بازی با مرگ در اوج کمبودها/ حکایت جهاد در ایستگاه آخر کرونا
دزفول- جهادگران گمنامی که در آرامستان باغ رحمت دزفول، داوطلبانه مسئولیت تغسیل و کفن اموات کرونایی را بر عهده دارند این روزها در سایه بیتوجهی مسئولان با کمبود شدید امکانات مواجه هستند.

خبرگزاری مهر؛ گروه استانها – رؤیا رجبی: چند ماه است که جهان مهمان ناخواندهای به نام کرونا دارد که همه دوست دارند هرچه زودتر رخت بربندد تا همه با خیال راحت به زندگی خود بازگردند.
از همان ابتدای شیوع کرونا با توجه به شدت و سرعت انتقال ویروس و خطرناک بودن آن، یکی از اساسیترین سوالاتی که در ذهن مردم به وجود آمد این بود که چه بر سر اموات کرونایی میآید و این اموات چگونه برای دفن آماده میشوند؟
در فرهنگ اسلام، کفن و دفن اموات مسلمان واجب کفایی است بنابراین در همان آغازین روزهای شیوع کرونا، از سوی مراجع اعلام شد که «با مراعات کامل نکات بهداشتی و استفاده از تجهیزات ایمنی، هر چند با صرف هزینه، باید حداقل واجب در مورد غسل، حنوط، کفن، نماز میت و دفن انجام گیرد».
از همین رو انجام این واجب شرعی رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و ابتدا به همت طلاب خط شکن حوزههای علمیه در سراسر کشور تغسیل اموات کرونایی آغاز شد و کم کم دیگر افراد هم به این گروههای جهادی پیوستند.
در شهرستان دزفول نیز همین گونه شد و در ابتدا تعدادی از طلاب حوزه آیتالله قاضی و سپس تعدادی از خواهران گروههای جهادی با تمام توان و ایثار خود به میدان آمدند تا اموات کرونایی را غسل و کفن کرده، لباس آخرت را به آنان بپوشانند و به دیار ابدی بدرقهشان کنند.
غسالخانه آرامستان باغ رحمت که در خارج از محدوده شهری قرار دارد به عنوان محل تغسیل و کفن قربانیان بیماری کرونا در حوزه دانشگاه علوم پزشکی دزفول تعیین شده است.
قصه از اینجا آغاز شد
صبح روز یکشنبه است که پس از هماهنگی با حجتالاسلام محمد موسوی مسئول گروه جهادی برادران و خواهرانی که غسل اموات کرونایی را بر عهده دارند برای تهیه گزارش عازم آرامستان باغ رحمت میشوم تا بلکه با انتشار آن گوشهای از جهاد بیدریغ این گمنامان به قلم و تصویر کشیده شود.
پس از عبور از محدوده شهر که با وجود قرمز بودن وضعیت، رفت و آمدها در آن نشان از بیتفاوتی مردم نسبت به شرایط موجود است به ایستگاه آخر کرونا میرسم.
جایی که طلاب و جهادگران آماده هستند تا با عزت و احترام و برخلاف تصاویر پخش شده از غرب، میّت کرونایی را آماده کنند و برای دفن تحویل خانوادههایشان دهند.
وارد آرامستانی میشوم که هنوز بسیاری از زیرساختهای آن آماده نشده است و تا چشم کار میکند زمین خاکی و صحرای بیآب و علف به چشم میخورد.
در اولین نگاه، خانوادههایی را میبینم که در انتظار تحویل میّت خود به فاصله چند متر از یکدیگر نشستهاند.
لباسهای مشکی به تن دارند و به دو اتاق خیره شدهاند.
نزدیک آن دو اتاق میشوم که به یکباره مرد جوانی با روپوش آبی از اتاق غسل اموات مرد خارج میشود و خانوادهای را صدا میزند تا برای آخرین بار از فاصله نزدیک تر از آنچه ایستادهاند با عزیزشان وداع کنند.
نزدیک میروم.
خودم را که معرفی میکنم همچون کسی که مدتهاست منتظر گوشی است تا حرفهایش را بشوند با دلخوری میگوید سه ماه است که اینجا مشغول به فعالیت هستیم چرا اینقدر دیر آمدهاید.
از مشغله کاری در این شرایط کرونایی برایش میگویم و تا حدی قانع میشود.
درخواست گفت و گو میدهم، با مهربانی میپذیرد.
حوالی ظهر است و گرما به شدت آزاردهنده.
تا چند دقیقه منتظر بودم تا بلکه تعارف کند و برای گفت و گو در جایی بنشینیم اما نگاهی که به اطراف انداختم کمبود امکانات به قدری موج میزد که عطای جای مناسب را به لقایش بخشیدم و ایستاده گفت و گو را آغاز کردم.
فعالیت ۵ برادر طلبه و ۱۵ خواهر
نامش سید محمدحسن کاظمی است.
روحانی مبلغ و مستقر در روستای سید نور در بخش چغامیش که به همراه چند تن دیگر از طلاب روزانه مسافتی بالغ بر ۴۵ کیلومتر را طی میکند تا به غسالخانه برسد.
وی گفت و گوی خود را اینگونه آغاز میکند: پدر چهار فرزند هستم.
بزرگترین فرزندم پنجم ابتدایی و کوچکترین ۶ ماهه است.
در سال ۱۳۹۵ به عنوان مدافع حرم در آزادسازی موصل بزرگ و حلب توفیق حضور داشتم به همین دلیل خانوادهام با حضور من در این مکان و این عرصه مخالفتی نداشتند.
وی میافزاید: از همان ابتدای شیوع کرونا برای تغسیل اموات کرونایی اعلام آمادگی کردم و گروهی با عنوان خدام المهدی تشکیل دادیم و در سامانه ثبتنام کردیم.
با درایت حجتالاسلام سید محمد علی قاضی دزفولی امام جمعه دزفول و حجتالاسلام سید طاهر حمیدی امام جمعه شهر میانرود هماهنگیهای لازم صورت گرفت و چند نفر از ما که همگی طلاب زیرمجموعه حوزه علمیه آیتالله قاضی هستیم تحت عنوان یک گروه جهادی با مدیریت حجتالاسلام محمد موسوی فعالیت خود را در آرامستان باغ رحمت آغاز کردیم.
این طلبه با اشاره به فعالیت پنج طلبه جهادگر مرد به صورت ثابت، عنوان میکند: چند برادر طلبه دیگر نیز در برخی روزهای هفته یاریگر ما هستند.
همچنین ۱۵ بانوی طلبه در قالب دو گروه غسل و کفن قربانیان زن را بر عهده دارند.
کاظمی ادامه میدهد: تمام کارهای واجب و مستحب میت از قبیل شست و شوی جسد، غسل، کفن، قرائت زیارت وارث، تلقین و نماز میت توسط خواهران و برادران طلبه انجام میشود و میّت پس از تشییع همراه با تکبیرات به وسیله آمبولانس برای خاکسپاری منتقل میشود.
وی با بیان اینکه روزانه به صورت میانگین جسد ۶ تا ۱۴ قربانی کرونا در این غسالخانه غسل و کفن میشوند، اضافه میکند: تمام اموات کرونایی شهرستانهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی دزفول شامل دزفول، شوش و گتوند در آرامستان باغ رحمت غسل و کفن میشوند.
این طلبه جهادگر با بیان اینکه بخش غسل قربانیان زن حدود یک ماه است که فعال شده است، یادآور میشود: متأسفانه در هفتههای نخست اجساد قربانیان زن بدون غسل و کفن تدفین میشد تا اینکه یک گروه ۲۲ نفره خواهران از قرارگاه شهید احمدی روشن از تهران به دزفول آمدند و به مدت ۲۰ روز مسئولیت غسل و کفن قربانیان زن را بر عهده گرفتند.
این گروه در زمان حضور خود اقدام به آموزش چند تن از بانوان طلبه و جهادی شهرستان کردند.
خواهرانی که از سطح شهرستان برای انجام این واجب اعلام آمادگی کردند در زمان حضور خود با ناراحتی از فقدان نیرو برای غسل اموات زن اظهار بیاطلاعی کردند.
کمبود امکانات آزاردهنده است
وقتی از کاظمی در خصوص کمبودها و نیازهای غسالخانه میپرسم آهی میکشد و میگوید: با حداقل امکانات مشغول فعالیت هستیم و ۹۰ درصد از امکاناتی هم که وجود دارد از طرف مردم است.
چند صندلی و یک میز پلاستیکی، یک آبسردکن که از طرف یک خیّر اهدا شده است، دو موکت و دو کولر گازی که از سوی شهرداری هستند و یک سینک ظرفشویی که دو روز پیش توسط یک فرد نیکوکار اهدا شد و از آن برای شست و شوی دست نیز استفاده میشود تنها تجهیزات قابل استفاده این مکان هستند.
وی عنوان میکند: متأسفانه اتاق استراحت برادران که تا روز گذشته موکت نیز نداشت فاقد کولر است و اتاق استراحت خواهران نیز دو روز است که با کمترین امکانات راهاندازی شده است.
ظهر که میشود گرمای ۵۰ درجه بسیار آزاردهنده است و قطعاً خوردن غذا در این هوا موجب مسمومیت میشود به همین دلیل ما ناچار هستیم در اتاقی که میّت را غسل میدهیم غذا بخوریم.
این طلبه جهادگر ادامه میدهد: در تمام این سه ماه حضورمان یک یخچال هرچند کوچک فراهم نشده است و علاوه بر اینکه از کمترین امکانات بیبهره هستیم غذا نیز توسط خودمان تهیه میشود.
هزینههای رفت و برگشت نیز به عهده خودمان است.
کاظمی یادآور میشود: مسیر روستاهایی که ساکن هستیم حداقل ۴۷ کیلومتر با آرامستان فاصله دارد.
هر دو روز ۹۰ هزار تومان هزینه بنزین رفت و برگشت میشود این در حالی است که همه ما صاحب همسر و فرزند هستیم و از راه حقوق ناچیز طلبگی امرار معاش میکنیم.
وی تصریح میکند: در مواقعی که هزینه تهیه بنزین را نداشته باشیم با ماشینهای عبوری خود را به آرامستان میرسانیم.
منتی بر کسی نداریم و قطعاً اگر توان مالی داشتیم حتی این مسائل را نیز به زبان نمیآوردیم اما واقعاً کمبود امکانات آزاردهنده است و روند کار را کند کرده است.
کمبود امکانات حفاظت شخصی
این طلبه به روپوشی که به تن دارد اشاره میکند و میافزاید: این روپوشها از طرف خواهران قرارگاه احمدی روشن به این غسالخانه اهدا شدهاند و تعدادی برای استفاده باقیمانده است.
کاظمی همانگونه که از کمبودها میگوید پشت در اتاق استراحت برادران را نشان میدهد که چند ماسک شسته شده برای خشک شدن به دیوار آویزان شده است.
وی میگوید: از کمبود ماسک و دستکش رنج میبریم به همین دلیل گاه ماسک و دستکشهای اهدایی از کاروان قرارگاه شهید احمدی روشن را که برایمان باقیمانده سه بار استفاده میکنیم هر چند اگر با شست و شو تأثیر آنها از بین رفته باشد اطلاعی نداریم ضمن اینکه نحوه استفاده از روپوشهای حفاظتی نیز به همین منوال است.
این طلبه با تقدیر از تلاشهای خواهران غسل دهنده عنوان میکند: خواهران قدرت بدنی پایینتری نسبت به ما دارند.
در برخی مواقع از شدت گرما از حال میروند اما اتاق استراحت فاقد کولر است تا این خواهران بتوانند نفسی تازه کنند.
وی با انتقاد از بیتوجهی شهرداری و فرمانداری اظهار میکند: متأسفانه در تمام این چند ماه شهردار و فرماندار حتی یک بار نیز در این محل حاضر نشدهاند تا حداقل اگر امکاناتی فراهم نمیکنند با حضورشان قوت قلبی به خواهران و برادران جهادگر بدهند.
کاظمی میافزاید: به جز امام جمعه شهرستان، امام جمعه شهر میانرود و سازمان تبلیغات اسلامی تاکنون هیچ مسئولی را مشاهده نکردهایم البته حجتالاسلام فیض الاسلام امام جمعه شهر امام (ره) نیز با ارسال پیامی باعث قوت قلب ما شد.
لزوم افزایش تعداد آمبولانس
این طلبه جوان که از شهرداری دزفول دل پری دارد عنوان میکند: طی چند روز اخیر شهرداری دزفول در فضای مجازی اعلام کرده که تاکنون یک میلیارد ریال به این غسالخانه برای امر غسل و کفن اموات کرونایی هزینه کرده است.
سوال من این است که این اعتبار کجا و برای چه امکاناتی هزینه شده است و اگر هزینه شده چرا ما چیزی به چشم ندیدهایم و با کمبود امکانات دست و پنجه نرم میکنیم.
این حق ما است که بدانیم این هزینه اعلام شده در کجا صرف شده است.
وی، کمبود آمبولانس را یکی دیگر از مهمترین مشکلات غسالخانه برمیشمارد و میگوید: تمام اجساد شهرستان دزفول صرفاً با یک آمبولانس برای تدفین منتقل میشوند، به همین دلیل خانواده متوفیان باید ساعتها در گرمای هوا در این مکان فاقد امکانات منتظر بمانند تا اموات غسل داده شوند و بعد از اینکه تعداد به حد کافی رسید برای تدفین به نقاط مختلف منتقل شوند.
کاظمی بیان میکند: کمبود آمبولانس باعث میشود که علاوه بر انتظار چند ساعته خانواده قربانیان، اجساد تا چند ساعت بعد از غسل در گوشهای از اتاق بمانند که این امر زیبنده نیست بنابراین برای رفع این مشکل نیازمند سه تا چهار آمبولانس دیگر هستیم.
چند میّت دیگر در صف غسل و کفن هستند خانوادههایشان نیز در زمین خاکی و گرمای بالای ۵۰ درجه انتظار میکشند به همین دلیل گفت و گویم با کاظمی را به پایان میرسانم تا روند غسل و کفن با سرعت بیشتری انجام شود اما درد دلها و کمبودها به قدری زیاد است که وی هر چند دقیقه به یک موضوع جدید اشاره میکند و حتی در زمانی که مشغول غسل میّت است از مشکلات و کمبودهای متعدد غسالخانه برایم میگوید.
حال و هوای عجیب و تلخی است.
در فاصله بین دو اتاق غسل خواهران و برادران قدم میزنم و هر چند دقیقه یک بار نگاهم بر روی اموات و خانوادههایشان قفل میشود.
به فاصله مرگ و زندگی فکر میکنم و از سویی زیر لب به شهامت و ایثار این طلبههای جهادگر درود میفرستم.
در مدت حضور دو ساعته ام در این مکان سه طلبه برادر و چهار خواهر در حال غسل و کفن اموات بودند.
مردم از برگزاری مجالس خودداری کنند
سید جعفر تفاخ روحانی مبلغ شهرک خیبر در بخش چغامیش یکی دیگر از طلبههای جهادگری است که در امر تغسیل اموات کرونایی مشارکت ثابت دارد.
این طلبه که ۳۲ سال سن دارد و پدر سه فرزند کوچک است در گفت و گو با خبرنگار مهر، میگوید: از سه ماه پیش که این تصمیم را گرفتم خانوادهام و همسرم استقبال زیادی به عمل آوردند و خدا را شاکرم که توفیقی حاصل شد تا بتوانم امر رهبر معظم انقلاب مبنی بر لزوم انجام واجبات برای اموات کرونایی را لبیک بگویم.
وی با بیان اینکه حتی یک لحظه از تصمیم خود پشیمان نشدهام، میافزاید: تا زمانی که لازم باشد در این عرصه حضور خواهم داشت و خسته نخواهم شد چرا که حضرت امام خمینی (ره) نیز میفرمایند اگر کار برای خدا باشد خستگی معنا ندارد.
این روحانی که تنها راه درآمدش از حقوق ناچیز طلبگی است با بیان اینکه لحظه وداع فرزندان با والدین از تلخترین صحنههایی است که در این سه ماه مشاهده کردهام، ادامه میدهد: با وجود توصیه اولیا به لزوم احترام به والدین، در برخی موارد شاهد این هستم که خانواده برخی اموات در محل آرامستان حضور مییابند اما برای لحظه وداع به دلیل ترس وارد ساختمان نمیشوند و در چند مورد محدود نیز برخی خانوادهها حتی در محل آرامستان نیز حضور نداشتند و میّت بدون خانواده برای تدفین توسط آمبولانس منتقل شد که این صحنهها واقعاً آزاردهنده و دردناک است.
وی با اشاره به وضعیت قرمز شهرستان، تاکید میکند: استدعا داریم مردم به فکر سلامتی خود و عزیزانشان باشند و از برگزاری و یا حضور در مجالس عزا و عروسی خودداری کنند تا به زودی شاهد کنترل این بیماری در سطح شهرستان باشیم.
جوانان نیز به فکر سلامتی پدر و مادرشان باشند و از ترددهای غیرضروری پرهیز کنند.
مادرم مشوق من است
گفت و گویم که با تفاخ تمام میشود دوباره به حوض غسل جایی که میّت در آن آرمیده شده خیره میشوم.
سه طلبه برادر با نهایت احترام و دقت در حال کفن کردن وی هستند.
از سویی صدای گریههای اعضای خانوادهاش دلم را به درد میآورد.
در همین حال و هوا هستم که کاظمی رو به نفر سوم میکند و خطاب به من میگوید: آقای راشدی امام جماعت روستای شنگرعلیا است.
۱۰ سال است مبلغ است و با وجود اینکه یک روحانی موفق و یک کشاورز نمونه در منطقه است ندای رهبر معظم انقلاب اسلامی را لبیک گفت و از همان ابتدا دوشادوش سایر اعضای گروه وارد عرصه شد.
میپرسم آقای راشدی چند سالتان است؟
میگوید ۳۶ ساله هستم و سه فرزند دارم.
از اتاق بیرون میآید وقتی از وی در خصوص چگونگی رسیدن به امورات شغل کشاورزیاش در این ایام میپرسم در حالی که مشغول آماده سازی کفن برای میت بعدی است، اظهار میکند: از صبح تا غروب در اینجا مشغول هستم به همین دلیل عمدتاً شبها یا دم صبح آبیاری مزارع را انجام میدهم اما از این تصمیم راضیام و امیدوار هستم خداوند قبول کند.
حاج آقا راشدی ادامه میدهد: در ابتدا مادرم راضی نبود و اضطراب داشت اما پس از گفت گویی که به همراه یکی از دوستانم با وی داشتم سرانجام قبول کرد و اکنون مشوق من برای این کار ارزشمند است.
وی با تاکید بر لزوم رعایت موارد بهداشتی از سوی مردم میگوید: دختر کوچکم امالبنین به تازگی راه رفتن را آموخته است هر بار که به خانه میروم به سمتم میآید اما من به دلیل احتیاط نزدیکش نمیشوم.
امیدوار هستم شرایط به زودی به حالت عادی برگردد و همه بتوانیم در کنار عزیزانمان با آرامش زندگی کنیم.
نمیخواستیم امر واجب روی زمین بماند
در تمام مدتی که مشغول گفت و گو با برادران طلبه هستم چندین بار بانوان جهادگر نیز برای اموراتی از قبیل آماده سازی کفن، آشامیدن آب و انتقال وسایل مورد نیاز از اتاق غسل خارج میشوند.
با وجود اینکه تصور میکردم باید بالای ۴۰ سال سن داشته باشند در کمال تعجب متوجه میشوم که سه نفر از چهار خواهر طلبه و جهادگری که مشغول غسل هستند جوانان دهه هفتادی هستند.
سرشان شلوغ است.
لباس مخصوصی به تن میکنم وارد اتاق غسل اموات زن میشوم چشمم که به میّت میافتد زیر لب میگویم خانوادهای بیمادر شد…اشک پهنای صورتم را میگیرد اما قادر به پاک کردن آنها نیستم چرا که هیچ راه نفوذی به صورت ندارم.
از نگاه و صحبتهای چهار بانوی جوان متوجه میشوم که چندان تمایلی به عکس گرفتن و مصاحبه ندارند.
دلشان میخواهد گمنام بمانند در این بین یکی از آنها حاضر به گفت و گو میشود اما نامی از خود به زبان نمیآورد.
این بانوی جهادگر در گفت و گو با خبرنگار مهر، میگوید: ۴۰ ساله هستم و به همراه یکی دیگر از خواهرانی که امروز حضور ندارد از نظر سنی بزرگترین افراد حاضر در گروه ۱۵ نفره خواهران هستیم.
مابقی کمتر از ۳۰ سال سن دارند.
وی میافزاید: برخی از خواهران طلبه و برخی نیز از گروههای جهادی هستند.
من نیز دانشجو هستم که با وجود تأهل و مادر بودن با رضایت قلبی و بی هیچ چشمداشتی در این عرصه وارد شدهام.
این بانوی جهادگر در خصوص چگونگی حضور در این عرصه توضیح میدهد: وقتی متوجه شدیم که اموات غسل و کفن نمیشوند و این کار باعث آزار خانوادههای آنان میشود و از طرفی وقتی رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند که این اموات نیز باید غسل و کفن داده شوند برای اینکه این واجب بر زمین نماند به همراه تعدادی از خواهران به صورت آتش به اختیار و کاملاً داوطلبانه برای امر غسل و کفن اموات آموزش دیدیم و فعالیت خود را در غسالخانه آغاز کردیم.
وی در خصوص موافقت خانوادهها میگوید: خوشبختانه مشکلی وجود ندارد و بسیاری از خواهران با موافقت خانوادههایشان مشغول انجام این واجب هستند.
این بانوی جهادگر در ادامه با اشاره به دانشجو بودن بانوان جهادگر میگوید: تمام خواهران این گروه جهادی، مادر و از سویی دانشجو میباشند که به صورت خودجوش در این عرصه ورود کردهاند.
از این رو از خواهران و برادران طلبه، جهادی و مؤمن در شهرستان دعوت به عمل میآوریم برای کمک به خواهران و برادران در راستای انجام این واجب کفایی ورود کنند ضمن اینکه آموزشهای لازم نیز به آنها ارائه میشود.
وی تاکید میکند: خوشبختانه تاکنون هیچکدام از خواهرانی که امر غسل و کفن اموات کرونایی را بر عهده دارند به کرونا مبتلا نشدهاند لذا جای هیچ ترسی وجود ندارد بنابراین غسالها و غساله ها و سایر افراد برای انجام این واجب بدون دلهره میتوانند ورود کنند.
این بانوی جهادگر با انتقاد از بیتوجهی مسئولان در راستای رفع مشکلات غسالخانه اضافه میکند: اگر حرفی نمیزنیم دلیل بر مطلوب بودن شرایط نیست.
رختکن خواهران فاقد کولر است و در این هوا حتی قادر به یک نفسگیری ۱۰ دقیقهای نیز نیستیم انتظار داریم مسئولان به این کمبودها توجه کنند و همراه این مجموعه باشند.
گفت و گوهایم تمام میشود اما برخی از خانوادهها همچنان در انتظار اتمام کار غسل میت خود هستند و عدهای نیز معترض از نیامدن آمبولانس.
هر چه ساعت جلوتر میرود هوا نیز گرمتر و آزاردهندهتر میشود هر بار که حس میکنم کم آوردهام به یکباره فعالیت بیوقفه این زنان و مردان جهادگر توجهم را به خود جلب میکند.
با ذهنی که نگران از وضعیت قرمز شهرستان است همانگونه که به سمت خودرو میروم تا به شهر برگردم با یادآوری حرفها، آمارها و وعدههای مسئولان طی چند روز اخیر دو دو تا چهارتا میکنم تا بلکه بتوانم به آینده روشن امیدوار باشم اما صدای گریههای خانوادههای متوفی، شلوغی شهر و عادی شدن کرونا برای مردم و از سویی اقدامات مقطعی، کم بازده و بعضاً بیتأثیر مسئولان دلم را میلرزاند.
در این ایام کرونایی که مسئولان هر وظیفه ذاتی خود را در بوق و کرنا میکنند گروهی از جهادگران در نهایت تواضع و گمنامی مشغول انجام واجبی هستند که چه بسا خانوادههای متوفیان نیز حاضر به انجام آن نباشند بنابراین شایسته نیست که متولیان این امر در شهرستان به سادگی از کنار کمبودهای غسالخانه و انتظارات به حق و طبیعی این جهادگران عبور کنند و برای توجیه کم کاری خود به دنبال بازی با کلمات در فضای مجازی باشند.