حاشیهای بر پانزدهمین روز خبرنگار/ ۱۷ مرداد بدون عبدالله و روح الله
هفدهم مرداد دیگری به عنوان روز خبرنگار پیش روی ما قرار گرفت و در کنار همه وجه تمایزهای این روز در امسال نحسی ویروس کرونا در کنار بسیاری از هموطنان، جان دو عزیز روزنامهنگار ما یعنی سید عبدالله سید احمدی زاویه و روح الله رجایی را نیز گرفت که حسابی دلتنگ هر دو هستیم.

هفدهم مرداد دیگری به عنوان روز خبرنگار پیش روی ما قرار گرفت و در کنار همه وجه تمایزهای این روز در امسال نحسی ویروس کرونا در کنار بسیاری از هموطنان، جان دو عزیز روزنامهنگار ما یعنی سید عبدالله سید احمدی زاویه و روح الله رجایی را نیز گرفت که حسابی دلتنگ هر دو هستیم.
به گزارش خبرگزاری فارس، محمد حسینی سردبیر خبرگزاری فارس در استان تهران به مناسبت هفدهم مرداد ماه سالروز شهادت شهید صارمی و روز خبرنگار در یادداشتی با یاد دو عزیز سفر کرده سید عبدالله سید احمدی زاویه و روح الله رجایی این روز را گرامی داشته است:
هفدهم مرداد امسال به چند دلیل قابل اهمیت و تفاوت است.
تقارن آن در ایام دهه ولایت و در آستانه عید بزرگ غدیر خم که جا دارد همه ما اصحاب رسانه که همواره به هر بهانهای نامه مولا علی(ع) به مالک اشتر را به رخ مسؤولان میکشیم یادمان نرود امام(ع) برای تکتک ما در زندگی و کار پیام و آموزههایی دارد که این روزها انگار اکثر ما فاصله زیادی با آنها داریم.
اندیشه، قلم و راه ما هیچ وقت نباید از مسیر ترسیم شده علوی جدا شود و همواره باید پیامهای تربیتی و اخلاقی امیرالمؤمنین(ع) برای ما چراغ راهی در مسیر سخت خبرنگاری باشد.
قرارگیری روز خبرنگار در روز جمعه از دیگر وجه تمایز این روز است چرا که این روز دارای آداب و احکام خاصی و سفارشها و تأکیدات زیادی بر آن وجود دارد و باید این فرصت را غنیمت داشته و بر خلاف همیشه که این روز سرگرم برنامههای دیگری میشویم از فضیلت و نعمت آن بهره جوییم.
نام جمعه معمولاً یادآور زیارت اهل قبور به عنوان یکی از مستحبات این روز است که با همین جمله و مقدمه کوتاه یاد دو عزیزی کنم که نبودنشان امسال در روز خبرنگار سخت و از دیگر شاخصههای هفدهم مرداد ۹۹ است.
جای خالی سید در دو روز!
سید عبدالله سید احمدی زاویه، خبرنگار باسابقه و عضو شورای سردبیری خبرگزاری فارس روز چهارم فروردین ما را با تلخی همراه کرد.
باور شنیدن این خبر برایم سخت بود ولی کرونا این استاد دوست داشتنی را به راحتی از ما جدا کرد.
مدت آشنایی نزدیک من با این روزنامه نگار کار کشته زیاد نبود ولی در همین زمان کم از او که دبیر شیفت شب ما بود اخلاق، ادب و فروتنی آموختم و هیچ وقت انگار نه انگار در جایگاه شورای سردبیری قرار دارد و متواضع با رویی خوش شبها به همکاران سر میزد.
در آخرین دیدار ما که روزهای پایانی سال را میگذراندیم به طبقه چهارم تحریریه سر زد و در میان دبیران استانها و گروه استان تهران از وضعیت بد نانواییها در اوضاع کرونا گفت و نگران سلامتی مردم بود.
زاویه میگفت: «از وقتی کرونا آمده یک نانوایی تافتونی نزدیک محل خود پیدا کردهام و چون آنها با چنگک نان را خارج میکنند و دست تماسی با نان ندارد پارچهای پهن میکنم و نانها را روی آن میاندازد و به خانه میبرم و هر بار این پارچه را میشوئیم و این کار هر روز تکرار میشود و خیالم تا حدودی راحت است و در این مدت علیرغم درخواست خانواده به جز تافتون نان دیگری نخریده و نخوردهایم.
چرا که یکبار با اصرار خانواده برای نان سنگکی رفتم و همه چیز تقریباً خوب پیش میرفت و تا اینکه یکی مانده به نوبت من به جای کارت بانکی پول به نانوا داده و با همان دست نان از تنور بیرون آورد و....از صف خارج شدم و سمت همان تافتونی خودم رفتم!»
با همه حساسیتی که داشت ولی کرونا با بیرحمی تمام بخچه زندگی یکی از بهترینهای فارس را در هم پیچید و در روزهایی که ترس از اموات کرونایی بیشتر از امروز وجود داشت با کمتر از پنج نفر مظلومانه و غریبانه مراسم تشییع و تدفین برگزار شد و امروز هم که عکسها را مرور میکنم غم فزونی دلم را فرا میگیرد و به این دنیای فانی حس بدتری پیدا میکنم.
علاوه بر روز خبرنگار فردا روز عید سعید غدیر خم هم جای این سید بزرگوار خالی است.
درس بزرگ رجایی در کلاس آخر
وقتی سال ۸۴-۸۵ در آخرین طبقه همشهری محله در کلاس کوچکی اولین الفباهای خبرنگاری را در سن ۲۰ سالگی از جوانی پرانرژی و ۲۴ ساله به نام روح الله رجایی میشنیدم و میآموختم فکر نمیکردم خیلی زود در روزهای پایانی تیرماه آن هم در ۳۸ سالگی این بار در ایستگاه آخر زندگی و در سرازیری قبر برای آخرین بار او را ملاقات کنم و او هنگام رفتن هم باز به من آموخت: «حسینی باش و حسینی بمیر.»
پیام صوت ماندگار روح الله رجایی که بسیار در این ایام دست به دست شد و اتفاقاً به یکی از همکاران ما در خبرگزاری ارسال شده بسیار درسآموز است که میگوید: «یاحسین، یا زهرا، یا حسین ...
هرجا دلت گرفت بگو جان!
بگو یا حسین...توکلت به خدا باشه داداش.
من و تو که تنها نیستیم.
من و تو که بیکس نیستیم.
حالا تو دنیای به این بزرگی، یکی رو نداشتیم که یه دارو برامون جور کنه، یکی رو نداشتیم یه دکتر برامون ردیف کنه...
اینقدر هم تنها نیستیم آقا مهدی؛ که اینقدر غم بخواهد روی سینهات بشینه...دورت بگردم، توکلت به خدا باشه.
دعا کن.
توسل کن.
انشاءالله هرچی خیره همون پیش مییاد.
ناامید شیطان است.
اصلاً فکر این چیزا رو به زبونت نیار، توکل کن، توسل کن، دعا کن.
منِ بیآبرو هم دعا میکنم.»
کسی که تکیه کلامش این بود: «هر جا دلت گرفت بگو جان بگو یا حسین» و کسی که روی کفنش اشعار حسینی و مراسم تشییع او همواره نام حسین(ع) توسط دوستان و همکارانش زمزمه میشد و بسیاری موارد دیگر همه اینها درسهای بزرگ «حسینی بمان» را در کلاس آخر روح الله رجایی به من به خوبی آموخت.
رجایی آن چنان در کار، زنگی و اخلاق رشد کرد و پلههای طرقی را پیمود که حالا بعد از مرگ بیشتر به عنوان یک جهادگر حسینی یاد میشود و نام او به نیکی مطرح است.
از روح الله رجایی در این مدت بسیار شنیدید و بزرگان زیادی از زندگی و حرفه او سخن گفتن و تکرار آنها برای من کوچکترین زیره به کرمان بردن است و تکرار مکررات اما به همین میزان بسنده کنم که هروقت هر جا در سالهای اول خبرنگاری سر کلاس استادی حاضر شدم و از ویژگیهای خبرنگاری میگفتند اولین تصویر آشنای جلوی چشمان من روح الله رجایی بود که انگار در کلکسیون خود همه آنها را داشت و برای این حرفه ساخته شده و پرورش یافته بود.
رجایی برای من فارغ از همه واژههایی که میتوانم برای او به کار ببرم یک انسان به تمام معنا بود.
هرسال وظیفه داشتم روز خبرنگار با پیامی از زحمات وی تشکر کنم و همواره به گرمی پاسخگو بود و امروز در نبودش این چند خط را برایش نوشتم.
امروز هفدهم مرداد سال ۹۹ جای خالی این دو عزیز برای خیلی از اصحاب رسانه مثل من سخت و سنگین است و حالا دیگر نه در آستانه عید غدیر خم که به عید سادات معروف است از سید عبدالله سید احمدی زاویه عزیز در طبقه پنجم فارس خبری است و نه از همشهری محله دهه هشتاد و روح الله رجایی.
انتهای پیام/۶۷۰۵۲/س