نگاه ما به جریان عاشورا نباید صرفاً عاطفی باشد
نگاه ما به جریان عاشورا نباید صرفاً عاطفی باشد که این نگاه پرخطرترین نگاه نسبت به فلسفه قیام امام حسین (ع) است.

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین محمدابراهیم قزوینی، نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی به اهمیت زیارت عاشورا و درسها و عبرتها از آن پرداخته است:
یکی از امتیازات جامعه شیعی بر دیگر جوامع مسلمان و یا حتی غیرمسلمان با فرهنگهای مختلف، این است که جامعه شیعه برخوردار از خاطره عاشورا است و یادآوری خاطره عاشورا موجب پویایی و حرکت دین شده است.
چرا که خاطره عاشورا فرهنگ ساز و جریان ساز است.
جریانی که در سال ۶۱ هجری به وقوع پیوست، اگرچه بیشتر از نیم روز به طول نینجامید اما در تمام روزگار و در تاریخ طنین افکن شد و خود این حرکت، عامل بسیاری از حرکتها و جریانهای فکری و عملی تاریخ شد و این امر یعنی برخورداری جامعه شیعه از فرهنگ عاشورایی، که برای رسیدن به این فرهنگ و سبک زندگی عاشورایی نیاز به یک پروتکل و منشور به شدت احساس میشود.
به نظر میرسد زیارت عاشورا کاملترین منشور برای رسیدن به فرهنگ عاشورایی باشد، لذا با توجه به این منشور اعتقادی و عملی نگاه ما به جریان عاشورا نباید صرفاً دید عاطفی باشد که این نگاه پرخطرترین نگاه نسبت به فلسفه قیام امام حسین (ع) میباشد.
اینکه امام راحل فرمودند هرچه ما داریم از محرم و صفر است بیانگر ظرفیت بالای واقعه عاشورا است.
همان طور که بیان شد برای رسیدن به این سلوک عاشورایی و رسیدن به این سیر و کمال تعمق در این منشور امر واجبی است.
به نظر میرسد عصاره و خروجی این منشور دو جمله از این زیارت میباشد.
جمله اول: انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم (این یک جمله و یک پیام) جمله دوم: اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
با توجه به این دو جمله نورانی از زیارت عاشورا روشنترین پیام ولایت مداری است، که همان تولی و تبری است.
بنابر این اولین گام برای اینکه کسی بخواهد یک زندگی عاشورایی داشته باشه باید اول تکلیف خودش را با با خطهای قرمزها روشن کند و از هه مهمتر تکلیف مان را با خودمون روشن کنیم و بفهمیم که محبت تنها فایدهای ندارد.
وقتی سر سفره عاشورا مینشینیم متوجه میشویم که بسیاری از سپاهیان عبیدالله بن زیاد، حتی امام حسین (ع) را دوست داشتند، اما جزو سپاه دشمن بودند.
اینکه در مورد کوفیان در جایی نقل شده که به امام فرمودند: دلهایشان با شماست ولی شمشیرها علیه شماست، یعنی محبت خالی، در بسیاری از موارد فایده ندارد.
محبت بدون معرفت، خیلی جاها شاید نتواند دستگیر انسان باشد.
لذا تمام بیچارگی هایی که به سراغ مردم زمان سیدالشهدا (ع) آمد، به خاطر دور شدن از امام و عدم معرفت نسبت به امام زمانشان بود.
این یک قاعده است که اقبال به امام، برای انسان عاقبت به خیری به همراه داره و ادبار به ولایت برای انسان عاقبت به شری به همراه دارد.
وقتی جامعه کوفی آن روز را رصد میکنیم متوجه میشویم که خیلیها نسبت به امام محبت داشتند و اتفاقاً به ظاهر مسلمان هم بودند یعنی نماز میخواندند روزه میگرفتند و به ظاهر به شرعیات هم مقید بودند.
تعدادی از این افراد با پیغمبر (ص) هم دیده شده اند.
وقتی امام حسین (ع) وارد کربلا شدند بعضی از این افراد را صدا زدند و فرمودند: «مگر شما پیغمبر را ندیدید؟» همین افراد که پیغمبر را دیده بودند و رو به سوی قبله نماز میخواندند، رو در روی امام ایستاده اند.
جالب است عرض کنم در کربلا هر روز ۲۰۰۰۰ نفر در فرات غسل میکردند.
غسل قربة الی الله که امام حسین (ع) را بکشند و میگفتند: غسل میکنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
قصه کربلا خیلی عجیب است و به این سادگی که ما تصور میکنیم نیست.
امام حسین (ع) وقتی وارد کربلا میشوند خود را معرفی میکنند: «مردم این عمامه را میشناسید؟» مردم میگویند: «بله، این عمامه را برسر پیغمبر (ص) دیده ایم.» زره، شمشیر و حتی اسب اباعبدالله (ع) متعلق به پیغمبر است و مردم هم این را میدانند.
مردم میگویند: ما میدانیم که تو پسر پیغمبر خدا (ص) هستی!
اگر میدانید که پسر پیغمبرم و پدرم علی و مادرم فاطمه و عموی من حمزه سیدالشهدا (ع) و عموی ما جعفر که با دو بال در بهشت پرواز کرده است، پس چرا باز بر روی من تیغ میکشید؟
گفتند با وجود همه اینها ما تو را خواهیم کشت.
بیا با یزید بیعت کن و غائله را تمام کن.
ما راحت زندگی میکردیم، تو آمدی و زندگی ما را به هم ریختی.
بسیاری از این افراد یار امام علی (ع) بودند در صحنه نبرد در مقابل چشم مولا زخم خوردند.
چهار هزار نفر از این افراد که در کربلا هستند به امام نامه نوشته بودند.
بسیاری از چهار هزار نفری که همراه عمر بن سعد به کربلا وارد شدند، نقاب بر چهره داشتند و از امام حسین (ع) خجالت میکشیدند چون او را میشناختند و امام آنها را میشناخت.
بسیاری از این افراد ۲۱ سال پیش یعنی در سال ۴۰ هجری قمری امام را در کوفه در کنار پدرش حضرت علی (ع) دیده بودند.
آنها نامههایی که با خون خود امضا کرده بودند برای امام فرستاده بودند.
آخرین نامههایی که در دوازدهم ماه مبارک رمضان به دست أبا عبد الله (ع) رسید حدود شصت امضا داشت که با خون امضا شده بود؛ یعنی ای حسین، تا آخرین قطره خون در کنار تو هستیم!
الان آمده اند در کربلا در مقابل امام جمع شده اند.
نمونه بارز این افراد که جزو شقیترین افراد هم هست شمر بن ذیالجوشن است.
او کسی است که در رکاب امیرالمومنین (ع) در جنگ صفین زخم برداشت و به اصطلاح جانباز صفین بوده است.
به نقل تاریخ او ۱۶ مرتبه با پای پیاده سفر خانه خدا رفته، اهل قرآن خواندن بوده، کودکی امام حسین (ع) را دیده.
اما این شخصیت که شاید در لایههای زیرین او رگههایی از محبت را در مقطعی بتوان پیدا کرد اما به دلیل عدم معرفت باطنی در آن جنایت بزرگ نقش پر رنگی دارد، لذا معرفت شناسنامهای مد نظر ما برای شناخت ابعاد واقعه عاشورا نیاز نیست.
همین طور که عرض شد شناختی که سپاه دشمن در آن زمان از امام حسین (ع) داشت به مراتب از شناخت ما بیشتر بود.
بنابراین اولاً: بین معرفت و محبت باید تفاوت قائل شد.
ثانیاً: خود معرفت نسبت به امام هم دارای مراتبی است.