قِصه عشق پاکبانهای شهر امام مهربانیها/ از پیدا کردن کیف ۴۰ میلیونی تا ۲۰ روز قرنطینه خانگی
زبان از روایت قِصه عشق پاکبانهای شهر امام مهربانیها عاجز است، اما با این وجود دل به دریا زدم و پای صحبتهای دو پاکبان مهربان و زحمتکش مشهدی نشستم که روایتهایی جذابی را برایم بیان کردند.

زبان از روایت قِصه عشق پاکبانهای شهر امام مهربانیها عاجز است، اما با این وجود دل به دریا زدم و پای صحبتهای دو پاکبان مهربان و زحمتکش مشهدی نشستم که روایتهایی جذابی را برایم بیان کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، لباسشان نارنجی است و دلشان آبی، نان بازویشان را میخورند، نان آفتاب خوردنهایشان و نان تاول دستانشان را، شاید بیشتر از هر کدام از ما، سرد و گرم این شهر را چشیدهاند، از آفتاب تموز تا سردی استخوان سوز دی و بهمن.
هر روز صبح که از خانه قدم بیرون میگذاریم کوچهها و خیابانها را نظافت کردهاند، شاید لباسشان نارنجی باشد اما دلشان آبی است، سختی مشقتبار کارشان را من و تو نمیدانیم، که اگر میدانستیم بیخیال و گاه از سر تفنن زبالهها را از پنجره ماشین به خیابان پرتاب نمیکردیم که اگر میدانستیم، کیسههای زباله را بیخیال در کنار پیادهرو رها نمیکردیم.
زبان از روایت قصه عشق پاکبانهای شهر امام مهربانیها عاجز است، اما با این وجود تمام جسارتم را به خرج دادم تا پای صحبتهای دو پاکبان مهربان و زحمتکش مشهدی بنشینم و به درد و دلهایشان گوش جان بسپارم.
مهدی قانعی متولد 1361 است، دو فرزند دارد یک دختر و یک پسر از سال ۸۲ در شهرداری مشهد مشغول به کار شده و البته قبل از پاکبانی مدتی راننده بوده است.
فارس: چند سال است که پاکبانی شدهاید؟
تقریبا سه سال پاکبان بودم و الآن چهار سال است که سرکارگرم هستم.
فارس: وقتی وارد این شغل شدید همسر یا خانواده شما مشکلی نداشتند؟
خوشبختانه مخالفتی نداشتند.
فارس: در این سالها اگر خاطره شیرینی دارید برایمان تعریف کنید؟
حدوداً ساعت سه صبح بود که در منطقه بلوار اندیشه مشغول کار بودم، همان زمان دیدم که یک نفر از بالای دیوار پرید پایین و رفت پشت یک ماشین مخفی شد بعد چند نفر از خانه بیرون آمدند و دنبال دزد میگشتند که من هم سریع مکان دزد را گفتم و به آن بندههای خدا کمک کردم.
فارس: فرض کنید هنگام کار سارقی کیف یک خانم عابر را میزند و سلاح سرد هم در دست دارد، آیا جرأت میکنید بروید جلو و کمک کنید؟
بله صددرصد بارها این اتفاق پیشآمده است، حتی به کارگرهای خودمان نیز حمله کردهاند و ما هم طبیعتاً دست رو دست نگذاشتهایم.
فارس: ترافیک کاریتان چگونه است، چند روز در ماه مرخصی دارید؟
هر روز هفته از ساعت۲۲ تا ۶ صبح مشغول کار هستیم، و تقریباً دو الی سه روز مرخصی داریم که متغیر است، پاکبانهایی که جارو میکنند جمعهها روز استراحتشان است، اما چون ما زباله جمع میکنیم و باید هر شب تعدادی از ما سرکار باشند، نوبت استراحتمان گردشی است.
فارس: شرایط پاکبان بودن چیست؟
الان به نسبت قدیم شهرداری سختگیرتر شده، به عنوان مثال سوء پیشینه میگیرند در کل پذیریش پاکبان سختتر شده است.
اگر زمان به عقب بازگردد باز هم پاکبان میشوم
فارس: اگر زمان به عقب بازگردد باز هم پاکبانی را به عنوان شغل انتخاب میکنید، چرا؟
بله، با اینکه برای مردم بد جا افتاده ولی اگر از تکتک پاکبانها بپرسید اذعان دارند که شغل شریف و خوبی است، البته کسانی که تازه وارد کار شدند مقداری برایشان سخت است، من هم در سالهای اولی که مشغول به کار شده بودم ماسک و کلاه میگذاشتم که کسی من را نشناسد یا لباس های فرم را از خانه نمیپوشیدم چون آن زمان اطلاعاتم نسبت به این شغل کم بود.
فارس: آیا رفتاری از عابران دیدهاید که ناراحتتان کند؟
هزارانبار پیش آمده که از کنارم رد شدند و گفتند هویج، البته الان خیلی بهتره شده است، به عنوان مثال اگر کودکی قصد داشته باشد به ما بگوید آشغالی، پدرو مادر جلو او را میگیرند.
در قدیم که اهمیت این شغل جا نیافتاده بود و اسم پاکبان نیز وجود نداشت به ما آشغالی میگفتند، به کسی که جارو میکرد هم سوپور یا رفتگر میگفتند، پنج الی۶ سال است که شهرداری نام پاکبان را روی ما گذاشته است.
فارس: اگر پسرتان روزی بخواهد پاکبان شود مانعش میشوید؟
بستگی به خودش دارد اما فکر نمیکنم این شغل را قبول کند، اما اگر همسن من شود شاید قبول کند.
معجزه امام هشتم را در زندگیام دیدهام
فارس: در این هفتسالی که در کوچههای شهر امام هشتم بودید اتفاقی رخ داده که متوجه شوید معجزه امام رضا(ع) بوده است؟
تقریباً دو سال اطراف حرم بودم که به آن منطقه ثامن میگویند مشغول کار بودم، یک شب با ماشین تصادف کردم و باید دیه پرداخت میکردم، از ضامنآهو خواستم کمکم کند تا بتوانم دیهام را صاف کنم، به لطف خدا و عنایت امام هشتم نصف دیهام بخشیده شد و مابقی آن را خودم پرداخت کردم.
فارس: تا به حال پیشآمده عابران جلوی چشمانتان آشغال بریزند؟
خیلی به ندرت پیش میآید که جلوی ما آشغال بریزند، یک بار دیدم پسری پوست پفکش را روی زمین ریخت اما پدرش به احترام حضور ما آن را برداشت و صدمتر جلوتر از ما روی زمین انداخت!
فارس: به نظر شما چگونه به مردم بیاموزیم که شهروند تمیزی باشند؟
ابتدا باید فرهنگسازی را از خودمان شروع کرده و بعد به فرزندانمان منتقل کنیم، بارها شده افراد از طبقه چهارم ساختمان آشغالها را پرت میکنند و روی سر پاکبانها خورده و آسیب دیدهاند.
فارس: کار شما با آلودگی زیادی سروکار دارد، آیا تا به حال شده در حین کار دچار بیماری شوید، مخصوصاً در ایام کرونا؟
بله مدتی تخلیه زبالهمان در جاده قدیم نیشابور بود، در این جاده زبالهها لایه لایه دفن شدهاند، به این صورت که یک لایه زباله است و یک لایه خاک، یک لای زباله یک لایه خاک، سپس ماشین آلات روی آن حرکت میکنند تا این زبالههایی که تبدیل به گَرد شدهاند را به هوا ببرند.
فکر میکنم سال ۸۷ بود که بابت همین قضیه گلودرد خفیف گرفتم بعد از معاینه پزشک متوجه شدم ریه و گلویهام از آلودگی عفونت کرده است، مدتی دارو مصرف کردم و طبق توصیه پزشک ماسک میزدم، در آن زمان دخترم تازه بهدنیا آماده بود و متأسفانه بیماریام را به دخترم منتقل کرده بودم که خوشبختانه بهبود پیدا کرد.
فارس: اگر برای دخترتان خواستگار پاکبان بیاید قبول میکنید؟
باید ببینم خودش چه چیزی پسند میکند، اگر مشکلی با این موضوع نداشته باشد از نظر من هم مانعی ندارد.
فارس: از سختیهای کارتان برایمان تعریف کنید.
مأموریتهای سنگین ما معمولا در فصل زمستان است، در زمستان جدا از اینکه سرما را تحمل میکنیم، باید زبالهها را از زیر برف هم پیدا کنیم، از آنجایی که کارگران ماشین زباله شهرداری از ساعت 22 تا 6 صبح دنبال ماشین میدوند اگر لباس سنگین بپوشند نمیتوانند کارشان را درست انجام دهند و حرکت کنند، در پاییز هم آب افتادگیها بسیار کارمان را سنگین میکند.
فارس: حقوق ماهیانه شما چقدر است؟
حقوق ما مطابق قانون کار است، فقط 680 هزار تومان حق شیفت به ما تعلق میگیرد که با حق اولاد حدوداً 3 میلیون و 700 هزار تومان دریافتی داریم.
فارس: آیا تا به حال شده از شغلتان خجالت بکشید، مثلا هنگام ثبتنام فرزندانتان در مدرسه؟
چون شیفت شب هستیم و روزها استراحت میکنیم، همسرم بیشتر کارهای خانه و رسیدگی به درس و مدرسه بچهها را انجام میدهد.
فارس: آیا مسافرت و تفریح میروید؟
اگر بخواهیم برویم دخل و خرجمان با هم نمیخواند، مخصوصا اینکه وسیله نقلیه ندارم و هزینهها نیز برایم سنگین است.
فارس: چرا دیگر مانند گذشته از گرفتن عیدیها شب عید خبری نیست؟
گرفتن عیدی برای پاکبانها ممنوع شده است و البته مردم هم این روزها عیدی نمیدهند چون دخل و خرجهایشان همخوانی ندارد ما هم انتظار عیدی نداریم.
از مردم گلهمندیم!
فارس:گلایهای از مردم و یا مسؤولان دارید؟
گلایهام بیشتر از مردم است تا مسؤولان، از ساعت ۲۲ تا 6 صبح کار میکنیم و شهروندان باید حداقل ۸ شب زبالههایشان را بیرون بگذارند، اما بعضیها نیمه شب زبالههایشان را بیرون میگذارند و این کار هم چهره شهر را زشت میکند و هم برای ما دوباره کاری میشود، همچنین زبالهگردها نیز در آن ساعت پلاستیکهای زباله را تکه تکه میکنند و وقتی صبح شهروندان از خانه بیرون میآیند فکر میکنند پاکبانها زبالهها را جمعآوری نکردهاند.
نمیتوانم هزینه یک دوچرخه را برای دخترم تأمین کنم
فارس: آیا تا به حال شده فرزندتان خواستهای داشته باشد و شما شرمندهاش شوید؟
تا دلتان بخواهد این اتفاق افتاده است، تقریباً یک سال است که دخترم تقاضای دوچرخه دارد اما با هزینههای جاری و کرایه خانه امکان خرید دوچرخه را ندارم.
فارس: آیا جملهای هست که بخواهید به همسرتان بگویید؟
همسر من به معنای واقعی کلمه یک شیرزن است، اغلب مشکلات خانه پاکبانها را همسران صبورشان حل میکنند.
فارس: بزرگترین آرزوی شما چیست؟
فرزندانم عاقبت بخیر شوند و اوضاع اقتصادی کشور سروسامان پیدا کند.
وقتی گفتوگویم با قانعی تمام میشود به علیرضا اکبری نگاه میکنم که در این مدت خیلی آرام و ساکت به صحبتهای ما گوش میکرد، اکبری ۴۰ سال دارد و دارای دو فرزند است، خلوتش را بهم میزنم و سر گفتوگو را بازم میکنم.
فارس: چند سال است که پاکبان هستید و چه شد که این شغل را انتخاب کردید؟
تقریباً ۱۵ سال پیش به واسطه یکی از دوستانم دارد این شغل شدم و تا به الآن مشغول کار هستم.
ماجرای پیدا شدن کیف حاوی ۴۰ میلیون تومان
فارس: ماجرای پیدا شدن کیف حاوی ۴۰ میلیون تومان چک حامل را برایمان تعریف کنید؟
یکی از شبها که مشغول کار بودم کیفی را پیدا کردم و بدون اینکه محتوای داخلش را نگاه کنم به سرکارگر تحویل دادم و در نهایت به دست صاحبش رسید، اگر باز هم این امر اتفاق بیافتد همین کار را میکنم، زیرا من شب تا صبح کار میکنم که پول حلال سر سفره خانوادهام ببرم.
فارس: یکی از تلخترین تجربههای کاریتان را برایمان بازگو کنید.
یکی از شبها که مشغول جمعآوری زباله بودم دستم بهشدت سوخت وقتی دقت کردم دیدم سر سوزن از طرف دیگر دستم بیرون زده بود، چون آمپول کزاز زده بودم به دکتر مراجعه نکردم، سه روز بعد دیدم جایی که آن سوزن آمپول رفته است عفونت کرده و تمام بدنم آبلههای بزرگ بالا آمده و از سر آن چرک و خون در میآمد، دکتر که رفتم گفت ناراحتی پوستی گرفتهای و باید قرنطینه شوی.
در خانه 21 روز قرنطینه بودم و غذا را با چوب به سمتم هول میدادند، بعد از اتمام قرنطینه هم وقتی سرکار رفتم همکارانم نزدیک من نمیآمدند چون میترسیدند هنوز هم امکان انتقال بیماری وجود دارد.
فارس: بزرگترین آرزوی شما چیست؟
عاقبت به خیری خودم و فرزندانم و تا زمانی که فرزندانم به سروسامانی نرسیدهاند خداوند من را از روی زمین نبرد.
عدم رعایت تفکیک زباله به پاکبانها آسیب میزند
فارس: آیا فشاری از سمت خانوادهتان فشاری مبنی بر تغییر شغل داشتهاید؟
بله همسرم میگوید شماها به مرگ طبیعی نمیمیرد یا ایدز میگیرید یا هپاتیت، خانوادهام واقعاً میترسند و احساس تهدید میکنند کافی است در خانه سرفه کنم همگی از من فرار میکنند.
یکی از مشکلات اصلی این است که شهروندان تفکیک زباله را رعایت نمیکنند، بارها مشغول جمع کردن زبالهها دستهایمان به وسیله خورده شیشه، تیغ و سرنگهای آمپول زخمی شده و بیمار شدهایم.
فارس: کلام آخر؟
نه تنها من بلکه تمام پاکبانها شرمنده همسر و فرزندانشان هستند، همسران ما هم مادر هستند هم پدر، وقتی از سرکار برمیگردیم از شدت خستگی بیهوش میشویم و فرصت نمیکنیم با فرزندانمان به یک پارک برویم و تمام مسؤولیت زندگی به روی خانم خانه است.
راستش را بخواهی بعد از اتمام گفتوگو دلم از خودمان میگیرد که گاهی ناخواسته در حق پاکبانهای شهرمان و خانوادههای مظلومشان ظلم کرده و حق عادی زندگی کردن به عنوان یک شهروند عادی را از آنان گرفتهایم.
شاید بهتر باشد روزانه به خودمان یادآوری کنیم که پاکبانهای شهرما با دستهایشان به ما پاکیزگی را هدیه میکنند، «بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار».
==================
گفتوگو از: حمیده طاهری
==================
انتهایپیام/ 70068