این روحیه جهادی در دختران.
اما برمیگردد به همین چند روز قبل که هوای تهران با آنها سر ناسازگاری گذاشت و میگوید: «آن روز آنقدر بارش باران شدید و هوا سرد بود که فکر میکردیم بچهها که اغلبشان از راه دور خودشان را به پاتوق میرسانند، قید کار جهادی را میزنند و نمیآیند.
مدام با خودمان میگفتیم: «اگه بچهها نیان، چطور 800 بطری آب سیب رو آماده کنیم؟» ازآنجاکه روال کار از قبل چیده میشود و مشخص است مثلاً 200 بطری آب سیب قرار است به فلان بیمارستان برود، 50 بطری به بهشت زهرا (س) برای غسالهای جهادی و...، باید به میزان مشخصی آبمیوه تولید شود.
خلاصه، باران تندتر میشد و ما، نگرانتر.
اما نشان به آن نشان که آن روز با وجود بارندگی شدید و سرمای هوا، تعداد بیشتری از بچهها نسبت به روزهای قبل به پاتوق آمدند و آب سیب بیشتری هم تولید شد.»
منهای «ثروت و مدرک» در پاتوق جهادیها
«اینجا در پاتوق مردمی منهای درد، هیچ محدودیتی برای حضور افراد علاقهمند وجود ندارد.
همین حالا از همه اقشار در جمع ما حضور دارند؛ مذهبی، غیر مذهبی، چادری، غیر چادری و...
اینجا همه فارغ از تمام تفاوتهایشان، در یک ویژگی مشترک هستند؛ داوطلبانه آمدهاند به استقبال کار و زحمت و حاضرند تمام سختیها را به جان بخرند فقط به عشق کمک رساندن به کادر درمان و بیماران مبتلا به کرونا.
جالب است بدانید در جمعمان، دندانپزشک و دانشجوی داروسازی هم داریم که بدون اینکه بخواهند براساس جایگاه اجتماعیشان رفتار کنند و مثلاً خودشان را بالاتر از بقیه بدانند یا سراغ کارهای آسانتر بروند، پابهپای بقیه در انجام کارهای سخت مشارکت میکنند و خیلیها اصلاً نمیدانند آنها چه تحصیلات و جایگاهی دارند.
همان خانم دندانپزشک هر بار تا دقیقه آخر کنار ما میماند و بعد از اینکه در شستن تمام وسایل و حیاط مدرسه کمک میکند، حاضر به رفتن میشود.»
فعالیتهای جهادی همیشه برای ذاکری و دوستانش، مصداق «منهای ثروت و تحصیلات و جایگاه اجتماعی» بوده: «در همین فعالیتهای جهادی ایام کرونا، یک روز یک مهمان ویژه داشتیم.
دختر خانمی که میتوانم بگویم به لحاظ ظاهری، همهچیزتمام بود؛ از زیبایی چهره و فاخر بودن لباسها و وسایلش گرفته تا آنچنانی بودن خودروی شخصیاش.
با خودم گفتم: خب حتماً اولین بار است از روی کنجکاوی در فعالیتهای جهادی شرکت کرده.
در همین احوال، یکی از دوستانم مرا کنار کشید و گفت: «این خانمی که میبینی، دوست منه.
سابقه خوبی در کارهای جهادی داره.
امروز آوردمش از تجربیاتش استفاده کنید.» گفتم: چه سابقهای داره؟
گفت: «ایشون از ابتدای ماجرای کرونا، غسال داوطلب فوتشدگان کرونا بوده...» یک لحظه، تمام آن زیبایی، مال و ثروت و خودروی آن دختر جوان از جلوی چشمم گذشت.
واقعاً تنها چیزی که فکرش را نمیکردم، این بود که برای کاری مثل غسل فوتشدگان کرونا داوطلب شدهباشد.
آنجا معلوم شد روح بزرگ، مهمترین دارایی آن خانم جوان است.»
حالا در پایان این گفتوگو وقتش رسیده پریا ذاکری برایمان از راز این حالوهوای متفاوت در جهادیها بگوید و او لبخندبرلب میگوید: «روی بطریهای آب سیب پاتوق منهای درد نوشته: «آبمیوههای حالخوبکن».
تمام ماجرای جهادیها هم همین است.
اینجا، حال بچهها در کنار هم، خوب است.
هر انسانی در زندگی شخصیاش، مسائل و دغدغههایی دارد اما وقتی در فعالیتهای جهادی شبیه این در کنار افراد همفکر و همهدف قرار میگیرد، انگار همه دغدغههایش را فراموش میکند و تمام همّوغمّش میشود به ثمر رساندن آن کار جهادی و نشاندن لبخند روی لب دردمندانی که منتظر نتیجه این کار هستند.»
انتهای پیام/