آیینی برای نکوداشت احمد عزیزی
اصلاً کاری به شنیدهها ندارم، اینکه میگویند شاعری انقلابی بودی و موجی نو در شعرهای انقلاب به پا کردی و سبک و سیاق خاص خودت را داشتی سر جای خودش.

اصلاً کاری به شنیدهها ندارم، اینکه میگویند شاعری انقلابی بودی و موجی نو در شعرهای انقلاب به پا کردی و سبک و سیاق خاص خودت را داشتی سر جای خودش.
یا اینکه میگویند کاری که تو با شعرهای قدیمی کردی کمتر از کار نیما در عرصه شعر نو نیست که شاعران را از نبود واژگان نجات دادی و کلمات غیرشاعرانه را به شعر هدیه کردی هم سر جای خودش مغتنم.
اینکه عاشقانگی را بعد از نظامی تو به مثنوی هدیه دادی هم ارزشمند و سرجای خودش محترم...
اما نگفته بودی که شاعر درباری بودی!
شاعران را وقتی به دربار راه میدهند که از جنس خودشان باشد و جنس تو عجیب آسمانی است، وگرنه چه کسی میتواند در وصف این شاهان اینچنین بسراید که:
شاه ابوالفضل من، مطلع اشعار من * زاده ام البنین، حیدر کرار من
فخر کنم بر ملک، ناز کنم بر فلک * ماه بنی هاشم است، دلبر و دلدار من
یا اینکه در وصف شاه خراسان اینچنین کلمات را در شعر به بند بکشد که:
انجمن آرای حسن، رونق انجم شکست * بر سر مجلس نشست، ماه درخشان من
زخم زلیخا مزن، بر دل یعقوب ما * مصر ملاحت تو راست، یوسف کنعان من
تا تو قدم میزدی، بر لب حوض نظر* وه چه گلی میشکفت، بر لب ایوان من
نان غلامان دهید، شام ندیمان نهید * آمده آن شاه حسن، سر زده بر خوان من
بوته هجران چقدر، کج نظر افتاده است * زیره زر میدهد، بر رخ کرمان من
بر در سلطان طوس، آمده ام پای بوس * حضرت شمس الشموس، شاه خراسان من
...حالا دو سالی میشود که در این خاک سرد آرام گرفتهای، اما شاید همین خاک سرد برائت بهتر از تختی باشد که تو را ۹ سال اسیر خود کرده بود؛ ۹ سالی که با رنجهایش بیشتر به مُردگی می مانست تا زندگی!
انگار همین دیروز بود که میگفتند حالت ناخوش شده و روی تخت افتادهای، ۴۹ سال سنی نیست که آدم بخواهد زمین گیر شود و برای همین این خبر همه مان را شوکه کرد و گمان این میرفت که خیلی زود حالت بهتر میشود و دوباره بر میگردی به دنیای شعر و شاعریات.
اما انگار قرار نبود شاعر یاس دوباره به احساس برگردد و ته این ۹ سال رنج شد کوچ ابدی ات.
به گزارش خبرنگار ایسنا، امروز هم به رسم ادب و یاد از این رفتن نابهنگامت همه دور هم جمع شده بودند تا گرامی بدارند عمری شاعرانگیات را و یاد کنند از این رنج ۹ ساله و از این کوچ دو ساله.
پیش از همه این حجت الاسلام رحیم جعفری مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بود که از توانایی تو در پیوند
مفاهیم آئینی و انقلابی با شعر میگفت و از تو به عنوان شاعری انقلابی و آئینی یاد میکرد.
شاعری که به تعبیر اهل فن، مثنوی را با چاشنی عرفان به انقلاب پیوند زده و میتواند به عنوان یک الگو برای نسل جوان مطرح باشد.
بیژن ارژن هم یکی از شعرای به نام، از کمبود کلمات و واژگان در شعرهای پس از جنگ تحمیلی میگفت، از اینکه بعد از سالهای جنگ دایره کلمات درشعر بسیار محدود شده بود و شعرا یا دچار خودتقلیدی میشدند یا دگرتقلیدی و اینکه این اشعار تو بود که به داد شعر و شاعری رسید.
"کفشهای مکاشفه" تو به همراه "گاهی دلم برای خودم تنگ میشود" «محمد علی بهمنی» در دورانی که شعر در کلمات کم آورده بود به دادش رسیدند و شعر از نو شکفت.
به تعبیر ارژن، کاری که تو با شعر کلاسیک کردی کمتر از کاری نبود که نیما با شعر نیمایی اش انجام داد و کلماتی که هیچ وقت اجازه ورود به شعر کلاسیک را نداشتند، تو به شعر هدیه کردی.
ارژن از توانایی بی نظیرت در سرودن انواع شعر هم گفت.
از اینکه هم غزل میگفتی، هم مثنوی میسرودی و هم دستی در رباعی داشتی و اینکه بعد از تو هیچ کس نتوانسته به خوبی تو "شطحیات" بگوید.
البته این را هم گفت که تو ناجی "مثنوی" شدی و از این فضای خشک و بی روح بیرونش آوردی و روح عاشقانه ای در او دمیدی...
همه دوستان و آشنایان در مراسم بودند، اما خالی بودن جای تو بیش از حضور همه آنها احساس میشد.
راستی، شاعر درباری!
تلخی کوچ ابدیت همیشه در کام شعر میماند…
احمد عزیزی شاعر مطرح کرمانشاهی، اسفند ۱۳۹۵ بعد از تحمل ۹ سال درد بیماری، درگذشت.
انتهای پیام