پژوهشی از در زندگانی حضرت محمد(ص)، آخرین پیامآور تاریخ
پیامبر(ص) به عنوان یکی از مظاهر عالم در تمام زمینههای هستی یکی از اسوههای نیکو و نمونهای بیهمتا در تاریخ و سیره اسلامی است. از سیمای ایشان تا اخلاقیات همگی نمونههایی از کمال انسانی بود که در او به طور کامل نمود پیدا کرد. این سیره پیامبر(ص) باعث شد که شاعرانی همچون مولانا از ایشان تاثیر بپذیرند و ایشان را الگویی برای اشعار خود کنند.

ایسنا/خراسان رضوی پیامبر(ص) به عنوان یکی از مظاهر عالم در تمام زمینههای هستی یکی از اسوههای نیکو و نمونهای بیهمتا در تاریخ و سیره اسلامی است.
از سیمای ایشان تا اخلاقیات همگی نمونههایی از کمال انسانی بود که در او به طور کامل نمود پیدا کرد.
این سیره پیامبر(ص) باعث شد که شاعرانی همچون مولانا از ایشان تاثیر بپذیرند و ایشان را الگویی برای اشعار خود کنند.
پیامبر(ص) همچنین یکی از مهمترین نقشها را در نزول و ارائه یکی از عظیمترین معجزات تاریخ بشری ایفا کرد.
آشنایی با این شخصیت عظیم اسلامی کاری است که به همان اندازه که دشوار است، بسیار ضروری خواهد بود چراکه نه تنها ما مسلمانان بلکه همه مردمان جهان باید ایشان را به عنوان اسوه قرار دهیم.
پیامبر(ص) دارای ویژگیها و امتیازاتی بود که وی را از دیگران متمایز میکرد.
این امر با توجه به سه رویکرد قابل ارزیابی است.
رویکرد اول، رویکرد معرفتی است که دیدگاههای متعددی را مورد بررسی قرار میدهد که همه این دیدگاه وجه تمایز پیامبر(ص) را معرفت ویژه میدهد.
رویکرد دوم، رویکرد مسئولیتی است که مسئولیت و ماموریت ویژه پیامبر(ص) عامل تمایز معرفی میشود و رویکرد سوم، رویکرد موقعیتی است که موقعیت و اعتبار پیامبر(ص) را پایه تمایز وی از دیگران شناخته شده است.
با کمک و تحلیل روایات نقل شده از امام رضا(ع) که امام بیشتر صفات پیامبر(ص) را دارد، اثبات میشود که مقام امامت ویژه افرادی است که از بیشتر ویژگیهای پیامبر(ص) برخوردار باشند.
اینگونه نیست که هر کسی با عنوان خلیفه و حاکم مسلمین و مانند آن، شایستگی جایگاه امامت را داشته باشد.
این یعنی معناست که میان پیامبر(ص) و امام صفات مشترکی وجود دارد مانند بندگی، برگزیده و نصب شدن، عصمت، علم الهی، حجت الهی و خلافت الهی و لازمالاطاعه بودن.
در کنار این اشتراک، پیامبر(ص) و امام از نظر لحاظ چگونگی ارتباط با فرشته تفاوت نیز دارند.
اسباب نزول از دانشهای علوم قرآنی است که درباره زمینهها و مقتضیات نزول آیات و سورههای قرآن بر رسول خدا بحث میکند.
به طور طبیعی وظیفه نقل اسباب نزول بر عهده صحابیونی بوده که شاهد نزول و ابلاغ وحی توسط پیامبر(ص) بودهاند.
اینکه رسول خدا(ص)، در بیان اسباب نزول چه جایگاهی دارد، سوالی است که تاکنون به آن پرداخته نشده است.
بررسیها نشان میدهد که در مورد همه آیات دارای سبب نزول، رسول خدا همواره یک طرف ثابت جریان سبب نزول بودهاند و به طور طبیعی معنا ندارد که رسول خدا ناقل سبب نزول باشد.
نقل اسباب نزول آیات قرآنشان وظیفه اصحاب پیامبر(ص)، یعنی شاهدان نزول و ابلاغ وحی است.
با این حال فرض روایت سبب نزول آیاتی از قرآن توسط پیامبر(ص) هم امکان دارد و هم به صورت محدود گزارش شده است.
همچنین از آنجا که نزول وحی امر غیبی است و اصحاب پیامبر(ص) اغلب بر ابلاغ وحی واقف میشدند نه نزول وحی، گاه تلاوت رسول خدا(ص) را با نزول اشتباه گرفته و درباره تعبیر نزول به کار میبرند.
این خطا سبب شده که بعضی از متاخران نظریه بیاساس تکرار نزول آیات را مطرح کنند.
در همه مواردی که رسول خدا(ص) آیه یا آیاتی از قرآن را درباره ماجرایی یا افرادی قرائت کرده باشند، تطبیق و قرائت رسول خدا میتواند به منزله نزول دوباره آیه شریف به شمار آید.
پیامبر اسلام(ص) اولین مفسر قرآن است.
در آیات قرآن کریم بر ضرورت و تبیین آیات الهی توسط پیامبر(ص) تصریح شده است.
ساختار برخی آیات قرآن به ویژه در بخش مربوط به احکام دینی که کلی، مجمل، مطلق یا عام است، این ضرورت را خاطرنشان کرده است.
پیامبر(ص) با توجه به این ضرورت در دو سطح عام و خاص، آیات را تفسیر کرده است.
در بخشی خاص، امام علی(ع) به عنوان شاگرد و صحابی ویژه، تمام معانی قرآن را از ایشان فرا گرفت.
تفسیر پیامبر(ص) به شرط احراز آن بر مبنای معیارهای دقیق حدیثشناسی، حجت دارد.
افعال پیامبر(ص) مطابق با فضای دوره حضور شکل گرفته است و باید متناسب با فرهنگ همان دوره فهم شود.
از این رو اگر شرایط و اقتیاضات زمان تغییر کند و فرهنگ و باور عمومی متفاوت شد، میبایست رفتارهای ایشان را متناسب با ویژگیهای زمان و عرف مخاطب عصریسازی کرد.
عصریسازی با تکیه بر ظاهر متون و رفتار پیامبر(ص) به دست نمیآید.
این عمل با پیمودن فرایندی پنج مرحلهای، امکانسنجی تاسی به فعل پیامبر(ص)، احراز محدودیت تاریخی در فعل پیامبر(ص)، تشخیص آموزه متغیر در فعل پیامبر(ص)، کشف مقصود فعل پیامبر(ص) و درنهایت بازسازی فعل پیامبر(ص) به دست میآید و به این ترتیب میتوان افعال ایشان را متناسب با فضای فرهنگی امروز، به روزرسانی کرد.
جلال الدین محمد بلخی در جای جای مثنوی از داستان پیامبران بهره برده است.
یکی از این قصهها، قصه پیامبر(ص) است.
مولانا از این قصه در راستای آموزش اعتقادات، اخلاقیات و عرفان فراوان بهره گرفته است.
او از معجزات پیامبر(ص) دشمنی ابولهب با پیامبر(ص)، برخورد پیامبر(ص) با سائل و یهودیان، اذن خواندن پیامبر(ص)، ارتداد کاتب وحی، دشمنی اوس و خزرج و فتح مکه نیز به ترتیب بهرههای قدرت خدا، تجانس موجودات، مقام نیازمندان، شیرینی مرگ، مقام پیامبر(ص)، نکوهش تکبر، ناپسندی قیاس نقش پیامبر(ص) در ایجاد الفت و دوستی و مذمت دنیا دوستی را توصیف میکند.
سیمایی که از پیامبر اسلام(ص) در متون ادبی پارسسی ترسیم گشته، بسیار متعالی و منحصر به فرد بوده است.
همواره تلاش شده تا با استعانت از روایات تاریخی مذهبی، بخشی از بزرگواریها و برجستگیهای فکری اخلاقی ایشان بیان گردد.
در کنار سیمای تاریخی پیامبر(ص) که بیانگر زندگی تاریخی ایشان است، مطالبی در متون ادبی روایت گردیده که بنمایه تاریخی و حقیقی ندارد بلکه بیانگر خصوصیاتی است که با مبحث عرفانی«حقیقت محمدیه» همسو و همسان است.
حقیقت محمدیه که در حقیقت اشاره به نور نخستین دارد، در مقطعی خاص بر پیامبر اسلام(ص) اطلاق شده است.
این فرایند موجب شکلگیری مسائلی پیرامون شخصیت ایشان شده که در این پژوهش، سیمای عرفانی پیامبر(ص) نامیده میشود که در برابر سیمای تاریخی و حقیقی ایشان، مبین مباحثی نظیر نخستین مخلوق، واسطه فیض، غایب آفرینش و...
شده که از خصوصیات اصلی حقیقت محمدیه است.
تبیین نادرست صلحها و جنگهایی که در تاریخ زندگانی پیامبر(ص) رخ داده، این شبهه را به وجود آورده که اسلام «دین شمشیر»است.
این در حالی است که اکنون تکفیریهای به ظاهر مسلمان نیز با رفتارهایی غیرانسانی خود پدیده «اسلام هراسی» را رشد دادهاند.
بر این اساس، در سیره پیامبر(ص) دعوت به خدای یگانه اصالت داشته و البته حضرت در این دعوت، تا جای ممکن از جنگ دوری میکرد.
صلح حدیبیه و بیعت رضوان که نشانهای از استحکام مسلمانان بود، به تحکیم صلح منجر شد.
در این صلح، پیامبر(ص) با نرمش قهرمانانهای به امنیت دست یافت و توانست دعوت خود را جهانی کند.
جنگ در سیره پیامبر(ص) یا در دفاع از کیان اسلام بود و یا در رفع موانع دعوت به اسلام؛ از این رو، امری مقدس به شمار میآمد که توام با رحمت و مهرورزی بود.
مسلمان شدن افراد و بیعت آنان از مسائل مهم در ترسیم رابطهی پیامبر(ص) با مسلمانان است.
بیعت با پیامبر(ص) در مورد مردان به کرات در منابع گزارش شده و تحقیقات و بررسیهای متعددی دربارهی آن صورت گرفته است.
با این حال مبحث بیعت زنان با پیامبر(ص) و این که آیا با زنان نیز بیعت میشد و در صورت مثبت بودن پاسخ با چه کسانی و تحت چه شرایطی و با چه الزاماتی صورت میگرفت، یکی از مسائل مهم در سیره پیامبر(ص) و نیز نشان حضور اجتماعی زنان در صدراسلام است که همچنان نیازمند بررسی و تعمق است.
فرضیه آن است که بیعت تابعی از اسلامپذیری و ادامه آن بوده و زنان در موقعیتهای مختلف با بیعت کردن، وارد شدن خود را به حیطه مسلمانی، تعهد و وفاداری به اسلام و پیامبر(ص) به طور عملی اعلام میکردند.
بررسیهای انجام شده حاکی از آن است که میان اسلامپذیری و بیعت زنان توالی منطقی وجود دارد.
بیعت با زنان هم در دوران حضور پیامبر(ص) در مکه و هم پس از مهاجرت ایشان به مدینه انجام میشود و صرفا محدود به مقاطع خاص و افراد خاص نبوده و زنان پیشگام در مسلمانی، در بیعت نیز تعجیل داشتند.
منابع:
صدر, & سید موسی.
عیار نبوت.
پژوهشهای قرآنی, ۱۲(۴۶), ۲۲-۴۱.
عزالدین, & علینقیان.
پژوهشی در نامه های پیامبر (ص).
آینه پژوهش, ۲۵(۱۴۷), ۲۷-۴۴.
طیب حسینی, & سیدمحمود.
(۲۰۱۹).
نقش پیامبر (ص) در اسباب نزول آیات قرآن کریم.
تحقیقات علوم قرآن و حدیث, ۱۵(۴), ۱۳۱-۱۵۵.
بهرامی.
بهره های مولانا از داستان پیامبر اعظم (ص) در قرآن.
پژوهشهای قرآنی, ۱۲(۴۶), ۱۸۲-۱۹۵.
مهدی مردانی (گلستانی)، (۱۳۹۹).
عصری سازی افعال پیامبر: روش و نمونه، نشریه سیره پژوهی اهل بیت، ۵(۲)، ۱۱-۲۸.
محسن قاسم پور، (۱۳۸۶).
پیامبر اعظم (ص) و تفسیر قرآن، مجله علوم انسانی، ۱۵(۶۷)، ۲۹.
بختیاری.
(۲۰۱۰).
ملاحظاتی بر اسلام پذیری و بیعت زنان با پیامبراسلام (ص).
زن در فرهنگ و هنر, ۱(۲).
انتهای پیام