بایرامی: «فردی» را میتوان با جلال آلاحمد و شهید آوینی مقایسه کرد/ آنها اهل ریا نبودند
نویسنده کتاب «لم یزرع» گفت:مرحوم فردی را میتوان در زمانه معاصر با جلال آلاحمد و شهید آوینی مقایسه کرد. هر دوی این بزرگواران دورههای مختلف و گاه متضاد و گاه به شدت متضادی داشتهاند، اما مهم این است که اهل ریا نبودهاند.

نویسنده کتاب «لم یزرع» گفت:مرحوم فردی را میتوان در زمانه معاصر با جلال آلاحمد و شهید آوینی مقایسه کرد.
هر دوی این بزرگواران دورههای مختلف و گاه متضاد و گاه به شدت متضادی داشتهاند، اما مهم این است که اهل ریا نبودهاند.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مراسم اختتامیه هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنیپور شامگاه دوشنبه ۱۳ اسفند در مسجد جوادالائمه (ع) افتخار برگزار شد.
رضا امیرخانی، احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، داوود امیریان، محمود احمدزاده، گلعلی بابایی، محسن مومنیشریف، نیکنام حسینیپور، محمد ناصری، ناصر نادری، محمدحسن حسینی، مصطفی خرامان، حبیب یوسفزاده، خسرو باباخانی، مصطفی رحماندوست، علیاصغر جعفریان، ابراهیم زاهدیمطلق و محمدعلی قربانی در این مراسم حضور داشتند.
محمدرضا بایرامی نویسنده، دوست و همکار مرحوم امیرحسین فردی شامگاه دوشنبه ۱۴ اسفند به مناسبت تجلیل از این نویسنده به عنوان چهره تاثیرگذار چهار دهه ادبیات انقلاب در هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنیپور که در مسجد جواد الائمه برگزار شد، یادداشتی را قرائت کرد.
«فکر میکنم این را مراسمی که به یاد دوست و همراه و رفیق سالیان دور هم جمع شدهایم، نیازی نیست که لزوماً به تعارف بگذرانیم و فقط بگوییم از صف ما چه سری رفت و گرامی گهری، ای دریغا چه بگویم که چهها بود...
من ادعایی ندارم که دوست نزدیک ایشان بودهام و بنابراین خیلی خوب و دقیق میشناسمشان و میتوانم حرف آخر و یا حتی اصلی را در مورد شخصت فردی و اجتماعی و ادبی امیرحسین فردی بزنم.
ارتباط من با این عزیز، بسیار عاطفی بود و همان زمانهای فوت، احساسم را گفته و نوشتهام و چیزی بر آن نمیتوانم بیفزایم...
امیرفردی اکنون از میان ما رفته و فقط دریغ و حسرتی بر جای گذاشته.
شرط رفاقت ایجاب میکند من آنگونه در موردش حرف بزنم که میشناختم او را.
هرچند ناقص، ولی به هرحال سه دهه همراهی و همکاری و هم سفری و هم بحثی و هم همبازی بودن و ...احتمالاً میتواند گواه آن باشد که ممکن است خیلی هم بیراهه نرفته باشم.
بنابراین میخواهم به مطلبی اشاره کنم، فارغ اینکه چه کسی خوشش میآید و چه کسی بدش.
به نظر من، امیرحسین فردی آدم تک بعدی و یک ساحتی و اهل سیاه سفید مطلق کردن نبود به طور ذاتی و بیشتر وقتها هم عملی.
آدم ملایمی بود و تندروی نمیکرد مگر در موارد بسیار بسیار نادر، و من یادم است که گاهی برخی از دوستان، این اعتدال را برنمیتافتند و به ایشان خرده میگرفتند از این منظر.
فردی جست و جوگر بود.
بنابراین التهابات و سلیقههای خودش را داشت در دورههای مختلف.
برخی از این سلایق را بعضی از ما خیلی دوست داشتیم.
برخی رو کم دوست داشتیم.
به ندرت هم بود مواردی که اصلاً دوست نداشتیم.
اما هیچ کدام از اینها باعث نمیشد که رفاقت و ارادت ما قطع بشود یا امیر فردی نقش بزرگی و میاندار بودن و محوری خودش را از دست بدهد.
چرا؟
چون هیچ وقت آدم دگمی نبود.
کسی نبود که بگوید من حق مطلقم و دیگران باطل مطلق و بنابراین همه چیز کات که حق را با باطل چهکار؟
او را میتوان در زمانهی معاصر و به خصوص از این زوایه، با جلال آلاحمد و شهید آوینی مقایسه کرد.
هر دوی این بزرگواران دورههای مختلف و گاه متضاد و گاه به شدت متضادی داشتهاند، اما مهم این است که اهل ریا نبودهاند.
در هر دورهای همان بودهاند که به نمایش گذاشتهاند با صراحت و صداقت.
و کمابیش همه مطلع هستیم.
امیر ما البته چنین التهابات شدیدی نداشت.
این جور نبود که ناگهان صدوهشتاد درجه مسیرش را عوض کند.
به هیچ وجه.
اما التهابات خودش را هم داشت.
او نویسندهی بسیار تاثیر گذاری محسوب میشد و هنوز هم میشود.
سلاحش ابتدایی بود، یعنی همان سادگی و همین باعث میگردید در کنار ویژگیهای دیگری که دارد، به راحتی بتواند محور بشود و دورش جمع گردند و اتفاق نظر به وجود بیاید در حین یا عین تنوع و تکثر، چون باورش داشتند.
از او علاوه بر قدرت تشکیلاتی، چیزهای دیگری هم میشد یاد گرفت.
ترکیب ورزش و ادبیات، ترکیب طبیعت و ادبیات، ترکیب رفاقت و ادبیات، ترکیب هیات و ادبیات، ترکیب مسجد و ادبیات...
در نهایت، عزیز از دست رفتهی ما، یک روستایی بود.
با قلبی مهربان، عاشق کوهها و دشتها و رودخانهها، در عین داشتن روش، گریزان از تنش.
نقشههای خیلی بزرگی هم برای نوشتن نداشت.
اولین دیدارهای حضوری من با امیر فردی به اواخر دههی ۶۰ و یا اوایل دههی ۷۰ برمیگردد و ردش در «سوره» هست.
قبل از آن، با آثارش دوست شده بودم.
گمانم «آشیانه درمه» هم منتشر شده بود.
آن موقع من تو شورای «بچههای مسجد» بودم.
جُنگی بسیار صمیمی که هرچند ممکن بود مطالب شعاری هم داشته باشد، اما صداقت داشت و همین شده بود بردش و یا به تعبیر امروز برندش.
آمدیم موسسهی کیهان تا با ایشان صحبت کنیم در مجلهی «کیهان بچهها»، جایی چسبیده به روزنامهی کیهان که از جنس امثال من نبود و رغبتی هم به دیدارش نداشتیم.
عشقمان فقط ادبیات بود و نه سیاست، به خصوص از نوع جنجالی آن.
محتوای آن گفت و گو را تا حدوی یادم هست و اگر هم کسی بخواهد، میتواند در دورههای همان موقع بگردد و پیدا کند در بچه های مسجد.
گفتم بچههای مسجد!
این گاهنامه به طور طبیعی جای امیرخان فردی بود، نه من.
یعنی من باید در آنجا به سراغش میرفتم و نه از
آنجا.
ولی کمکم و شاید هم بعدها، فهمیدم که امیر را از بچههای مسجد و حوزه هنری راندهاند.
خیلی هم سر در نیاوردم و کنجکاوی هم نکردم که چرا.
به هرحال همان موقع گفت که یکی دو کار مهم بیشتر نخواهم نوشت، اما دلم میخواهد تمام انرژیام در آنها بگذارم.
زمانه و شلوغی کاری، البته فرصت نداد او آنگونه که دلش میخواهد کار کند، اما به هرحال کار کرد و تاثیر گذار بود، به خصوص در حرکتهایی که شروع کرد و همین جشنوارهی شهید غنی پور هم یکی از آنهاست.
یاد و نامش گرامی!»
* ناصری: فردی چهره تاثیرگذار ادبیات است
محمد ناصری دبیر جشنواره در ابتدای این مراسم اظهار داشت: بیش از ۲ هزار کتاب توسط هیئت داوران ارزیابی شد و از بین این آثار، کتابهایی به عنوان نامزد در بخشهای کودک و نوجوان، رمان و بزرگسال انتخاب شد.
وی گفت: تصمیم گرفته شد به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی یک کتاب به عنوان برگزیده ۴۰ سال ادبیات برگزیده شود اما بحث به سمت چهره شاخص کشیده شد که پس از صحبتهای انجام شد به این نتیجه رسیدیم که چهره ماندگار م تاثیرگذار چهل ساله ادبیات انقلاب اسلامی امیرحسینی فردی است.
دبیر هجدهمین جشنواره ادبی شهید غنیپور به ویژگیهای امیرحسین فردی پرداخت و افزود: تربیت نویسندگان جوان در نقاط مختلف ایران از طریق کیهان بچهها، نوشتن داستان به عنوان اولین نویسنده انقلابی و تأثیرگذاری در جریانات فرهنگی داستان انقلاب و ایجاد جریانات فرهنگی در این زمینه از جمله ویژگیهای این شخصیت ادبی است.
* خاطره رحماندوست از امیرحسین فردی
مصطفی رحماندوست نویسنده و دوست امیرحسین فردی در ادامه این مراسم گفت: آشنایی من با فردی مربوط به زمانی است که در وزارت ارشاد به عنوان هیئتی برای رفع مشکلات بین ناشر و نویسنده فعالیت داشتیم.
وی با ذکر خاطرهای گفت: یک روز امیرحسین فردی مشغول شستن کاپشن کرهای خودش بود که وقتی به او گفتم تو چرا چنین کاری میکنی، گفت اگر من این کار را انجام ندهم، باید مادرم آن را بشورد.
در مقطع دیگری نیز که برای داوری یک جشنواره به سیستان رفته بودیم وقتی همه برای خرید به بازار رفته بودیم و همه مشغول خرید بودیم گفت من پولم را به مادرم میدهم که اگر صلاح بداند برای بچههایم لباس بخرد.
* مومنیشریف: فردی روشنفکری بود که لوازم روشنفکری در او تأثیر نداشت
محسن مومنیشریف در ادامه به ذکر خاطراتی از امیرحسین پرداخت و گفت: باید از فردی به عنوان یک نویسنده بزرگ و صاحب سبک که به عناصر داستانی تسلط داشت، نام ببریم.
حتماً کارهای استاد فردی از جمله آثار برجسته بعد از انقلاب است.
وی گفت: او در عرصه نویسندگی جایگاه بالایی دارد.
فردی به قدری بزرگ است که صحبت از او به عنوان تقلیل ایشان محسوب میشود.
ایشان دارای ویژگیهای والای انسانی بود که به لیل زندگی مومنانه و سبک زندگی او بود که ایشان را بیشتر از همه چیز شبیه به شهدا کرده بود.
رئیس حوزه هنری خاطرنشان کرد: او یک روشنفکر بود اما لوازم زندگی روشنفکری در او کمترین تاثیر را نداشت چراکه تا آخر همراه مردم در مساجد و سفرها حضور داشت.
او تا آخرین روزهای با اتوبوس سرکار میرفت و با اتوبوس به خانه میآمد.
فردی از آرمانهای مردم دور نبود چراکه به ایران عشق میورزید و ابایی نداشت در مراسم ۲۲ بهمن شرکت کند.
رئیس حوزه هنری عنوان کرد: جایزه ادبی شهید غنیپور یادگار امیرحسین فردی است.
فردی از کسانی بود که وهم در دامن او ننشت و از وهم به دور بود.
* امیرخانی: بهترین نمازهایم که آرام و با حضور قلب بوده همیشه خدمت امیرخان فردی بود
رضا امیرخانی در ادامه گفت: بهترین نمازهایم که آرام و با حضور قلب بوده همیشه خدمت امیرخان فردی بوده است.
فکر نکنید معارف و حمد و سوره من را درست کرده باشد، نه.
واقعیت به همراه او فوتبال میرفتیم و وی مربی ما بود.
او خیلی نرمش را جدی میگرفت و طولانی میکرد و من برای نرمش نکردند همیشه نمازهایم را در وقت نرمش میخواندم با تعقیبات و همه مستحبات.
وی افزود: امیرخان به کسی تلفن و پیامک نمیزد.
یک بار به من زنگ زد و گفت رضا دوستدارم یک چیزی به تو بگویم.
او پشت تلفن عادت نداشت حرفش را بگوید بخاطر همین گفتم حتما شنبه به دفتر میآیم.
اما وقتی شنبه پیش او رفتم در قطعه هنرمندان بهشت زهرا او را دیدم و نفهمیدم می خواست چه بگوید.
* خرامان: مرحوم فردی معتقد بود هیچگاه نباید عقب کشید
مصطفی خرامان در ادامه به ذکر خاطرهای پرداخت و گفت: سال ۵۷ فردی کتابدار مسجد بود و من هم دستیار او بودم.
دو گروه تئاتر هم در مسجد داشتیم که یک گروه آنها نوجوانان بودند که در کتابخانه تمرین میکردند.
وی گفت: روزی که قرار بود نمایش اجرا شود تیمسار ازهاری نخستوزیر شده بود و بچهها بخاطر تهدیداتی که وجود داشت برای دیدن تئاتر به مسجد نیامده بودند چراکه ترسیده بودند و ما هم قصد داشتیم برنامه را تعطیل کنیم که فردی رفت و ۳۰ نفر جمع کرد و گفت قرار نیست عقب بکشیم و تئاتر اجرا شد.
او معتقد بود هیچگاه نباید عقب بکشد.
انتهای پیام/