خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 07 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

«دل پاره‌های دریا» شرح زندگی یک نویسنده

باشگاه خبرنگاران | فرهنگی و هنری | دوشنبه، 30 تیر 1399 - 06:09
کتاب «دل پاره‌های دریا» شرح زندگی جان‌گداز محمدابراهیم شیخ ویسی و حاصل دیده‌های گذشته‌اش در سیستان است.
دريا،كتاب،سيستان،ماهتاب،غنوده،حرير،ققنوس،غصه،خاكستر،رمز،بستر ...

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب «دل پاره‌های دریا» شرح زندگی جان‌گداز محمدابراهیم شیخ ویسی و حاصل دیده‌های گذشته‌اش در سیستان است.
او دوران کودکی‌اش را در کنار دریای هامون گذراند و به علت خشکسالی دریا و سیستان که باعث از بین رفتن خانه، کاشانه و زندگی‌شان شد، ناگزیر با خانواده سیستان را به قصد سرزمین گرگان (گلستان امروزی) ترک کرد.
وی پس از نیم قرن تصمیم گرفت به سیستان بازگردد و محل زندگی و جای پای کودکی، پدر، مادر و نیاکانش را از نزدیک مشاهده کند و آنچه از روزگار کودکی و آداب و رسوم و فرهنگ قدیم در ذهنش باقی مانده است، با زندگی امروزی ساکنان آن‌جا مقایسه کند و به نمایش بگذارد.
با وجود تأکید او بر اینکه این کتاب یک رمان است، در ذهن و جان شما چنین نقش می‌بندد که این کلمات، رمان یا داستانی بلند نیست، بلکه در نگاهی عمیق‌تر یک شعر بلند به هم پیوسته است.
در بخشی از کتاب «دل پاره‌های دریا» می‌خوانیم:
«به دریا بازگشته بودم، مردان و زنان سیاه‌پوش در دریا مثل یک فوج پرنده‌ی گرسنه و تشنه، سینه‌ی دردناکشان را به طوفان داده بودند و با هم در خیالم واگویه را همنوایی می‌کردند.
دنیای من، غنوده در بستر حریر رمز و راز‌های من‌ای ماهتاب غصه می‌خوری چرا؟
بر این ققنوس که خاکستر می‌شود.
زاده خواهد شد از خاکستر مرگ خویش.
تا بی‌نهایت ستاره مرگش را جشن خواهند گرفت؛ و زاد روزش را.
این دیباچه، عمری است که در دهان باد خوانده می‌شود...
مثل دیوانه‌ها می‌دویدم در میان آدم‌های سیاه‌پوش که نشان آشنایی مادرم را داشتند؛ و بی‌آنکه بدانم، آن کور را تکرار کردم.
دنیای من؛ غنوده در بستر حریر رمز و راز‌های من‌ای ماهتاب، غصه می‌خوری، چرا؟
بر این ققنوس که خاکستر می‌شود.
شاید سال‌ها در تکرار آن کور خلاصه می‌شدم و کسی...
فریاد زد:
آهای غریبه‌ی همدرد.
دنیای من؛ غنوده در بستر حریر رمز و راز‌های من.‌ای ماهتاب، غصه می‌خوری، چرا؟
بر این ققنوس..
چون خوابی ازلی در خود فرو رفته بودم.
پنداری مرگی مثل بختک عمر، در تنم دویده بود.
تلنگری می‌خواست که مرگ بگریزد و به دنیا بازگردم.»
گفتنی است کتاب «دل پاره‌های دریا» نوشته محمدابراهیم شیخ ویسی توسط نشر روزگار راهی بازار کتاب شده است.
انتهای پیام/