ساعت به وقت کرونا
ساعت ۱۷ و ۳۰ دقیقه است، نیم ساعت مانده به زمان تعطیلی بهوقت کرونا؛ ترافیک ماشینها و آدمها شبیه دقایقی قبل از سالتحویل است، افراد زیادی آمدهاند تا قبل از تعطیل شدن مغازهها مایحتاج خود را خریداری کنند، برخی هم برحسب عادت آمدهاند بازار را بررسی کنند.

ایسنا/قزوین ساعت ۱۷ و ۳۰ دقیقه است، نیم ساعت مانده به زمان تعطیلی بهوقت کرونا؛ ترافیک ماشینها و آدمها شبیه دقایقی قبل از سالتحویل است، افراد زیادی آمدهاند تا قبل از تعطیل شدن مغازهها مایحتاج خود را خریداری کنند، برخی هم برحسب عادت آمدهاند بازار را بررسی کنند.
چند روزی است که به دلیل شیوع کرونا، محدودیت ساعت کاری مشاغل در قزوین همانند دیگر استانهای با وضعیت قرمز شروعشده است، برای بررسی وضعیت بازار و مراکز خرید به خیابان «خیام» یکی از خیابانهای اصلی شهر قزوین آمدهام، درواقع اگر کسی بخواهد خرید کند یا از بازار پوشاک و کفش باخبر شود حتماً سری به این خیابان میزند.
ساعت ۱۷ و ۳۰ دقیقه است، نیم ساعت مانده به زمان تعطیلی بهوقت کرونا؛ ترافیک ماشینها و آدمها شبیه دقایقی قبل از سالتحویل است، افراد زیادی آمدهاند تا قبل از تعطیل شدن مغازهها مایحتاج خود را خریداری کنند، برخی هم برحسب عادت آمدهاند بازار را بررسی کنند.
هر چه به ساعت ۱۸ نزدیکتر میشویم، خیابانها متراکمتر میشود، ماشینها ترافیک عظیمی راه انداختهاند، برخی از مغازهها پر و برخی خالی از مشتری هستند، مردم بهسرعت در حال گشتوگذار در خیابان گاهی زیر لب به ستاد کرونا و تصمیمگیری بیمعنایش ناسزا میگویند.
دختری که برای خرید لباس پاییزی به خیام آمده است، میگوید: واقعاً این سؤال وجود دارد که کرونا قبل از ساعت ۶ نیست!
من کارمند هستم تا کارم تمام شود و بتوانم برای خرید بیرون بیایم ساعت ۵ است، همین حالا نگاه کنید برخی از مغازهها بهقدری شلوغ است و تجمع شده که در روزهای عادی اینطور نبود، این تصمیم به نظر من بی تدبیرانه است.
نگاهی به مغازههای شلوغ میاندازم، گویا تا ساعتی دیگر زنگ پایان به صدا درمیآید و در نیم ساعت باقیمانده مردم باید بهسرعت خریدهای خود که گاهی غیرضروری است را انجام دهند، همین امر باعث ایجاد تجمع شده است.
مالیات ما را کم کنید!
برخی مغازهها خالی است و فروشندگان سیل جمعیت را زیر نظر دارند، توجهم جلب فروشنده کیف و کفشی میشود که در حال مرتب کردن ویترین مغازه است، سؤال اساسیاش این است که مگر کرونا از ساعت ۶ به بعد میآید؟
مصطفی ۲۵ سال بهعنوان فروشنده کیف و کفش فعال است، با اشاره به تعطیلی اصناف از ساعت ۶ میگوید: کافی است از ساعت ۵ بیاید خیام، بهقدری ترافیک و شلوغی است که تصور نمیکنید؛ مردم بدون رعایت فاصلههای اجتماعی در خیابان تردد میکنند و گاهی به علت تعطیلی ساعت ۶ قبل از آن در مغازه تجمع میکنند.
وی تأکید میکند: یا باید کل روز را تعطیل کنند یا اجازه دهند ما کاسبی کنیم، همه میدانند که ساعت ۶ به بعد مردم برای خرید میآیند حالا شما زمان فروش را تا ساعت ۶ اعلام کردهاید مردم طی دو ساعت میخواهند خریدهای خود را انجام دهند همین تجمعها خطرناک است.
این فروشنده خاطرنشان میکند: در سال جاری به دلیل کرونا ۷۰ درصد ضرر مالی دیدم، تسهیلات کرونا را دریافت کردم اما با ۱۲ درصد سود، قسط وامهایم عقبافتاده بود و چک برگشتی داشتم که این مسئله در این چند سال بیسابقه بود، مجبور شدم که تسهیلات ۱۲ درصدی را دریافت کنم؛ دولت که به ما کمک نمیکند اما حداقل میتواند در این ایام مالیات را کم کند، پول برق و گاز و آب را حساب کنید، اجناسی که از فصل قبلی روی دست ما مانده و دیگر خریدار ندارد، چه کسی باید ضرر ما را جبران کند؟
دولت با قرنطینه کامل و حمایت مالی میتوانست اقدام بهتری داشته باشد حالا که خبری نیست حداقل مالیات ما را کم کنند.
تعطیلی اصناف بهتنهایی؛ راهگشا نیست
حاج محمد فروشنده لباسفروشی مردانه و در حال بستن مغازهاش است، میگوید: ما که ساعت ۶ مغازه را میبندیم اما این چه تأثیری دارد؟
چه فرقی میکند مغازه را ساعت ۶ ببندیم یا ۸!
این چه قرنطینهای است که فقط مغازهها باید تعطیل شود؟
وی تأکید میکند: حفظ سلامتی برای همه ما دارای اهمیت است اما باید قرنطینه کامل اجرایی شود و همهجا ازجمله بانکها نیز تعطیل شود، ما که بههرحال تعطیل میکنیم، اگرچه امسال نسبت به سال گذشته یکچهارم فروش هم نداشتم اما باز برای سلامتی مردم مغازه را تعطیل میکنم، کسی به فکر ما نیست و قرار بود تسهیلاتی بدهند اما آیا ۴ میلیون تومان برای ما کافی است؟
این مبلغ حتی هزینه اجاره مغازه نبود بنابراین دنبال تسهیلات نرفتم.
به کسبه خیام ظلم شده است
ده دقیقه به ۱۸ است اما خبری از تعطیلی نیست همه در حال خرید هستند، برخی هم فقط قیمتها را میپرسند و میروند، علی که بر روی مغازهاش بنر بزرگ حراجی زده که تمامی اجناس به علت تغییر شغل حراج شده است، میگوید: از قدیم مرسوم بوده که مغازههای بازار از صبح تا ساعت ۶ بعدازظهر مشتری دارند و ما در خیام از ساعت ۶ تا آخر شب، حالا که ساعت ۶ باید تعطیل کنیم به کسبه خیام ظلم شده است.
وی تأکید میکند: من روزی ۳۰۰ هزار تومان اجاره مغازه میدهم اما میبینید که کاسبی تعطیل است، امسال صد میلیون تومان ضرر کردم حتی مجبور شدم ماشینم را بفروشم که چکهای برگشتیام را پاس کنم، نمیدانستم کرونا قرار است این بلا را سر ما بیاورد، جنس جدید سفارش دادم و چک کشیدم، همین حالا ۷۰ میلیون بدهکار هستم.
علی میگوید: دولت وعده داده بود که از آسیب دیدگان کرونا حمایت کند، برای دریافت تسهیلات کرونایی مراجعه کردم اما گفتند با این میزان چک برگشتی تسهیلات به شما تعلق نمیگیرد درحالیکه چکهای برگشتی من همه به دلیل فروش نرفتن اجناسم است، این چه حمایتی است؟
تسهیلات را برای پرداخت همین بدهیها میخواستیم که ندادند.
وی خاطرنشان میکند: از هفته دیگر هم که قرار است کلاً تعطیل شویم، تنها راهی که برایم مانده حراج جنسها است تا بتوانم بخشی از بدهی را پرداخت کنم و مغازه را تحویل دهم، بعد از ده سال فروشندگی امسال دیگر توان پرداخت اجاره ۸ میلیون تومانی را ندارم.
کسی از ما دستفروشها حمایت نمیکند
مغازههای لباس زنانه فروشی کمی شلوغتر است و کسی تمایل به مصاحبه ندارد، دستفروشی را میبینم که در حال جمعکردن بساطش است و میگوید: من همیشه این ساعت حداقل دو تا مشتری داشتم اما مردم دیگر برای خرید نمیآیند، کسی از ما دستفروشها که حمایت نمیکند و اگر وضع همینطور باشد باید کلاً به بیکاری فکر کنم.
اگر تعطیل نکنیم سه روز پلمب میشویم
دقایقی از ساعت ۱۸ گذشته است، چراغهای مغازهها یکبهیک در حال خاموش شدن است، اتاق پرو برخی مغازهها از چند مشتری پر است و برخی مغازهها قبل از ساعت ۱۸ مغازه را بستهاند، محمد که لباسفروشی دارد، مشتریانش را از مغازه خارج میکند و میگوید: اگر تعطیل نکنیم سه روز پلمب و ۵۰۰ هزار تومان جریمه میشویم، خودمان کمهزینه داریم حالا به خاطر یک مشتری بخواهم ۵۰۰ هزار تومان بدهم نمیارزد.
مرکز خریدی توجهم را جلب میکند هنوز تعطیل نشده است اما هیچ مشتری در آن نیست، ساعت ۱۸ و ۲۰ دقیقه تقریباً تمام مغازهها و مراکز خرید تعطیلشده است، فقط سوپرمارکتها و فروشگاههای مواد غذایی فعال هستند، اگرچه شیرینی فروشی و آبمیوه فروشی جزو گروه دو محسوب میشوند و باید تعطیل شوند اما همچنان بعد از گذشت ساعت ۱۸ فعال هستند.
اگر بهداشت را رعایت کنیم دیگر نیازی به قرنطینه نیست
اما آیا تعطیل کردن مغازهها کافی است؟
چقدر فروشندگان مواد غذایی که اجازه فعالیت دارند بهداشت را رعایت میکنند؟
قصابی توجهم را جلب میکند، درحالیکه بهدقت سانت به سانت گوشتهای مانده بر روی قلم را جدا میکند و اجازه نمیدهد که گوشتی بر روی قلم بماند، به دستخالی و کاهش قدرت خرید مردم اشاره میکند.
درحالیکه ماسکی بر صورت ندارد و گویا پروتکلهای بهداشتی برایش معنایی ندارد، میگوید: اگر مردم رعایت کنند، تجمع نباشد و بهداشت فردی رعایت شود دیگر نیازی به قرنطینه نیست، حساب کنید از ۸ تا ساعت ۱۸، ده ساعت است که در این مدت مردم رعایت نمیکنند حالا دو ساعت میخواهد چهکاری کند؟
مردم باید بفهمند که رعایت پروتکلها راه اصلی کنترل کرونا است.
از قصابی دور میشوم، خیابانهای مختلف شهر را طی میکنم، بلوار، فلسطین، خیام، پادگان، سعدی، عدل، نواب، همهجا خاموشی است، به انتهای نواب که میرسم علاوه بر سوپرمارکتها، چندین مشاور املاک و یک آرایشگاه مردانه در حال فعالیت است، درحالیکه اینها نیز جزو مشاغل گروه دو محسوب میشوند.
سرچراغی ما ساعت ۶ است
آرایشگر مرد میانسالی است که ماسک نزده است، پسر کوچکی درحالیکه ماسک ندارد روی صندلی نشسته و با تلفن همراهش بازی میکند، آرایشگر جوانی در حال کوتاه کردن موی مشتری است که ماسک ندارد!
دیگر ساعت ۱۹ است از مرد میانسال میپرسم مگر به شما ابلاغ نشده است که ساعت ۱۸ تعطیل کنید، ابتدا فکر میکند بازرس هستم، ترس در چهرهاش نمایان میشود و میگوید: همیشه ساعت ۶ میبندیم مشتری آمد مجبور شدیم بازکنیم، ساعت ۶ میبندیم تابلو را خاموش کردیم، همیشه مطیع قانون هستیم و امشب به خاطر دیر آمدن مشتری بازماندیم و بهزودی تعطیل میکنیم.
اما زمانی که میفهمد خبرنگار هستم میگوید: خانم من خودم عزادار هستم و به خاطر کرونا عزیزم را ازدستدادهام، الآن هم داشتم فکر میکردم چرا ماسک نزدم که شما آمدید ذهنم مشغول بود، صبح که مردم سرکار هستند و کسی آرایشگاه نمیآید، سرچراغی ما ساعت ۶ است که تازه مشتری داریم، حالا باید ببندیم و بدون مشتری و کسب درآمد چهکار کنیم، حمایتی از ما نمیکنند.
پیرمرد را با دغدغههایش تنها میگذارم، سری به دروازه رشت میزنم اینجا منبع تعمیرگاههای ماشین و فروش لوازمیدکی است، اگرچه این رسته جزو مشاغل رده یک حساب میشود و باید باز باشند اما انگار تعطیلی ساعت ۱۸ دامنگیر اینها هم شده است.
بیرون شهر خبری نیست
مغازههای زیادی تعطیل و مغازههای انگشتشماری باز هستند، مکانیکی در حال تعمیر ماشینی است درحالیکه به مشتری اشاره میکند، میگوید: این آقا باید به تهران برود، برای تعمیر ماشینش نیاز به یک قطعه لوازمیدکی داریم اما چون من ندارم باید برود خریداری کند، همکاران که همه تعطیل کردند من ماندهام به داد این مردم برسم.
وی میگوید: مغازه کناردستیام صافکار است و من مکانیک، اگر من هم بروم چه کسی به این مردم خدمت بدهد؛ کرونا تأثیر زیادی روی حرفه ما گذاشته است نسبت به سه ماه گذشته ما ۶۰ درصد کاهش درآمد داشتیم، قسطهایم عقبافتاده مجبور هستم تا نیمهشب بمانم، همین مغازه سر نبشی را ببینید ۳ و نیم اجازه میدهد پول کارگر را هم حساب کنید.
این مکانیک تأکید میکند: ما که بیرون شهر هستیم داخل شهر غلغله است، بیرون شهر خبری نیست در این مدت تنها دو مکانیک کرونا گرفتند، بازار باید بیشتر موردتوجه قرار بگیرد در تصمیمگیریها باید فرقی بین مغازههای بیرون شهر و داخل شهر قائل شوند.
میثم که مسئول فروشگاه لوازمیدکی است میگوید: مثلاینکه از شنبه باید تعطیل کنیم، به ما ابلاغ نشده است اما کار ما ضروری محسوب میشود مثلاً ماشینی درراه مانده است و تماس میگیرد اگر تعطیل باشیم مردم چگونه مشکلاتشان را حل کنند!
اصناف مواد غذایی در قرق کرونا
درحالیکه به ضروری بودن برخی از مشاغل گروه یک مانند مصالح و آهنفروشی فکر میکنم، ازآنجا دور میشوم، ساعت ۲۰ خاموشی شهر را فراگرفته است، دیگر خبری از زرقوبرقهای شبانه نیست، اگرچه بیشتر اصناف شهر تعطیل است اما با گذر از بلوار شهید قاسم سلیمانی، خیابان شهید بابایی، بازارچههای شهرک مینودر مغازههای مختلف مواد غذایی، رستوران، فست فودها، پروتئینها، عطاریها و کلیه فروشندگان مواد غذایی را مشاهده میکنم که فعال هستند، اگرچه دو ساعت از آمدن کرونا میگذرد اما در برخی بازارچهها و صفهای نانوایی تجمع صورت گرفته است.
ساعت ۲۰:۳۰ است و تقریباً بیش از نیمی از محلات و خیابانهای شهر را طی کردم، با خود فکر میکنم در این دوساعتی که با کرونا همراه بودم چقدر آدم دیدم، چقدر خریدار و چقدر فروشنده!
آیا با تعطیلی اصناف خاص از کرونا جلوگیری کردیم یا با محدودیت زمان باعث شدیم که افراد زیادی در ساعت قبل تعطیلی تجمع و کرونا را مهمان خانهها کنند!
انتهای پیام