مشروطه میدانست چه نمیخواهد ولی نمیدانست چه میخواهد!
برخی روشنفکران و رهبران مذهبی متوجه شدند بدون اصلاح دولت نمیتوان اقتصاد را اصلاح کرد. این طرح در نهایت منجر به مشروطه شد. مشروطه میدانست چه نمیخواهد ولی نمیدانست چه میخواهد!

به گزارش خبرنگار مهر، درسگفتار «بازخوانی متون فقهی حقوقی در عصر مشروطه» مدرسه عالی علوم انسانی روزگار نو به بررسی ریشههای فقهیحقوقی نهادها و قوانین فعلی با حضور حجت الاسلام داود فیرحی عضو هیئت علمی و استاد دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میپردازد.
از فیرحی آثار متعددی به چاپ رسیده است که از جمله آن میتوان به دو کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» و «فقه و سیاست در ایران معاصر؛ فقه سیاسی و فقه مشروطه»، اشاره کرد.
همچنین از این استاد دانشگاه مقالات متعددی منتشر شده است که در این میان میتوان از دو مقاله «مبانی فقهی مشروطه خواهی از دیدگاه آخوند خراسانی» و «ایرانشهری و مسألهی ایران» نام برد.
در این سلسله نشست ها با مروری بر متون فقهیحقوقی تاریخ جدید «خود» یعنی آغاز دورهی مشروطه، مقدمات پرسش مهم «ریشههای فقهیحقوقی نهادها، قوانین و اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران چیست؟»، پیگرفته میشود.
متونی که سازنده عصر جدید و مؤسس حکمرانی مدرن در ایران هستند.در میان متون مورد اشاره، بعضی از اهمیت بیشتری برخوردارند و بیشترین تأثیر را بر تاریخ جدید ایران داشتهاند، که عبارتند از ۱.
«رساله تنبیهالامه و تنزیهالمله» محمدحسین نائینی ۲.
«رساله تحریم مشروطه و لوایح» فضلالله نوری ۳.
«حقوق اساسی آداب مشروطیت دول» محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) ۴.
«حقوق اساسی یا اصول مشروطیت» مصطفی عدل ۵.
«قانون اساسی دوره مشروطه» ۶.
«مذاکرات مجلس اول دوره مشروطه»، که در دورۀ اول این درسگفتار دو رسالۀ تنبیهالامه و تنزیهالمله و رساله تحریم مشروطه و لوایح، طی ۸ جلسه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
این جلسات به خوانش انتقادی متون فقهیحقوقی دورهی مشروطه، برای یافتن نشانی از سرچشمهها و همچنین چشماندازی از تجدد سیاسیمذهبی در ایران، اختصاص خواهد یافت.
در گزارش پیشرو خلاصهای از جلسه نخست درسگفتار بازخوانی متون فقهیحقوقی در عصر مشروطه ارائه میشود.
مشروطه دروازه ورود به دنیای جدید
مشروطه از نظر تاریخ ایران و تشیع و حکمرانی اهمیت بسزایی دارد.
اساساً ما با مشروطه وارد دنیای جدید شدیم و حکمرانی جدید را رد یا قبول کردیم.
متون مشروطه آغاز یک انقلاب فکری، سیاسی و مذهبی در جامعۀ ماست.
دو پرسش مهم:
۱.
چرا جامعۀ ایران وارد مشروطه شد؟
۲.
جامعۀ ایران، مشروطه و دولت جدید را چگونه فهمیده و با آن مواجه شده است؟
جامعۀ ما از حدود ۲۰۰ سال پیش در نگاه به سایر ملتها و در رقابت با آنها متوجه عدم توازن در زندگی درون اجتماع و ناامنی و همچنین عقبماندگی خود شد.
سپس متفکران به این نتیجه رسیدند که مشکل اصلی، حکومت است.
در ادبیات پیشامشروطه هم این ایده شکل گرفته بود که حکومت امر «برساخته» است و نه «طبیعی».
در جامعۀ ایران با حضور امیرکبیر ابتدا سعی شده بود که بدون دستزدن به شاکلۀ حکومت بهسمت پیشرفتهای اقتصادی بروند، اما بهتدریج برخی روشنفکران و رهبران مذهبی متوجه شدند که بدون اصلاح دولت نمیتوان اقتصاد را اصلاح کرد و همه چیز به حکومت برمیگردد.
حکومت باید عادل باشد.
این طرح در نهایت منجر به مشروطه شد.
مشروطه میدانست چه نمیخواهد ولی نمیدانست چه میخواهد!
مشروطه چه چیز را وارد زندگی ما کرد؟
نظام حکمرانی ایران قبل از مشروطه نظامی شرعی- عرفی بود.
مجتهد، نمایندۀ شریعت بود و ابزار او اجتهاد.
سلطان، نمایندۀ عرف بود با ابزار سلطنت و عزل و نصب ولات.
ویژگی این نظام دوگانه، شخصی و شفاهیبودن آن است.
این نظام در قاجار دچار بحران شد؛ زیرا احکام فقهی به اعتبار فقها متعدد و متضاد شده بود و حکماً هم هرچه میخواستند انجام میدادند؛ به همین سبب جنبش عدالتخواهی شکل گرفت که عدالت را معول به حکومت عادلانه میدانست.
این مسائل در کنار تبلیغات، روشنفکران را به مشروطه رساند.
بدین ترتیب در عنصر سوم حوزۀ عمومی وارد نظام حکمرانی شد.
این حوزه نه از جنس عرف بود و نه شرع ولی ضد اینها هم نبود.
در این حوزه شهروند پدید میآید، و قانون هم سلطان را محدود میکند و مانع از حضور مجتهدین در حکومت میشود.
بحث بعدی، اختلاف در توضیح امر جدید بود.
در این رابطه دو دیدگاه به وجود آمد: یک دیدگاه تازهبودن امر جدید را انکار میکرد و سعی داشت آن را با عرف (احیای ایران قدیم) یا شریعت توضیح بدهد و دیدگاه دیگری که این تازگی را پذیرفته بود.
چند نکته مهم:
حوزۀ جدید برای آمدنش تابع تصمیم هیچکس نبود و اختلافات بعد از مشروطه هم بر سر تفسیر این امر بود.
کسانی که جدید بودن امر جدید را پذیرفته بودند و قبول داشتند که باید ادبیات جدیدی تولید شود، اما نمیدانستند از چه مفاهیمی باید استفاده کنند؛ حتی بر سر نامگذاری آن اختلاف داشتند.
ما در حال زیست در ابهام هستیم؛ یعنی ما نمیتوانیم به حکمرانی دوگانه و سنتی بازگردیم و مختصات این فضای جدید را هم نمیدانیم و از توضیح آن هم ناتوانیم.
ما وابسته بهمسیری هستیم که از مشروطه به این سو طی کردیم و در آن مدام امر جدید را تفسیر کردیم، پذیرفتیم، شک کردیم، رد کردیم و دلمان راضی نشد.
نیمهتمام پذیرفتیم و نیمهتمام رد کردیم و ایدههای مختلفی برای فرار از آن طرح کردیم، ولی هرگز آن را کامل نشناختیم.
متون فقهی و حقوقی مشروطه از این جهت مهم است که اولین مواجهه است؛ یعنی شهامت مواجهه و تفسیر این امر جدید و در عین حال سردرگمیها در مواجهه با آن را نشان میدهد.
بحث مهم دیگر برای جامعۀ ایران این است که چگونه این امر جدید را با دو حس ایرانیبودن و حس مسلمان شیعهبودن و در کل مذهبیبودن آشتی دهد.